وی افسری منضبط و جدّی، و خصوصاً در امر تدریس بود. همچنین متدّین، با پشتکار و باهوش، و مصالح انقلاب را با هیچ چیز دیگر عوض نمیکرد. به خاطر دارم شبی به منزل ایشان رفتم ـ در تهران ـ آن موقع من در تیپ ۲ قوچان خدمت میکردم. یادداشتی با حدود بیش از ۲۰ بند به بنده داد که حاوی اصول مبارزه با نظام طاغوت و اهداف مبارزهی انقلاب بود و اگر آن را از من می گرفتند، برای ما خیلی مسألهساز میشد. به من فرمودند: «پس از اینکه خودت مطالعه نمودی، آن را به جناب لطفعلیزاده نشان بده و پاره کن بریز دور.» و این جانب هم این کار را انجام دادم.
در یکی از سرکشیهایی که شهید نامجو به گروه ما داشت، اعلام نمود که : «در مورد درجه اقدام لازم انجام شده و هیچگونه حقی از پرسنل داوطلب ضایع نخواهد شد.»
من با آنکه در آن لحظات به فکر درجه نبودم، ولی نظم کار شهید نامجو بسیار با اهمیّت بود، که با آن همه تحمل سختیها، از پرسنل تحت امر خود غافل نبوده و همهی کارها را در جای خود انجام میدهد.
پس از پیروزی انقلاب به پیشنهاد مرحوم طالقانی یک نظامی فرماندهی دانشکده شد. ایشان آزادی بیحد و حسابی به دانشجویان داد که این مسأله مشکل آفرین شد و انسجام دانشکده از هم پاشیده شد و به دنبال آن مسائل انضباطی در دانشکده از بین رفت و آموزش دانشجویان مختل شد.
بالاخره مسئولین به فکر چاره افتادند و شهید نامجو را به درجهی سرهنگ دومی به فرماندهی دانشکده منصوب کردند. او که یکی از مقلدین مخلص امام بود، شروع به ساختن دانشکدهی افسری منظم و مکتبی نمود. ابتدا دچار مشکلاتی شد، ولی در نهایت با پیام امام مبنی بر لزوم انضباط در ارتش و جدایی ارتشیان از احزاب، اقدامات لازم را انجام دادو برای اجرای این دستور امام، خود نیز شبانهروز در دانشکده ماند و اکثر شبها را در کنار دانشجویان سپری کرد. مدیریت و اقتدار شهید نامجو در فرماندهی، حتّی از نظر مخالفین او نیز پوشیده نماند؛ چرا که بنیصدر در اوّلین جشن فارغالتحصیلی دانشجویان در بعد از انقلاب، به این مطلب اذعان نمود که این موضوع در اکثر روزنامههای آن موقع منتشر گردید.
با این اقدام شهید نامجو، دانشکدهی افسری اوّلین یگان ارتش بود که انسجام یافت و باید گفت که پیریزی ارشت حزب الله از این نقطه آغاز گردید.
ناگفته نماند که تعدادی هم با این حرکت شهید نامجو مخالف بودند و شکایت او را به شهید بهشتی بردند و شهید بهشتی در جواب آنان فرمود: «نامجوی صد در صد مورد تأیید ماست.»
ما که از اعتبار شهید نامجو در حکومت بعد از انقلاب آگاه بودیم، به یک سؤال مبهم رسیده بودیم که چرا شهید نامجو را در مقامهای بالاتر از دانشکده منصوب نمیکنند. ولی وقتی انسجام دانشکده را دیدیم، متوجّه شدیم که نبض ارتش در دانشکده میتپد و اگر دانشکده درست شود، تمام ارتش از روح انضباط برخوردار خواهد بود. این مسأله وقتی به یقین رسید که تجاوز عراق شروع شد. صبح آن روز نامجوی با یک سخنرانی بسیج عمومی داد و پرسنل دانشکدهی افسری در مدّت کمتر از سه ساعت آمادهی رزم شدند و با تجهیزات انفرادی کامل سوار هواپیما شده و در فرودگاه اهواز پیاده شدند.
من شیفتهی اخلاق و اعمال این مرد بزرگ شدم. شهید نامجو از نظر من فردی نظامی کامل بود. علّت این نظامیگری مسلّماً به دورهی مدرسهی نظام او برمیگردد که در آن تعلیمات نظامی دیده بود.
او فردی بود که نسبت به درجات بالا احترام نظامی میکرد. لباس مرتب میپوشید و در یک جمله، نمودار کامل یک نظامی منضبط بود. حضور من در دانشکده افسری به دلیلی بود که نامجو را مرتب میدیدم.
رسم خوبان ۹٫ آراستگی و نظم. صفحهی ۳۵ـ ۳۹/ مدرسهی عشق، صص ۱۶۸، ۱۵۱، ۱۵۰، ۱۴۷، ۹۹٫
پاسخ دهید