اسفراینی گفته است:

امام حسین (ع) خواست از زنان خداحافظی کند، در حالی که ناامید از زندگی بود و گریان. خواهرش زینب او را دید و گفت: چشمت گریان مباد! فرمود: چگونه نگریم که به زودی شما را میان دشمنان به عنوان اسیری خواهند برد. صدا زد: امّ کلثوم، رقیه، عاتکه، سکینه، خداحافظ! امّ کلثوم گفت: برادر جان! آیا تسیلم مرگ شده‌ای؟ فرمود: چگونه تسلیم نشوم که جانم در میان دیگران است! چون سکینه این سخن را شنید، صدایش به گریه و شیون برخاست. آن‌گاه بود که امام حسین (ع) گریست و خطاب به دخترش فرمود: ای سکینه… (تا آخر آن اشعار)

 

 

قال الاسفراینیّ:

ثمّ إنّ الحسین أراد وداع النّساء و هو آیس باکی العین فلاقته أُخته زنیب و قالت له: لا أبکی الله لک عیناً فقال: کیف لا ابکی و عمّا قلیل تساقون بین العدا، و نادی: یا أُمّ کلثوم و یا رقیّه و یا عاتکه و یا سکینه علیکنّ منّی السّلام.

فقالت أُمّ کلثوم: یا أخی أستسلمت للموت: قال: کیف أستسلم و نفسی بین غیری. فلمّا سمعته سکینه رفعت صوتها بالبکاء و النحیب فعند ذلک بکی الحسین و جعل قول:

سیطول بعدی یا سکینه…