مسلمانان صدر اسلام با دریافت کامل گفتار و کردار رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از آن نگاه دارى کردند و سنّت آن بزرگوار از آنان به طبقه دوم و دیگر طبقات منتقل گردید. [۱] بى تردید افرادى که از طبقه نخست بیشتر و در مناسبت ها گوناگون با رسول گرامى اسلام حشر و نشر داشتند، گفتار و کردار آن بزرگوار را بیش از دیگران درک کرده بودند. [۲]

بر این اساس، صحابه صدر اسلام قطعاً در این زمینه از افرادى چون: ابوهریره و دیگران که در سال هاى پایانى عمر شریف رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به اسلام گرویدند، نقش برجسته ترى ایفا کردند در صورتى که کتب بزرگ روایى اهل سنّت پر از روایات افرادى نظیر ابو هریره بوده و از گسترده ترین منابع روایى آنان به شمار مى آید با این که ارتباط آنان با رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فوق العاده اندک و محدود بوده است. به همین دلیل اهل تحقیق در نقل روایاتِ آنان با احتیاط عمل مى کنند. در همین زمان هیچ کس به افرادى که از دوران بعثت نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) تا زمان رحلت آن بزرگوار ملازم رکاب آن حضرت بوده به ویژه شخصیتى نظیر على بن ابى طالب(علیه السلام) که از نزدیک ترین افراد به وى به شمار مى رفته بعید نمى شمرد که هزاران حدیث از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده باشند، با این که کتب بزرگ روایى اهل سنّت در مقایسه با احادیثى که از دیگران در ٣ سال پایانى عمر پیامبر اسلام نقل کرده اند، تنها به نقل اندکى روایت از افرادى چون امیرمؤمنان  پرداخته اند. [۳]

چنان که نقل روایاتى را که منابع شیعه از مصحف فاطمه(علیها السلام)روایت کرده و در سخنان ائمه (علیهم السلام) از آن آتاب یاد شده است نیز بعید نمى شماریم; زیرا زهراى مرضیه(علیها السلام) در طول زندگى خود لحظه اى از پدر بزرگوارش جدا نشد، او همواره مراقبت از پدر را بر عهده داشته و به خدمتگزارى وى اهتمام داشت و احادیث و روایات و خطبه هاى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) را میشنید و به گونه اى که اگر پسر عمویش على(علیه السلام)را از مردم استثناء کنیم چنین زمینه اى براى هیچ کس، جز فاطمه زهرا(علیها السلام) فراهم نبود. [۴]

آیا پس از این همه، آن گاه که به سخن سیوطى مى نگرى که مى گوید: تمام احادیثى که فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت کرده به ١٠ روایت نمى رسد و یا حافظ بدخشانى اظهار مى دارد: تنها هیجده روایت از فاطمه(علیها السلام) نقل شده، نباید شگفت زده شد؟![۵] با این که مى دانیم بیش از ٢٠٠٠ روایت از عایشه نقل شده در صورتى که وى بعد از هجرت پیامبر و کمتر از ١٠ سال با آن حضرت زندگى کرده ولى زهراى اطهر(علیها السلام) بنابر نقل روایات حد اقل ١٨ سال و حد اکثر ٢٨ سال در کنار پدر بزرگوار خویش حضور داشته است.

استاد توفیق ابو علم با بیان این نکته به خصوص مى گوید: «فاطمه زهرا(علیها السلام) روایات بسیارى را از پدر بزرگوارش از طریق شنیدن دریافت کرد و یا رسول خدا دستور مى داد روایات را براى دخت گرامى اش به نگارش درآورند و امام حسن و امام حسین و پدر بزرگوارشان على (علیهم السلام) و نواده اش فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) به طریق مرسل و عایشه و اُمّ سَلَمه و أنس بن مالک و سلمى اُمّ رافع، از فاطمه اطهر حدیث اخذ کرده اند، در این راستا احاطه و آگاهى آن مخدّره به بسیارى از علوم قرآن و آشنایى به احکام و دستوراتِ آیین هاى گذشته ،وى را یارى مى داد. او خواندن و نوشتن مى دانست و خداوند او را با علم و دانش، از دیگران متمایز و برتر ساخت. پدر بزرگوارش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) صحفى براى او املاء فرمود تا به واسطه آن ها در امور دینى خود بهره و در امور دنیایى اش رهنمون گیرد. بنابراین، فاطمه زهرا(علیها السلام) از اهل بیتى به شمار مى آمد که از خدا پروا پیشه کردند و خداوند به آنان علم و دانش ارزانى داشت».[۶]

مصحف فاطمه (علیها السلام)

فاطمه زهرا(علیها السلام) تربیت یافته مکتب علم و دانش و تقوا بود و در این راستا بهره فراوانى نصیب وى گشته بود برخى از روایاتى که آن بزرگوار در زمینه احکام و آداب و اخلاق و فضایل اهل بیت(علیهم السلام)مستقیماً از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده ما را به بخشى از این حقیقت، آگاه مى سازد. این روایات در مجموعه اى به نام «مصحف فاطمه» توسط عدّه اى از مؤلفان گرد آورى شده است. نخستین کسى که به این مهمّ همت گمارد سیوطى متوفاى سال ٩١١ هجرى، سپس سید حسین شیخ الاسلامى تویسرکانى ٢۶٠ حدیث از فاطمه زهرا روایت کرده که از رسول خدا نقل شده و یا به نحوى به آن مخدّره و رسول اکرم(علیها السلام) ارتباط دارد، پس از او عزیز الله عطاردى و احمد رحمانى همدانى که در کتاب خود « فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى » نزدیک به ٨۴ حدیث را که در کتب شیعه و اهل سنّت از آن بانوى بزرگ روایت شده نقل کرده است.

از همین جا به مطالبى که سید هاشم معروف حسنى در مورد مصحف فاطمه به نگارش آورده باز مى گردیم. روایات به این مصحف اشاره دارد و در آن از گستره علم و دانش زهراى مرضیه(علیها السلام)و جایگاه آن بزرگوار نزد خدا و رسول و اهل بیت پیامبر، پرده بر مى دارد. معروف حسنى در این باره مى گوید: «با مقام و منزلتى که زهرا(علیها السلام) داراست، شگفت آور نیست که آن حضرت بخشى از روایاتى را که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و همسر ارجمندش در مورد احکام اسلام و اخلاق و آداب و حوادث و دگرگونى هایى که در آینده رخ مى دهد شنیده، در آتابى جمع آورى کرده باشد و این آتاب را فرزندانش امامان معصوم(علیهم السلام) با عنوان میراث خود از آن مخدّره، یکى پس از دیگرى به ارث برده باشند[۷]

گزیده اى از مصحف فاطمه(علیها السلام)

١. ارزش علم و تحقیق

١ . امام عسکرى(علیه السلام) فرمود:

بانویى خدمت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(علیها السلام) رسید و عرضه داشت: مادر پیر و سالخورده اى دارم و در مورد نمازش مسائلى دارد مرا حضور شما فرستاده تا آن ها را از شما بپرسم فاطمه(علیها السلام)پرسش هاى آن زن را پاسخ داد، وى بار دوم و سوم تا ده بار پرسش هایى را مطرح کرد و هر بار زهراى مرضیه(علیها السلام) بدو پاسخ داد.

آن زن از فزونى پرسش هایش اظهار شرمندگى کرد و عرضه داشت: اى دخت رسول خدا! بیش از این شما را به زحمت نمى اندازم.

فاطمه زهرا(علیها السلام)در پاسخ فرمود: هر گونه پرسشى در نظر دارى بپرس و من خسته نمى شوم، آیا کسى که اجیر شود در مقابل یکصد هزار دینار طلا، بار سنگینى را به پشت بام ببرد، به نظر شما احساس خستگى مى کند؟

آن زن عرض کرد: خیر;

فاطمه (علیها السلام)فرمود: پاداش من در برابر هر مسأله اى که تو مى پرسى در پیشگاه خداوند فزونتر از مرواریدهاى فاصله میان زمین تا عرش الهى است، بنا بر این، من سزاوارترم که این کار بر من سنگین ننماید، از پدر بزرگوارم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)شنیدم مى فرمود: آن روز که اندیشمندان شیعیان ما در روز رستاخیز محشور مى شوند به تناسب کثرت علم و دانش و تلاش آن ها در راستاى ارشاد و راهنمایى بندگان الهى، بر قامت هر یک از آنان هزاران جامه از نور پوشانده مى شود سپس از جانب پروردگارمان ندایى به گوش رستاخیزیان مى رسد که مى گوید: اى کسانى که سرپرستى یتیمان خاندان پیامبر را بر دوش گرفته اید، یتیمانى که با از کف دادن پدرانشان که امامان و پیشوایان معصوم بودند، سرپرستى آن ها را شما بر عهده گرفتید اکنون اینان شاگردان شما هستند، شاگردانى که سرپرستى آنان را عهده دار و آن ها را تحت مراقبت خویش قرار دادید، آنان را در دنیا به خلعتِ نورِ دانش بیارایید.

بدین ترتیب، به هر یک از آن ایتام به اندازه علوم و دانشى که از شما دانشمندان دریافت کرده اند، خلعت داده مى شود به گونه اى که به برخى یکصد هزار جامه نورانى اعطا مى گردد و ایتام نیز به نوبه خود بر قامت شاگردانِ خویش به همان اندازه، جامه هاى نورانى مى پوشانند، آن گاه خداوند مى فرماید: یک بار دیگر بر خلعت دانشمندانى که سرپرستى یتیمان خاندان پیامبر را عهده دار بوده اند، بیفزایید و آن را چندین برابر گردانید، تا خلعتشان تکمیل گردد و آن را افزایش دهند تا به کمال شایسته خود برسد و بر خلعت شاگردانى که سبب شدند تا چنین جامه هایى از نور بر اندام آنان پوشیده شود نیز، افزوده گردد.

پس از آن فاطمه زهرا(علیها السلام) فرمود:

اى بنده خدا! هر تار و پود این جامه ها از تمامى پدیده هایى که آفتاب بر آن تابیده است یک میلیون بار با ارزش تر و گرانبهاتر است، چرا که کلیه پدیده هاى هستى، آمیخته به ظلمت و تاریکى و دستخوش کدرى و  تیرگى اند. [۸]

٢ . از ابن مسعود روایت شده گفت: مردى خدمت فاطمه زهرا(علیها السلام) رسید و عرضه داشت: اى دخت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) آیا پدر بزرگوارتان نوشتارى نزد شما به یادگار نهاده که آن را به من هدیه کنى؟

حضرت به کنیزکش فرمود: آن قطعه پارچه اى را که نهان کرده بودم برایم بیاور .

کنیزک به جستجوى آن پرداخت ولى آن را نیافت. فاطمه(علیها السلام)فرمود: واى بر تو! بیشتر جستجو آن، زیرا ارزش معنوى آن براى من مانند حسن و حسینم است .

کنیزک مجدداً به جستجو پرداخت و آن را میان خاک ها یافت .

وقتى آن را آورد در آن نوشته شده بود، محمد پیامبرخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

کسى که همسایه اش از اذیت و آزار او در امان نباشد در زمره مؤمنان نیست، آن کس که به خدا و روز رستاخیز اعتقاد داشته باشد در پى آزار و اذیّت همسایه اش بر نمى آید، کسى که به خدا و جهان آخرت ایمان دارد یا سخن نیک بگوید و یا سکوت نماید، خداوند انسان خیر خواه و بردبار و پارسا را دوست، و افراد فحاش و بد زبان و لجوج و پُرس و جوگر، مورد خشم او هستند، حیاء رکنى از ایمان و ایمان در بهشت خواهد بود، فُحش از بى حیایى و بى حیا در آتش دوزخ جاى دارد. [۹]

٢. بیان جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)

١ . از فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت شده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به او فرمود: آیا خرسند نیستى از این که تو را به ازدواج شخصیتى درآوردم که قبل از همه مسلمانان به اسلام گروید و علم و دانش او از همه برتر است؟ تو بانوى بانوان جهانیانى چنان که [حضرت] مریم بانوى بانوانِ  قوم خود بود. [۱۰]

٢ . از یزید، از عبد الملک نفلىّ، از پدرش، از جدش روایت شده گفت: خدمت فاطمه دخت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شرفیاب شدم، فاطمه با پیشدستى بر من سلام کرد، راوى مى گوید: سپس فاطمه(علیها السلام) اظهار داشت: آن گاه که پدر بزرگوارم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در قید حیات بود فرمود: کسى که ٣ روز بر من و تو سلام و درود فرستد اهل بهشت خواهد بود .

به او عرض کردم: در زمان حیات شماها یا پس از وفاتتان ؟ فرمود: هم در زندگى و هم پس از وفات ما.

٣ . فاطمه(علیها السلام) فرمود: درود بر شما پدر! فرمود: و درود بر تو دخترم! عرض کردم: به خدا! در خانه على دانه گندمى وجود ندارد، و پنج روز است غذایى به دهان نزده، نه گوسفند و شترى دارد و نه خوردنى و آشامیدنى. [۱۱]

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: فاطمه جان! نزدیک بیا، به او نزدیک شدم فرمود: دستت را از زیر پیراهن بر پشت من بنه، من این کار را انجام دادم. ناگهان دیدم سنگى میان کتف او قرار داشت که به سینه آن بزرگوار بسته شده بود، فاطمه فریاد بلندى برآورد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به او فرمود: یک ماه است که در خانه هاى خاندان محمد، آتشى براى پختن غذا افروخته نشده است.

سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: ولى با این همه على در بیست و چند سالگى درِ قلعه خیبر را که پنجاه تن از بلند کردن آن عاجز و ناتوان بودند، از جا برکَند.

چهره زهرا(علیها السلام) با شنیدن این جمله از خوشحالى شکُفت و خدمت على(علیه السلام) رسید و خانه از نور رخش درخشان گردید، على(علیه السلام) بدو فرمود: دخت رسول خدا! هنگامى از نزد من بیرون رفتى چهره ات به گونه اى دیگر بود؟ پاسخ داد: پیامبر اکرم فضایل تو را برایم بازگو کرد و من بى صبرانه نزدت شتافتم. [۱۲]

۴ . اسماء بنت عمیس از فاطمه زهرا(علیها السلام) دخت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده که فرمود:

روزى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به خانه ما آمد و فرمود: فرزندانم حسن و حسین کجایند؟ فاطمه فرمود: عرض کردم: پدر! در منزل لقمه نانى که بتوان با آن رفع گرسنگى کرد، نداشتیم، ولى همواره خداى متعال را سپاس مى گوییم، على پیشنهاد کرد، من حسن و حسین را بیرون مى برم چون بیم دارم گریه کنند و بهانه چیزى بگیرند و تو نیز در خانه چیزى ندارى، از این رو، على فرزندانم را نزد فردى یهودى برد تا برایشان چیزى تهیه کند.

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در پى على(علیه السلام) راه افتاد وقتى بدان محل رسید دید حسن و حسین در کنار جویبارى مشغول بازى و مقدارى خرما پیش روى آن هاست، پیامبر به على(علیه السلام)  فرمود: على! قصد ندارى فرزندانم را به خانه برگردانى تا گرمى هوا آن ها را نیازارد؟

على(علیه السلام) عرضه داشت: اى رسول خدا! در خانه چیزى براى خوردن نداشتیم، اگر لحظه اى درنگ فرمایید من مقدارى خرما براى زهرا تهیه کنم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)جلوس فرمود و على(علیه السلام) در ازاى هر دلو آبى که براى فرد یهودى از چاه بیرون مى آورد، یک دانه خرما دریافت مى کرد و بدین سان، مقدارى خرما تهیه نمود و به اتفاق رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)آن هارا به خانه آوردند.

فاطمه زهرا(علیها السلام) احادیث فراوانى را مستقیماً از پدر بزرگوارش شنید و یا رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) دستور داد آن ها را براى آن مخدّره بنگارند و فرزندان او حسن و حسین و پدر بزرگوارشان على(علیه السلام) و نواده اش فاطمه دخت امام حسین(علیه السلام) به نحو مرسل و نیز عایشه و اُمّ سَلَمه و أنس بن مالک و سلمى مادرِ رافع، از آن  بزرگوار روایت اخذ کرده اند. [۱۳]

۵ . در حدیثى طولانى از فاطمه زهرا(علیها السلام) منقول است که به پدر بزرگوار خویش عرضه داشت: پدر! سلمان از وضعیت لباس من شگفت زده شد، سوگند به آن کس که تو را به حق مبعوث گرداند، پنج سال است فرش و زیر انداز من و على پوست گوسفندى است که روزها براى شترمان علف روى آن مى ریزیم و شب ها روى آن مى خوابیم، بالش هاى ما از پوست تهیه شده و داخل آن با لیف خرما پر شده است. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: سلمان! دخترم زهرا! از دیگر زنان پیشى  گرفته است . [۱۴]

۶ . از زینب دختر امیر المؤمنین(علیه السلام)، از مادر مکرّمه اش فاطمه زهرا (علیها  السلام) روایت شده که فرمود: على جان! به راستى جایگاه تو و شیعیانت در بهشت است. [۱۵]

٧ . از فاطمه زهرا(علیها السلام) دخت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید پیامبر پارچه اى را گسترد و بدو فرمود:

روى آن زیر انداز بنشین، امام حسن(علیه السلام)وارد شد پیامبر بدو فرمود: کنار مادرت بنشین، آن گاه حسین خدمت پیامبر رسید، حضرت به او فرمود: کنار مادر و برادر خویش بنشین پس از آنان على(علیه السلام) وارد شد و رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)به او فرمود: کنار همسر و فرزندانت بنشین، و سپس گوشه هاى آن پارچه را گرفت و اطراف را جمع کرد و عرضه داشت: خدایا! اینان از منند و من از آنان، خدایا! همان گونه  که من از آنان خشنودم، تو نیز از آنان راضى و خشنود باش. [۱۶]

٨ . از فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت شده که اظهار داشت پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: آیا به تو مژده ندهم که هر گاه خداوند اراده نماید زنى از زنان بهشت را تحفه و هدیه اى عطا کند، نزد تو مى فرستد تا از زیور آلات خویش به او بدهى؟

٩ . از على بن موسى الرضا، از پدر بزرگوارش موسى بن جعفر، از پدرش امام صادق، از پدرش امام باقر، از پدرش على بن حسین، از پدرش حسین بن على، از فاطمه دخت رسول خدا صلوات الله علیهم اجمعین روایت شده که  «أنّ النبیَّ(صلى الله علیه وآله وسلم) قال : من کنت ولیَّه فعلیٌّ ولیُّه ، ومن کنت إمامه فعلیٌّ إمامه»[۱۷]

هر کس من مولا و سر پرست امور اویم، على مولاى اوست و هر کس من امام و پیشواى وى هستم، على پیشواى اوست.

١٠ . سیّد محمد غمارى شافعى در آتاب خود از فاطمه دختر حسین رضوى، از فاطمه دختر محمد رضوى، از فاطمه دختر ابراهیم رضوى، از فاطمه دختر حسن رضوى، از فاطمه دختر محمد موسوى، از فاطمه دخت عبد الله علوى، از فاطمه دختر حسن حسینى، از فاطمه دختر ابو هاشم حسینى، از فاطمه دختر محمد بن احمد بن موسى مُبَرْقَع، از فاطمه دختر امام على بن موسى الرضا(علیه السلام)، از فاطمه دختر موسى بن جعفر(علیه السلام)، از فاطمه دختر امام صادق(علیه السلام)، از فاطمه دختر امام باقر(علیه السلام)، از فاطمه دختر ابا عبد الله الحسین(علیه السلام)، از زینب دختر امیر المؤمنین(علیه السلام)، از فاطمه دخت گرامى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) آمده است که: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

( ألا من مات على حبّ آل محمّد مات شهیداً ) [۱۸]

آگاه باشید! هر کس با عشق و محبت خاندان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است.

١١ . حارثه بن قدامه مى گوید: سلمان از عمّار روایت کرده که گفت دوست دارى خبرى شگفت آور به تو بدهم؟ گفتم: آرى نقل کن؛

عمّار گفت: بسیار خوب; روزى شاهد بودم على بن ابى طالب(علیه السلام) بر فاطمه زهرا(علیها السلام) وارد شد، وقتى چشم زهرا به على افتاد او را صدا زد و اظهار داشت: نزدیک بیا، تا تو را در جریان حوادث رخ داده و رخ دادنى ها، و آن چه رخ نداده، تا قیامت و روز رستاخیز، قرار دهم . عمّار مى گوید: دیدم امیرمؤمنان(علیه السلام) به عقب برگشت و من نیز عقب رفتم و آن گاه على(علیه السلام) خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید، پیامبر اکرم به على(علیه السلام) فرمود:

ابو الحسن نزدیک بیا، وقتى امیر المؤمنین(علیه السلام) نزدیک پیامبر رفت و در جاى خود آرام گرفت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمود: تو سخن آغاز مى آنى یا من سخن بگویم؟ على(علیه السلام) عرضه داشت: سخن شنیدن از شما دلپذیرتر است، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

گویى دیدم بر فاطمه وارد شدى و او با تو چنین و چنان سخن گفت و تو از نزد وى بازگشتى و پیش من آمدى، على(علیه السلام)[با تعجّب] عرض کرد: اى رسول خدا! آیا نور فاطمه نیز از نور ماست؟ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: مگر نمى دانستى؟ و سپس على(علیه السلام) به پاس این فضیلت سجده شکر به جاآورد.

عمّار گفت: امیر المؤمنین(علیه السلام) از خانه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بیرون آمد و من نیز با او خارج شدم و بر فاطمه وارد شد و فاطمه نیز خدمت على(علیه السلام) رسید و به او اظهار داشت: گویى خدمت پدرم رسیدى و آن چه را به تو گفته بودم به وى بازگو کردى؟

امام(علیه السلام)فرمود: ; آرى; فاطمه جان

سپس فاطمه(علیها السلام) بیان داشت:

ابو الحسن! آگاه باش! خداى متعال نور مرا که آفرید آن نور خداى عزّ وجلّ را تسبیح مى گفت، سپس آن را در درختى از درختان بهشت به ودیعت نهاد و آن درخت نورانى شد و آن گاه که پدرم وارد بهشت شد، خداى متعال به او الهام فرمود میوه آن درخت را بچین و تناول نما و پدرم این کار را انجام داد و بدین ترتیب، خداوند مرا در صلب پدرم به ودیعت نهاد و سپس به مادرم خدیجه دخت خویلد مُنتقل ساخت و من از او متولد شدم، بنا بر این، من از آن نور هستم. از این رو، از آن چه بوده و هست و هنوز به وجود نیامده آگاهم، اى ابو الحسن! مؤمن به وسیله نور خداى متعال مى‌نگرد و نظاره مى کند. [۱۹]

١٢ . از ابو طفیل، از ابوذر، روایت شده گفت: از فاطمه زهرا(علیها السلام) شنیدم مى فرمود:

منظور از آیه شریف (و بر بلندى هاى میان بهشت و دوزخ مردانى حضور دارند که همه با چهره هایشان شناخته مى شوند) [۲۰] را از پدرم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) پرسیدم، فرمود: آنان پیشوایانِ بعد از منند، على و دو نواده ام حسن و حسین و ٩ پیشوا از نسل حسین که همان مردان اعرافند، هر کس آنان را بشناسد و آنان وى را بشناسند وارد بهشت و هر کس با آن ها بیگانه باشد و آنان وى را بیگانه بدانند وارد آتش دوزخ خواهد شد، خداوند تنها از راه شناخت آنان، شناخته مى شود.

١٣ . سعد ساعدى، از پدرش روایت کرده گفت: در مورد امامان(علیهم السلام) از فاطمه (صلوات الله علیها) پرسش نمودم . حضرت فرمود: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدم مى‌فرمود: پیشوایان پس از من به تعداد نقیبان بنى اسرائیل اند. [۲۱]

١۴ . ابو بصیر، از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: پدرم امام باقر به جابر بن عبد الله انصارى فرمود: کارى با تو دارم، چه زمانى فرصت دارى، در خلوت آن را از تو بپرسم؟

جابر عرض کرد: هر زمان شما دوست داشتید.

روزى امام باقر(علیه السلام) در خلوت به جابر فرمود: جابر! در مورد لوحى که در دست مادرم فاطمه دخت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) دیدى و مطالبى که در آن نوشته شده بود و حضرت تو را از آن ها آگاه ساخت، برایم سخن بگو .

جابر عرضه داشت: خدا را گواه مى گیرم، روزى در زمان حیات رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) خدمت مادرت فاطمه(علیها السلام) رسیدم تا ولادت امام حسین(علیه السلام) را به او تهنیت بگویم، در دست آن مخدّره لوحى سبز رنگ دیدم، تصوّر کردم زمرّد است، در آن نوشته هایى درخشان دیدم که نظیر نور خورشید مى درخشید، به او عرض کردم:

اى دخت رسول خدا! پدر و مادرم فدایت، این لوح چیست؟

فرمود: این لوحى است که خداى عزّ وجلّ آن را به پیامبر خود اهداء فرمود: در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم حسن و حسین و نام پیشوایانى که ازفرزندان منند، نوشته شده، پدر بزرگوارم آن را به من هدیه داد تا موجبات شادى ام را فراهم سازد .

جابر افزود: مادرت فاطمه آن لوح را به من داد و آن را خواندم و از آن رونوشت برداشتم.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: پدرم امام باقر به جابر فرمود: جابر! آیا مقدور هست آن را به من نشان دهى؟

جابر عرض کرد: آرى، سپس جابر به اتفاق پدرم راه افتادند تا به منزل جابر رسیدند. جابر صحیفه اى را که از چرم نازک تهیه شده بود به پدرم نشان داد، پدرم فرمود: جابر! تو به نوشته اى که در اختیار دارى بنگر تا من آن را از حفظ برایت بخوانم .

جابر در نسخه خود نگریست[۲۲] پدرم آن لوح را براى جابر از حفظ خواند، به خدا سوگند! حتّى یک حرف با یکدیگر اختلاف نداشتند.

جابر عرضه داشت: خدا را گواه مى گیرم آن چه در آن لوح نوشته شده بود، بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«هذا کتاب من الله العزیز الحکیم لمحمّد نوره وسفیره وحجابه ودلیله ، نزل به الرُّوح

الأمین من عند ربِّ العالمین ; عظِّم یا محمّد أسمائی واشکر نعمائی ولا تجحد آلائی إنّی أنا الله

لا إله إلاّ أنا ، قاصم الجبّارین [ومبیرالمتکبّرین] ومذلُّ الظالمین ودیّان یوم الدِّین إنّی أنا الله لا

إله إلاّ أنا ، فمن رجا غیر فضلی أو خاف غیر عدلی; عذَّبته عذاباً لا اُعذّ به أحداً من العالمین

فإیّای فاعبد وعلیَّ فتوکل .

إنّی لم أبعث نبیّاً فأکملت أیّامه وانقضت مدَّته إلاّ جعلت له وصیّاً ، وإنّی فضّلتک على

الأنبیاء وفضّلت وصیّک على الأوصیاء وأکرمتک بشبلیک بعده وبسبطیک الحسن والحسین

وجعلت حسناً معدن علمی بعد انقضاء مدَّه أبیه وجعلت حسیناً خازن وحیی وأکرمته بالشهاده

وختمت له بالسعاده ، فهو أفضل من استشهد وأرفع الشهداءِ درجهً ، جعلت کلمتی التامّه معه

والحجّه البالغه عنده ، بعترته أثیب واُعاقب، أوَّلهم علیٌّ سیّد العابدین، وزین أولیائی الماضین

; وابنه سمیُّ جدِّه المحمود ، محمّد الباقر لعلمی والمعدن لحکمتی ; سیهلک المرتابون فی جعفر

، الرَّادُّ علیه کالرّادِّ علیَّ ، حقَّ القول منّی لأکرمنَّ مثوى جعفر ولاُسرَّنَّه فی أولیائه وأشیاعه

وأنصاره ; وانتحبت بعد موسى فتنه عمیاء حِندِس، لأنَّ خیط فرضی لا ینقطع وحجّتی لا تخفى

وأنَّ أولیائی لا یشقون أبداً ; ألا ومن جحد واحداً منهم فقد جحد نعمتی ومن غیّر آیه من کتابی

فقد افترى علیَّ.

وویل للمفترین الجاحدین عند انقضاء مدَّه عبدی موسى وحبیبی وخیرتی،[ألا] إنَّ المکذِّب

بالثامن مکذِّب بکلِّ أولیائی وعلیٌّ ولیّی وناصری ، ومن أضع علیه أعباء النبوَّه وأمتحنه

بالاضطلاع ، یقتله عفریت مستکبر ، یدفن بالمدینه الّتی بناها العبد الصالح ذو القرنین إلى

جنب شرِّ خلقی ، حقَّ القول منّی لاُقرَّنَّ عینه بمحمّد ابنه وخلیفته من بعده ، فهو وارث علمی

ومعدن حکمتی وموضع سرِّی وحجّتی على خلقی جعلت الجنّه مثواه ، شفّعته فی سبعین من

أهل بیته کلّهم قد استوجبوا النار وأختم بالسعاده لابنه علی ولیی وناصری والشاهد فی خلقی

وأمینی على وحیی أخرج منه الداعی إلى سبیلی والخازن لعلمی الحسن…»; [۲۳]

این لوح نوشته اى است که از ناحیه خداى شکست ناپذیر و آگاه، بر محمد پیام آور نور و سفیرش به سوى مردم که فرشته وحى آن را از سوى پروردگار جهانیان فرود آورده است.

اى محمد! نام هاى مرا ارج بنه و پر شکوه دار و نعمت هایم را سپاسگزار باش، و هرگز ناسپاس نعمت هایم مباش، چرا که من خدایى هستم که جز من معبودى نیست، ستم پیشگان را درهم مى شکنم، متکبران را نابود مى سازم و جفا کاران را به خاک مذلّت مى نشانم، پاداش دهنده روز جزا هستم، به راستى من خدایى هستم که معبودى جز من وجود ندارد، اگر کسى در پى غیر فضل و عنایتم باشد و از غیر عدالت من بهراسد او را به گونه اى عذاب خواهم کرد که کسى را در جهان آن چنان کیفر نکرده باشم.

اى محمد! تنها مرا پرستش کن و بر من توکّل نما من هر پیامبرى را که فرستاده و رسالتش را کامل ساختم و زندگى اش پایان پذیرفت، برایش وصىّ و جانشینى مقرر داشتم، و تو را از همه پیامبران برتر و جانشین ات را بر همه جانشینان، برترى دادم و به وجود دو فرزند ارجمند، گرامى داشتم، فرزندت حسن را پس از پایان زندگى پدرش، گنجینه دانش خود و حسین را خزانه دار وحى قرار دادم و به شهادت در راه حق و عدالت، فضیلت بخشیدم و فرجام زندگى اش را به نیکبختى ختم نمودم، از این رو، حسین برترین شهیدان راه خدا به شمارمى آید.

سخن کامل خویش را همراه او قرار دادم و حجّت رساى خود را نزد او نهادم، به برکت ولایت خاندانِ او پاداش مى دهم و به جهت بیگانگى از آنان، کیفر مى کنم، نخستین امام پس از حسین، فرزندش سالار نیایشگران و زینت دوستان گذشته ما و پس از او فرندش محمد، همنام جد بزرگوارش محمود، شکافنده دانش و گنجینه حکمتِ من و پس از او فرزندش جعفر، که تردید کنندگان در امامتش نابود خواهند شد و رد کنندگانِ امامتِ او همانند رد کنندگان منند، من وعده داده ام موقعیت و جایگاه جعفر را گرامى بدارم و با پیروانش و یاران و دوستانش وى را فوق العاده شادمان سازم، پس از او موسى را براى روشنگرى راه بندگانم در تاریک ترین دوران فریبکارى ها، به پیشوایى دین برگزیدم، چرا که رشته مقررّاتم گسسته نمى شود و دلیلِ روشنم نهان نمى گردد و دوستانم هیچ گاه روى دشوارى نخواهند دید.

به هوش باشید! آن کس که پیشواى هشتمین را انکار کند، گویى در صدد انکار همه اولیائم برآمده است، على که دوست و یارى کننده دین من است، هم او که مسئولیت رسالت را بر دوش او نهاده و آگاهى وى را بر آن آزمودم، او را عفریتى سر کش به شهادت خواهد رساند و در شهرى که بنده شایسته ام ذوالقرنین آن را بنیان مى نهد در کنار قبر بدترین آفریده ام به خاک سپرده خواهد شد، من مقرّر داشته ام او را به ولادت فرزند ارجمند و جانشین شایسته اش محمد، شادمان سازم، او وارث علم من و گنجینه دانش، جایگاه راز و حُجّت من بر آفریدگانم، پس از پدرش خواهد بود.

هر بنده اى که به امامت او ایمان واقعى بیاورد او را وارد بهشت خواهم ساخت و شفاعت هفتاد تن از خاندانش را که همگى سزاوار آتش دوزخ اند به او خواهم سپرد، نیکبختى را براى فرزندش على که دوست و یارى کننده دین و آیین من و گواهم میان مردم و امانت دار وحى و کتاب من است، به ارمغان آورده و از ا و فرزندى پدید مى آورم که فرا خوان به سوى راه و رسم من است، و خزانه دانشم و نام بلند آوازه اش حسن است

١۵ . فاطمه زهرا(علیها السلام) فرمود: محمد و على پدران امت مسلمانند، کژى و انحرافات آنان را اصلاح مى نمایند، اگر مردم از آنان اطاعت کنند آن ها را از عذاب جاودان رهایى مى بخشند و اگر با آنان هماهنگ و موافق باشند، نعمت هاى بى پایان خدا را در اختیار آنان قرار خواهند داد.[۲۴]

١۶ . فاطمه (علیها السلام) از امیرمؤمنان(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: هر کس به فردى از فرزندانم احسان کند و بر احسانش پاداشى نگرفته باشد؟ من به سبب عملش به او پاداش خواهم داد. [۲۵]

١٧ . احمد بن یحیى اُودىّ، از ابو نُعیم ضرار بن صُرد، از عبد الکریم ابویعفور، از جابر، از ابو ضحى، از مسروق، از عایشه روایت کرده که گفت: فاطمه برایم نقل کرد و گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: دانش همسرت از همه برتر است، پیش از همه به اسلام گروید، و صبر و برد باریش از همه بیشتر است.

١٨ . فاطمه زهرا(علیها السلام) فرمود: ستایش خداوندى را که به بزرگى و نورش، آفریده‌هاى زمین ها و آسمان از او خواهان وسیله اند و ما وسیله خدا میان مردم و برگزیدگان او و جایگاه پاکى‌ها و دلیل هاى روشن الهى و وارثان پیامبران او هستیم.[۲۶]

١٩ . محمد بن عمر کناسى، از جعفر بن محمد، از پدرش، از على بن حسین، از فاطمه صغرى، از حسین بن على، از فاطمه دخت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)روایت کرده که فرمود: روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نزد ما حضور یافت و فرمود: خداوند به وجود شما

فخر و مباهات مى کند، همه شما را مورد مغفرت خویش و على را به ویژه مشمول غفران خویش گرداند من فرستاده خدا به نزد شما هستم و موجب ترس و بیم قومِ خود نیستم و به نزدیکانم علاقه مندم، هم اکنون جبرئیل به من خبر داد: سعادتمندتر از همه کسى است که در زمانِ حیات و پس از وفات من، دوستدار على باشد. [۲۷]

٢٠ . زینب دختر ابو رافع، از فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت کرده که آن مخدّره به اتفاق امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در همان بیمارى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در اثر آن دنیا را وداع گفت، خدمت آن حضرت شرفیاب شد و عرضه داشت: پدر جان! به حسن و حسین چیزى به ارث نمى نهى؟ رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: شکوه و جلالم را حسن و دلاورى و بخششم را حسین به ارث برده است. [۲۸]

٢١ . على(علیه السلام) از فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت کرده که اظهار داشت:

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: فاطمه جان! کسى که بر تو درود فرستد خدا او را مى بخشاید و در جایگاه بهشتى ام به من ملحق مى گرداند. [۲۹]

٢٢ . زید بن على بن حسین، از عمه اش زینب دختر امیر المومنین، از مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت مى کند که فرمود: هنگام ولادت امام حسین(علیه السلام)، پدر بزرگوارم بر من وارد شد، کودکم را که در پارچه اى زرد پیچیده بودم به دست او دادم، حضرت پارچه زرد را کنارى افکند و پارچه سفیدى گرفت و حسین را در آن پیچید و به دست من داد و سپس فرمود: فاطمه جان! حسین را بگیر، وى خود، امام، فرزندِ امام و پدر ٩ امام و پیشواست، امامان شایسته اى از نسل او به وجود مى آیند که قائمشان، نهمین فرد آنان است.

٢٣ . سهل بن سعد انصارى مى گوید: از فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)پرسیدم: پیشوایان دین کدامند؟ فرمود:

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام)مى فرمود: على! تو پیشوا و جانشین پس از من و به مؤمنان سزاوارتر از خودشان هستى، پس از تو فرزندت حسن، بعد از او حسین، پس از او پسرش على بن حسین، بعد از او پسرش محمد، پس از او پسرش جعفر، بعد از ا وپسرش موسى، پس از او پسرش على، بعد از او پسرش محمد، پس از او پسرش على، بعد از او پسرش حسن، پس از حسن قائم مهدى از خودِ مؤمنان به آنان سزاوارتر است. خداوند به وسیله او شرق و غرب گیتى را مى گشاید ،آنان امامانِ بر حق و زبان گویاى اسلامند، هر کس به یارى آن ها بشتابد، خدا آنان را یارى و هر کس آنان را تنها بگذارد، خداوند او را در وادى تنهایى رها مى سازد. [۳۰]

٣ . مبانى و فلسفه احکام اسلام در خطبه معروفى که فاطمه زهرا(علیها السلام) در جمع صحابه ایراد فرمود و پس از ماجراى سقیفه ابو بکر را مورد اعتراض قرار داد، آمده است:

بندگان خدا! شما مسئولانِ امر و نهى پروردگار و حاملانِ دین و وحى او و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوى امت ها هستید. پاسدار حق الهى میان شما، و حافظ پیمان خداوند در دسترس همه شماست.

آن چه پیامبر پس از خود میان امت به یادگار نهاده کتاب ناطق الهى و قرآن راستگو و نور آشکار و روشنایى پر فروغ است. کتابى که دلائلش روشن، باطنش آشکار، ظواهرش پر نور و پیروانش پر افتخارند. کتابى که پیروان خود را به بهشت فرا مى خواند، و مستمعان خویش را به ساحل نجات رهبرى مى کند، از طریق آن به دلائل روشن الهى مى توان رهنمون گشت، تفسیر واجبات او را دریافت و از محرّمات نهى شده اش اجتناب کرد و براهین روشن و کافى را بررسى و دستورات اخلاقى مجاز و مشروع را در آن، مکتوب یافت.

٢ . در همین خطبه به فلسفه قانونگذارى در اسلام پرداخته و فرموده است: خداوند ایمان را سبب تطهیر و پیراستگى شما از شرک، نماز را وسیله پاکى از کبر و غرور، زکات را موجب تزکیه نفس و افزایش روزى قرار داد. روزه را عامل تثبیت اخلاص، حج را وسیله تقویت آیین اسلام، عدالت را مایه هماهنگى و یکپارچگى دل ها، اطاعتِ ما را باعث نظام و سامان ملت اسلام، امامت ما را أمان از تفرقه و پراکندگى، جهاد را موجب عزّت و سر بلندى اسلام مقرّر داشت. صبر و شکیبایى را وسیله جلب پاداش حق، امر به معروف را ابزار اصلاحِ توده هاى مردم ،نیکى به پدر و مادر را موجب پیشگیرى از خشم خدا، صله رحم را وسیله افزایش جمعیت و قدرت، قصاص را مایه حفظ جان مردم، وفاى به نذر را موجب آمرزش، جلوگیرى از کم فروشى راوسیله مبارزه با کمبودها، نهى از شراب خوارى را سبب پاک سازى از پلیدى ها، پرهیز از تهمت و نسبت هاى ناروا را حجابى در برابر خشم و غضب پروردگار، ترک دزدى را براى حفظ نفس و تحریم شرک را براى اخلاص در بندگى خدا و ربوبیّت حق دانست .

٣ . احمد بن یحیى صوفى، از عبد الرحمان بن دیس ملائىّ،از بشیر بن زیاد جزرى، از عبد الله بن حسن، از مادرش فاطمه دخت امام حسین(علیه السلام)روایتى را در باب برخى مبانى قانونگذارى از حضرت زهرا(علیها السلام) نقل کرده که فرمود: هر گاه یکى از بندگان خدا بیمار شود خداوند به فرشتگانش فرمان مى دهد تا زمانى که بنده ام در بستر بیمارى است، از او قلم بردارید زیرا من او را در بستر نگاه داشته ام، یا جانش را مى گیرم و یا او را رها مى سازم.

راوى مى گوید: ماجرا را به یکى از فرزندان عبد الله بن حسن یاد آور شدم وى گفت: پدرم اظهار مى داشت: خداوند به فرشتگانش وحى مى کند، پاداش کارهایى را که بنده ام در دوران صحتش انجام مى داد برایش بنویسید.

۴ . على(علیه السلام) از فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت کرده که آن مخدّره فرمود:

پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: اى محبوب دل پدر! نوشیدن هر مست کننده اى حرام و هر مست کننده اى شراب به شمار مى آید. [۳۱]

۵  سلیمان بن ابو سلیمان، از مادرش اُمّ سلیمان روایت کرده که گفت: بر عایشه همسر پیامبر وارد شدم و درباره خوردن گوشت قربانى از او مسأله اى پرسیدم گفت:

رسول خدا ابتدا از خوردن آنها نهى و سپس اجازه فرمودند.

على بن ابى طالب(علیه السلام) از سفرى به خانه بازگشت، فاطمه(علیها السلام)مقدارى گوشت قربانى براى او حاضر کرد، حضرت فرمود: مگر رسول خدا از خوردن گوشت قربانى نهى نفرمود . فاطمه(علیها السلام)عرضه داشت: رسول خدا اجازه استفاده از آن را صادر فرمود .

فاطمه(علیها السلام)اظهار داشت: على(علیه السلام) خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید و از آن حضرت در این زمینه پرسش نمود، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: مى توانید از گوشت همه قربانى ها از ذى حجه تا ذى حجه سال بعد استفاده کنید.

۶ . از فاطمه زهرا(علیها السلام) دخت خاتم پیامبران(صلوات الله علیهم) روایت شده که از پدر بزرگوارش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) پرسید: پدر جان! زنان و مردانى که در نماز خود سهل انگارى مى کنند چه کیفرى دارند؟

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

فاطمه جان! مردان و زنانى که در مورد نماز خود سهل انگارى کنند، خداوند آنان را به پانزده عقوبت مبتلا مى سازد ،شش عقوبت دنیوى، سه عقوبت هنگام مرگ، سه عقوبت در قبر، و سه عقوبت در قیامت هنگام برانگیخته شدن از قبر دامنگیر وى مى شود.

عقوبت هاى دنیوى:

خداوند برکت را از عمر او برمى دارد;

از برکات روزى او مى کاهد;

خداى عزّ وجلّ نورانیّت چهره شایستگان را از صورتش مى زداید;

هر کارى انجام دهد بر آن پاداشى به او نمى دهد;

دعایش به آسمان بالا نمى رود;

مشمول دعاى خیر شایستگان قرار نمى گیرد;

هنگام مرگ:

با خوارى و ذلّت مى میرد;

در حال گرسنگى جان مى دهد;

تشنه کام از دنیا مى رود; و اگر از نهرهاى دنیا آب بیاشامد، عطش وى فرو نخواهد نشست.

در قبر:

خداوند فرشته اى را بر او موکّل مى کند تا در قبر، او را آزار و شکنجه دهد;

قبر، بر او تنگ مى گردد;

قبرش را تاریکى فرا مى گیرد;

در قیامت آن گاه که از قبرش برانگیخته مى شود:

خداوند فرشته اى را بر او موکل مى کند تا او را در برابر دیدگان مردم به صورت، روى زمین بکشد;

وى را شدیداً مورد حسابرسى قرار مى دهد;

خداوند، به او نظر رحمت نخواهد داشت و وى را پیراسته نمى گرداند و عذاب دردناکى در انتظار اوست. [۳۲]

۴ . اخلاق و ادب

١ . امام حسین(علیه السلام) از مادر بزرگوارش حضرت زهرا(علیها السلام)روایت کرده که پیامبرفرمود: دخترم!از بُخل بپرهیز، زیرا بخل آفتى است که درانسانِ بخشنده وجود ندارد،از بخل پرهیز نما، زیرابخل درختى است که ریشه درآتش دوزخ دارد و شاخه هایش در دنیااست، اگر کسى به شاخه اى از آن بیاویزد، او را وارد دوزخ مى کند. تو را به سخاوت و بخشندگى سفارش مى کنم، زیرا سخاوت درختى بهشتى است که شاخه هایش روى زمین دنیا آویزان است، هر کس به شاخه اى از آن آویزان شود آن شاخه وى را به بهشت مى کشاند. [۳۳]

٢ . از زهراى بتول دخت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود:

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

بدترین افراد اُمّتم کسانى اند که خوب مى خورند و خوب مى پوشند و دیگران را بى پروا به باد تمسخر و استهزاء مى گیرند.[۳۴]

٣ . فاطمه دخت امام حسین(علیه السلام) از جدّه اش فاطمه زهرا(علیها السلام)روایت کرده که فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) هر گاه وارد مسجد مى شد بر محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) صلوات و درود مى فرستاد و عرضه مى داشت:

خدایا! گناهانم را ببخش و درهاى رحمتت را به رویم بگشا .

و هر گاه از مسجد بیرون مى رفت، نیز بر محمد صلوات و درود مى فرستاد و سپس عرضه مى داشت: خدایا! گناهانم را بیامرز و درهاى فضل و لطف خویش را به رویم باز نما. [۳۵]

۴  فاطمه زهرا(علیها السلام) فرمود: سرور و شادى فرد در چهره مؤمن موجب رفتن او به بهشت و در چهره مخالف و بدخواه، سبب حفظ او از آتش دوزخ مى گردد. [۳۶]

۵  زید بن على، از پدرانِ خود، از فاطمه دخت نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)روایت

کرده که فرمود:

از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)شنیدم مى فرمود: در روز جمعه لحظاتى وجود دارد که هر مسلمانى آن لحظات را درک کند و از خداى عزّ وجلّ درخواستى نماید خداوند حاجتش را برآورده مى سازد، فاطمه اظهار مى دارد: عرضه داشتم: اى رسول خدا کدام لحظات؟ فرمود: زمانى که نیمى از قرص خورشید غروب کند، راوى مى گوید: از آن پس فاطمه زهرا(علیها السلام) به غلام خود مى فرمود: به بام خانه بالا برو هرگاه دیدى نیمى از قرص خورشید غروب کرده مرا خبر آن تا دعا کنم.[۳۷]

۶ . ابن حماد انصارى دولابى متوفّاى ٣١٠ مى گوید: ابو جعفر محمد بن عوف بن سفیان طائى حُمّصىّ، از موسى بن ایّوب نصیبى، از محمد بن شعیب، از صدقه، آزاد شده عبد الرحمان بن ولید، از محمد بن على بن حسین روایت کرده گفت: به اتفاق جدّم حسین بن على(علیه السلام) به مزرعه اش مى رفتیم در مسیر راه نعمان بشیر سوار بر استرش به ما رسید و از مرکب پیاده شد و به حسین(علیه السلام)عرض کرد: ابا عبد الله! شما سوار شوید. امام(علیه السلام) نپذیرفت، نعمان همواره او را سوگند مى داد تا این که امام(علیه السلام) فرمود: مرا به کارى که تمایل ندارم وا مى دارى، اینک حدیثى را که مادرم فاطمه برایم نقل کرده براى تو یاد آور مى شوم، فاطمه نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر فردى به نشستن بر پشت چهار پا و بستر خوابش و نماز گزارن در خانه اش سزاوارتر است مگر این که امام جماعتى باشد که مردم از او درخواست اقامه نماز جماعت کنند .بنا بر این، شما جلو مرکبت سوار شو و مرا پشت سر خود سوار آن.

نعمان عرضه داشت: فاطمه(علیها السلام) راست فرموده ولى زمانى که پدرم در قید حیات بود از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) برایم روایت کرد که حضرت در این خصوص فرمود: مگر این که صاحب مرکب اجازه دهد، وقتى نعمان این حدیث را براى امام(علیه السلام) نقل کرد، حضرت جلو مرکب و نعمان پشت سر او سوار شد[۳۸]

٧ . احمد بن یحیى اُودىّ، از جباره بن مغلّس، از عبید بن وسیم، از حسین بن حسن، از مادرش فاطمه دخت امام حسین(علیه السلام) از پدرش، از فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده که فرمود: کسى که با دست آلوده به چربى بخوابد کسى جز خود را نکوهش نکند.

٨ . احمد بن یحیى صوفىّ، از عبد الرحمان بن دبیس، از بشیر بن زیاد، از عبد الله بن حسن، از مادرش، از فاطمه زهرا(علیها السلام) روایت کرده که فرمود:

هرگاه دو سپاه ستم پیشه با یکدیگر درگیر شوند ،خداوند از آن ها دست مى کشد، بنا بر این مهم نیست کدامیک پیروز شوند و هرگاه سربازان و سپاهیان دو ستمکار با یکدیگر در آویزند، ستمکارترین آن ها از بین مى رود.

٩ . آن جا که فاطمه زهرا(علیها السلام) زنان شایسته را توصیف مى کند مى فرماید: براى زنان بهتر است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را مشاهده نکنند. [۳۹]

١٠ . امام صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارش محمد بن على، از پدر ارجمندش على بن حسین، از پدر بزرگوار خود حسین بن على، از مادر گرامى اش حضرت زهرا(علیها السلام) دخت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرده که فرمود: وقتى آیه شریف (صدا کردن پیامبر را میان خود، مانند صدا کردن دیگران قرار ندهید) [۴۰] نازل شد فاطمه(علیها السلام)فرمود: هیبت پیامبر مرا گرفت او را پدر، صدا بزنم، از این رو، بدو عرض کردم: اى رسول خدا! پیامبر رو به من کرد و فرمود: دخترم! این آیه شریفه درباره تو و خاندانت نازل نشده، تواز من و من از توام، این آیه درباه جفاپیشگان مغرور و متکبّر، نازل شده است، شما به من بگو: پدر! زیرا این کلمه دوست داشتنى تر است و خدا را بیشتر خشنود مى کند، آن گاه پیشانى ام را بوسه زد و با آب دهان مبارک خود به بدنم کشید، از آن پس هیچ گاه به استعمال بوى خوش نیازمند نشدم. [۴۱]

١١ . فاطمه زهرا(علیها السلام) فرمود: کسى که عبادات خالصانه اش نزد خدا بالا رود، خداوند برترین موهبتى را که به مصلحت دنیا و آخرت وى است بر او فرو مى فرستد.

١٢ . لیث بن ابو سلیم، از عبد الله بن حسن، از مادرش فاطمه دخت امام حسین(علیه السلام) از پدر بزرگوارش حسین(علیه السلام)، از مادرش فاطمه دخت نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)روایت کرده که فرمود:

«خیارکم ألینکم مَناکِبَ، وأکرمهم لنسائهم»;[۴۲]

بهترین فرد شما کسى است که تواضع و فروتنى اش در برخورد با مردم بیشتر است و ازرشمندترین مردان کسانى اند که به زنانشان احترام مى گذارند.

١٣ . رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) از یارانش پرسید، تعریف زن چیست؟ عرض کردند: زن، عورت است. فرمود:

زن چه زمانى به خداى خود نزدیکتر است؟ از پاسخ درماندند، وقتى فاطمه(علیها السلام)این سخن را شنید فرمود:

«أدنى ما تکون من ربِّها أن تلزم قعر بیتها»;

آن گاه که زن براى انجام امورزندگى در خانه خود مى ماند، از هر لحظه به خدا نزدیک تر است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:

« إنَّ فاطمه بضعه منّی»;[۴۳]

به راستى که فاطمه پاره تن من است.

١۴ . در حدیثى طولانى از آن مخدّره نقل شده که فرمود:

اى رسول خدا! سلمان از وضعیت لباس من در شگفت شد، سوگند به کسى که تو را به حق برگزید، پنج سال است زیر انداز من و على پوست گوسفندى است که روزها روى آن به شترمان علف مى دهیم و شب هنگام روى آن مى خوابیم و بالش هایمان از پوست و داخل آن ها با لیف خرما پر شده است، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: سلمان! دخترم فاطمه از دیگر زنان پیشى گرفته است. [۴۴]

١۵ . از على بن حسین بن على(علیهما السلام) روایت شده فرمود:

روزى شخص نابینایى اجازه خواست خدمت فاطمه(علیها السلام) برسد، فاطمه خود را از او پنهان ساخت، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به او فرمود: فاطمه جان! او که تو را نمى بیند، چرا خود را از او پنهان کردى؟ عرضه داشت: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)! اگر او مرا نمى بیند من او را مى بینم و بوى زن را استشمام مى کند، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: گواهى مى دهم که تو پاره تن من هستى. [۴۵]

١۶ . یزید بن سنان، از حسن بن على واسطى ،از بشیر بن میمون واسطى، از عبد الله بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب روایت کرده که گفت: مادرم فاطمه دخت امام حسین(علیه السلام) از فاطمه زهرا(علیها السلام) دخت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)برایم نقل کرد و گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)براى امام حسن و امام حسین معوذّتین مى نوشت (آن ها را در پناه خدا قرار مى داد) و همانند سوره اى که از قرآن بدان ها مى آموخت، این کلمات را به آن ها یاد مى داد و مى فرمود: از شرّ هر شیطان و حشره، و از شر هر چشم بد خواه و حسود به کلمات تامه الهى پناه مى جویم.[۴۶]

١٧ . از حضرت زهرا(علیها السلام) روایت شده که فرمود:

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شب هنگام وقتى بسترم را براى خواب گسترده بودم بر من وارد شد و فرمود: فاطمه جان! تا چهار کار را انجام نداده اى به بستر خواب مرو. نخست: قرآن را ختم کرده باشى، دوم:

پیامبران را شفیع خود قرار دهى، سوم: مؤمنان را از خود خرسند کرده باشى، چهارم: حج و عمره انجام داده باشى، این مطالب را فرمود و مشغول نماز شد، من صبر کردم تا نمازش تمام شد عرض کردم :اى رسول خدا! شما دستور به انجام چهار چیز دادید که من در این لحظه قادر بر انجام آن ها نیستم! حضرت لبخندى زد و فرمود: دخترم! هر گاه سوره (قل هو الله أحد)را سه بار خواندى، گویى یک ختم قرآن خوانده اى و هر گاه بر من و پیامبران پیش از من صلوات و درود فرستى، همه ما در قیامت شفیع تو خواهیم بود و هر زمان براى مؤمنان طلب آمرزش نمایى، همه آنان از تو خشنود خواهند شد و هر گاه گفتى: سبحان الله و الحمدُ لله ولا إله لا الله والله اکبر، در حقیقت حج و عمره انجام داده اى. [۴۷]

١٨ . فاطمه زهرا(علیها السلام) در حدیثى طولانى به پدر بزرگوارش عرضه داشت:

پدر! فدایت شوم سبب گریه ات چیست؟ . رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)این دو آیه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود برایش یادآورشد:

(وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعین‏ * لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُوم‏);[۴۸]

دوزخ میعادگاه همگى آن هاست داراى هفت در است و براى هر درى گروه معیّنى از آنان تقسیم شده اند .

فاطمه زهرا(علیها السلام) با شنیدن این آیات از فرط ناراحتى روى زمین افتاد و همواره مى گفت: واى، واى بر کسانى که وارد آتش دوزخ شوند. [۴۹]

۵ . حکومت، سیاست، تاریخ

١ . دو خطبه اى که از وجود مقدس حضرت زهرا(علیها السلام) نقل کردیم در راستاى بیان انقلاب خجسته پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و آینده آن و جاهلیّت قبل از بعثت مبارک آن حضرت و پى آمدهاى انحراف رهبرى اسلامى از مسیر صحیح خود، بیانگر دور اندیشى و گستردگى افق اندیشه آن بزرگ بانوست. مى سزد دیگر بار آن خطبه هابا دقّت مورد بررسى قرار گیرد.

٢ . در مورد اخبار غیبى، از فاطمه صغرى دخت امام حسین(علیه السلام)، از پدر بزرگوارش، از جدّه اش فاطمه زهرا(علیها السلام) دخت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: هفت تن از فرزندانم در ساحل فرات به خاک سپرده مى شوند که شهداى اوّلین و آخرین به پایه آنان نمى رسند[۵۰]

٣ . در مورد راز گویى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) با فاطمه(علیها السلام) از عایشه نقل شده که گفت: فاطمه که بسیار شبیه پدر راه مى رفت روزى خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)آمد، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: دخترم! خوش آمدى .

سپس او را سمت راست یا چپ خود نشانید و آن گاه رازى را با او در میان گذاشت، فاطمه گریست. من به او گفتم: شگفتا! رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به ویژه خواسته با تو سخن بگوید و تو گریه مى کنى؟ پس از آن پیامبر به او راز دیگرى گفت و فاطمه خندید: من گفتم: گریه و اندوهى این گونه نزدیک به هم ندیده بودم! از فاطمه پرسیدم رسول خدا به تو چه فرمود؟ دخت پیامبر فرمود: من راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت. پس از رحلت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) موضوع را از او جویا شدم، در پاسخ فرمود:

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رازى را با من در میان گذاشت و فرمود: جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه مى کرد، ولى امسال دو بار آن را بر من عرضه نموده است، به نظر مى رسد پایان عمرم فرا رسیده باشد، فاطمه جان! از اهل بیتم، تو نخستین کسى هستى که به من مى پیوندى و من بهترین کسى هستم که بر تو پیشى گرفته ام، بدین جهت گریستم، سپس فرمود: فاطمه جان! آیا از این خرسند نیستى که بانوى بانوان امت اسلام- و یابانوان مؤمنان[۵۱]– باشى ؟ و این سخن سبب لبخندم شد.

١٩ . عروه بن زبیر، از عایشه نقل کرده گفت: رسول خدا که در بستر بیمار شد، دخترش فاطمه را خواست و به او رازى گفت، فاطمه به گریه افتاد، پس از آن مطلبى به او فرمود که این بار فاطمه خندید سبب آن را از او پرسیدم، فرمود: زمانى که گریستم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) خبر رحلت خود را به من داد و گریستم و آن گاه که به من اطلاع داد از اهل بیتش من نخستین کسى هستم که به وى مى پیوندم، خندان گشتم. [۵۲]

نمونه اى از دعاهاى زهرا(علیها السلام)

فاطمه(علیها السلام) با فرا رسیدن شب ،در محراب عبادت خویش راست قامت به نماز مى ایستاد و با تمام توجه رو به پروردگار خویش مى آورد و به نماز و مناجات و نیایش مى پرداخت و در پیشگاه ذات مقدس الهى، چونان انسانى ترسان و خوار و ذلیل و از دنیا بُریده، او را مى خواند و در دعایش عرضه مى داشت:

«اللهمّ إنّی أسألک قوهً فی عبادتک وتبصّراً فی کتابک وفهماً فی حکمک، اللهمّ صلّ على

محمّد وآل محمّد ولا تجعل القرآن بنا ماحلاً والصراط زائلاً ومحمّداً(صلى الله علیه وآله

وسلم) عنا مولّیاً

خدایا! از تو نیروى در عبادت و بندگى و بینشى در درکِ آیاتِ کتابت و فهم و درک احکام تورا خواستارم، پروردگارا! بر محمد و دودمانش درود فرست و قرآن را دور از دسترس فهم و صراط را زایل از ما و محمد را رو گردان از ما قرار مده.

نیز از جمله دعاهایش:

. ١ «اللهمّ اجعل أول یومی هذا فلاحاً وأوسطه صلاحاً وأخره نجاحاًاللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد واجعلنا ممن أناب إلیک فَقبلته وتوکّل علیک فکفیته وتضرّع إلیک فرحمته

خدایا! آغاز این روز را رستگارى و پایانش را موفقیّت و وسط آن را سعادتمندى قرار ده. خداوندا! بر محمد و دودمانش درود فرست و ما را از کسانى قرار ده که رو به سوى تو آورده و تو آنان را پذیرفته اى، و بر تو توکّل کرده و تو آنان را کفایت نموده اى و به درگاهت ناله و زارى کرده و آنان را مشمول رحمت خویش قرارداده اى .

.٢ «اللهمّ إنّی اسألک الهدى والتقى والعفافَ والغنى والعمل بما تحبّ وترضى ، اللهمّ إنّی أسألک من قوتک لضعفنا ومن غناک لفقرنا وفاقتنا، ومن حلمکَ وعلمکَ لجهلنا اللهمّ صلِّ على محمّد وآل محمّد وأعنّا على شکرک وذکرک وطاعتک وعبادتک یا أرحم الراحمین

پروردگارا! هدایت و تقوا و پاکدامنى و بى نیازى و عمل به آن چه که دوست دارى و خشنود مى گردى را از تو خواستارم، خدایا! از تو در مقابل ناتوانیمان نیرو و قدرت و در مقابل نیازمان بى نیازى و براى نادانیمان دانش و بردبارى خواهانیم، خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست و ما را بر شکر و سپاس و یاد خود و فرمانبرى و عبادتت یارى فرما،اى بخشنده ترین بخشندها.

٣  دعاى معروف نور

«بسم الله النور ، بسم الله نور النور ، بسم الله نور على نور ، بسم الله الذی هو مدبّر الاُمور ، بسم الله الذی خلق النور من النور ، الحمد لله الذی خلق النور من النور وأنزل النور على الطور ، فی کتاب مسطور ، فی رقّ منشور ، بقدر مقدور ، على نبیّ محبور ، الحمد لله الذی هو بالعزّ مذکور وبالفخر مشهور وعلى السرّاء والضرّاء مشکور وصلّى الله على سیدنا محمد وآله الطاهرین»[۵۳];

به نام خداوند نور، به نام خداوندى که نور در نور است، به نام خداوندى که نور بر نور است، به نام خداوندى که تدبیر امور به دست اوست، به نام خداوندى که نور را از نور آفرید، سپاس خداوندى را مى سزد که نور را از نور پدید آورد و نور را بر کوه طور نازل فرمود در کتابى به نگارش درآمده، و در نوشتارى گشوده شده، به اندازه اى معیّن، بر پیامبرى بزرگ، سپاس خداوندى را که به ارجمندى یاد شده و به فخر و افتخار، مشهور و در رنج و سرور، مورد شکرگزارى است. درود خدا بر سیّد و سالارمان محمد و دودمان پاکش باد.

منبع: کتاب پیشوایان هدایت ۳ – صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا علیها سلام / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام


[۱]– سیره الائمه الاثنی عشر ۱/ ۹۶٫

[۲]– همان.

[۳]– سیره الائمه الاثنی عشر ۱/ ۹۶٫

[۴]– همان.

[۵]– الثغور الباسمه فی حیاه سیدتنا فاطمه از سیوطی/ ۵۲٫

[۶]– اهل البیت از توفیق ابوعلم/ ۱۲۸- ۱۲۹٫

[۷]– سیره الائمه الاثنی عشر ۱/ ۹۶- ۹۷٫

[۸]– بحار الانوار ۲/ ۳٫

[۹]– دلائل الامامه/ ۱٫

[۱۰]– نسخه خطی اسنی المطالب از علامه وصّابی یمنی.

[۱۱]– مناقب ابن مغازلی شافعی/ ۳۶۴، مناقب ابن شهر آشوب ۳/ ۳۶۵٫

[۱۲]– اهل البیت، از توفیق ابو علم/ ۱۳۰٫

[۱۳]– اهل البیت از توفیق ابو علم/ ۱۲۸٫

[۱۴]– عوالم المعارف ۱۱/ ۱۳۰٫

[۱۵]– دلائل الامامه ۲ و ۳، نظیر آن در احقاق الحق ۷/ ۳۰۷ و ینابیع الموده/ ۲۵۷ آمده است.

[۱۶]– دلائل الامامه ۲ و ۳ و ح ۳۴ که در فصل گذشته با شماره ۱۶ از طریق عامّه یادآوری شد.

[۱۷]– مسند امام رضا (علیه السلام) ۱/ ۱۳۳٫

[۱۸]– عوالم المعارف و مستدرکات آن ۲۱/ ۳۵۴- ۳۵۵ به نقل از «اللؤألؤه المثنیه» از شیخ محمد بن محمد بن احمد جنتی داغستانی/ ۲۱۷، چاپ مصر، سال ۱۳۰۶٫

[۱۹]– عوالم المعارف ۱۱/ ۷۰۶٫

[۲۰]– اعراف/ ۴۶٫

[۲۱]– کفایه الاثر/ ۱۹۳- ۲۰۰٫

[۲۲]– جابر پس از زیارت اربعین قطعاً در مدینه با امام باقر(علیه السلام) دیدار داشته است. گفته اند جابر در زیارت اربعین امام حسین(علیه السلام) نابینا بوده بنا بر این، اگر وى نابینا بوده لوح را چگونه خوانده است؟ شاید بتوان گفت جابر در پایان عمر نابینا شده، و برخى از سَرِ اشتباه، نابینایى وى را در اربعین سال ۶١ هجرى دانسته اند و این سخن بر خلاف گفته آسانى است که نابینایى وى را در پایان عمرش دانسته اند، عبارتى که در کتاب «بشاره المصطفی» از روایت مربوط به زیارت مربوط به زیارت اربعین جابر از قول عطیه عرفی نقل شده آمده است « فَألْمِسْنیه، فألْمَستهُ فَخَرّ على القبر; یعنى دست مرا بر قبر بگذار، دست او را بر قبر نهادم و خود را روى قبر انداخت» دلالت بر نابینا بودن جابر ندارد، شاید در خواست وی از عطیه که دستش را بر قبر مطهر امام نهد در اثر شدت گریه و حزن و اندوه وی بوده که چشمانش سفید و یا در آن روز اشک آن‌ها را فرا گرفته بوده است. مؤید این معنا مطلبی است که در این خبر آمده «ثم جال ببصره حول القبر و قال السلام علیکم؛ سپس به اطراف قبر نگاه کرد و گفت سلام علیکم…» بنابراین، نمی‌توان جابر را نابینا دانست.

[۲۳]– کمال الدین و تمام النعمه/ ۳۰۸- ۳۱۱، چاپ آخوندی- تهران.

[۲۴]– بحار الانوار ۹۶/ ۲۲۵٫

[۲۵]– همان.

[۲۶]– شرح نهج البلاغه ۱۶/ ۲۱۱٫

[۲۷]– أسنی المطالب، از شمس الدین جزری/ ۷۰٫

[۲۸]– أسد الغابه ۵/ ۴۶۷، مناقب ابن شهر آشوب ۳/ ۳۹۶٫

[۲۹]– کشف الغمه ۱/ ۴۷۲٫

[۳۰]– به کفایه الاثر/ ۱۹۳- ۲۰۰ مراجعه شود.

[۳۱]– دلائل الامامه/ ۳٫

[۳۲]– سفینه البحار ۲/ ۴۳٫

[۳۳]– اهل البیت از توفیق ابوعلم/ ۱۳۰- ۱۳۱٫

[۳۴]– اهل البیت از توفیق ابوعلم/ ۱۳۱٫

[۳۵]– اهل البیت از توفیق ابوعلم/ ۱۲۹- ۱۳۱٫

[۳۶]– تفسیر الامام/ ۳۵۴، مقصود از فقره دوم حدیث راضی نگاه داشتن ناصبی‌ها از باب تقیّه است.

[۳۷]– دلائل الامامه/ ۵٫

[۳۸]– فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی/ ۳۰۱، به نقل از دولابی.

[۳۹]– حلیه الاولیاء ۲/ ۴۰٫

[۴۰]– نور/ ۶۳٫

[۴۱]– مناقب ابن شهر آشوب ۳/ ۳۲۰٫

[۴۲]– فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی ۱/ ۲۷۳، در برخی منابع این روایت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است.

[۴۳]– بحار الانوار ۴۳/ ۹۲٫

[۴۴]– عوالم المعارف ۱۱/ ۱۳۰٫

[۴۵]– ملحقات احقاق الحق ۱۰/ ۲۵۸٫

[۴۶]– الذریه الطاهره، از ابن حماد انصاری دولابی/ ۱۴۹، چاپ جامعه مدرسین قم.

[۴۷]– خلاصه الاذکار/ ۷۰٫

[۴۸]– حجر/ ۴۳- ۴۴٫

[۴۹]– بحار الانوار ۸/ ۲۰۳٫

[۵۰]– بحار الانوار ۸/ ۱۳۱٫

[۵۱]– به ظاهر، تردید از عایشه است.

[۵۲]– مسند احمد ۶/ ۲۸۳٫

[۵۳]– بحار الانوار ۴۳/ ۶۶٫