هاتف غيبم ندا درداد با فوز عظيم
از طلوع ماه پر فيض خداوند کريم
باز با فر و شکوه و منزلت ماه صيام
آمد و از نزد حق در شهر ياران شد مقيم
ساحت گيتي مزين گشت چون دارالسلام
توده غبرا گلستان گشت چون خلد نعيم
دوست بهر عاشقان داد از عنايت بار عام
بر سر خوان عطايش خواند از لطف عميم
خاصه ايامي که از ميلاد سلطان همام
گشت عنبر بيز بر خاک جهان عرش عظيم
طور سينا گشت گويا خانه خير الانام
چارمين فرد کسا و شاهد سوم زعيم
آنکه نامش شد حسن با امر حي ذوالکرم
خو حسن تقوي حسن داراي اخلاق سليم
مهر عالمتاب دين بنمود در عالم مقام
چون به امر کبريا ماه مبارک شد دو نيم
تا بيارد بار ديگر همچو آن بدر تمام
هست تا روز قيامت مادر گيتي عقيم
بهر تعظيمش بود پشت فلک مانند لام
بهر تکريمش بود سرو سهي مانند ميم
در کمند عشق او احباب افتاده به دام
بسته ياران را به تار گيسوي عنبر شميم
سلسبيل و کوثر است از بهر يارانش لجام
بهر اعدايش بود اندر کف مالک ثميم
هر که آهوي دلش با عشق او گرديد رام
از عذاب دوزخش ديگر نباشد خوف و بيم
رستگار است آنکه اندر راه او برداشت گام
جز طريق عشق او نبود صراطي مستقيم
بي ولايش نيست در دل نور ايمان را دوام
چونکه حب اوست حب قادر فرد قديم
مي فتادي در کف بيگانگان دين را زمام
گر نبود آن سرور ابرار صبار و حليم
آنکه اندر نصرت دين کرد سعي و اهتمام
بود چون جدش صبور و همچو بابايش شهيم
بود صلح مجتبي و جنگ شاه تشنه کام
هر دو قرآن خدا را حافظ و دين را قويم
بر شکيبايي و صبرش باد از «سيفي» سلام
بر در قدرش بود چون کلب اصحاب رقيم
اين همايون جشن ميلاد حسن فخر امام
باد ميمون شيعيان را اي خداوند کريم
شاعر: محمود سیفی