نیمه ی ماه مبارک، چه طرب افزا بود

که ز حُسن حسن، آفاق فضیلت زا بود

در شب پانزدهم ماه خدا کرد طلوع

آن مه چارده کو مهر جهان آرا بود

در سخا و کرم و لطف و صفا و تقوی

پسر فاطمه، سرمشق همه دنیا بود

مصلحت بود که دندان به جگر برد فرو

صبر او بود اگر سخت،ولی زیبا بود

نور دین، خواست که خاموش نگردد آری

پیش دانا سبب حلم حسن، پیدا بود

دشمنان خرده گرفتند که خاموش نشست

عقل، داند که خطا داوری اعدا بود

این خموشی که نشان داد نهاد بد خواه

بر همه نیک و بد وضع زمان، گویا بود

ناموافق، همه یاران منافق، بودند

خصم در توطئه و سبط نبی تنها بود

او نمیخواست که بی فایده خونها ریزد

زین سبب رایت صلحش، به جهان برپا بود

کشته صبر جگر سوز، حسن شد ز آن روی

که دل مردم بد عهد زمان، خارا بود

گل بستان نبوت، حسن پاک سرشت

پسر حیدر و نور بصر زهرا بود

علم و تقوی که مراد دل مردان خداست

پیشه فرمود همین سودش از آن سودا بود

او سر و کار،به دنیای دنی، هیچ نداشت

در ره دین، سر و کارش همه با عقبی بود

دل به دین بست و به دانش، که دو روزی معدود

مهلت دشمن دنیا طلب و رسوا بود

گفت امروز به هر حال، به پایان آید

به یقین، نوبت فتح و ظفرش فردا بود

عشق، در کار حسن داده شهادت آری

نصرت او راست، که خود همّت او والا بود

 

شاعر: ناظر زاده کرمانی