[نفس ناطقه‌ی انسان] جوهری است که در ذات خویش از مادّه بی‌نیاز و در فعل، تا در عالم ماده است، نیازمند به جسم مادّی است. و چون از عالم مادّه به جهان دیگر سفر کرده و این کالبد تن را رها کند، به این ماده‌ی عنصری محتاج نیست. و از هنگام مرگ تا روز قیامت در عالم بزرخ (نشئه‌ی مثال) با بدن نورانی و جسم مثالی مجرّد از ماده‌ی کثیف دنیوی، زیست خواهد کرد تا در قیامت باز با بدن شخصیِ خود به مناسبت اخلاق و اعمال خویش محشور گردد…

و قلب، مقام ادراک غیب و معرفت الهی است و اگر از عالم مادّه بود و متناهی و محدود، هرگز معرفت و رؤیت قلبی حق متعال که فوق تجرّد و نامتناهی است، بر او ممکن نبود.

منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۸۲