نیامدهام ریاست کنم
شهید مهدی باکری
وقتی مهدی آمد شهرداری، کارکنانش تحویلش نمیگرفتند، نه آنها، حتی ارباب رجوع هم نمیتواسنت باور کند همچون آدمی، افتاده و محجوب بتواند شهردار شهرستان باشد. هر جا میرفت، سعی میکرد یک کاری متناسب با موقعیت آن جا انجام بدهد تا از بقیه عقب نماند.
تو کارِ کارگرهایش سهیم میشد. میگفت: اول با این کار میخواهم رنج و سختی کارگرهای شهرداری… را احساس کنم، دوم این که میخواهم هیچ کس فکر نکند من آمدهام این جا ریاست کنم، بلکه آمدهام تا با کمک هم کار کنیم.
رسم خوبان ۲۰ – فروتنی و پرهیز از خودبینی، ص ۹۸٫/ شهرداران آسمانی، ص ۲۲٫
پاسخ دهید