ایشان دردمندانه اعتراف میکند که تاریخ مدونی که بتوان از آن بهره جست نداریم، نیز بر این باور است که تاریخهای موجود به اقتضای شرایط حکام و فرمانرویان یا دیگر شرایط سیاسی و مذهبی از مسیر اصلی خود منحرف شده و حقایق حوادث را آنگونه که باید باشد بازگو نکردهاند و بسیار از وقایع سرنوشت ساز مورد کتمان و غفلت قرار گرفتند. از جمله این حوادث را ماجرای بیعیت گیری خلیفه عباسی برای امام رضا(ع) عنوان میکند که مورخان یا آن را نادیده و یا کم اهمیت انگاشتهاند تا جاییکه با کتمان  اسباب و انگیزه ها و شرایط این حادثه تفسیرهایی ناروا و غیر قابل قبولی را به فرمان فرمانروایان به مردم بقبولانند. در همین راستا مسئولیتی واجب را برای خود عنوان میکند که این حادثه را مورد بررسی قرار داده و حقیقت موجبات و اسباب و واقعیت شرایط و عوامل آن را در یابد. به همین منظور کتاب خود را در چهار بخش به ترتیب ذیل تقسیم میکند:
بخش اول : ممهدات (زمینه ها)
در این بخش به بررسی تاریخ تأسیس حکومت عباسی و شیوه های حکومتی و تهدیدات پیش روی آنان میپردازد. در ادامه نگاهی به رابطه و مواضع متقابل عباسیان با علویان و همچنین رابطه آنان با مردم دارد.

بخش دوم: ظروف البیعه و اسبابها (اوضاع و احوال و موجبات بیعت)
در این بخش مؤلف به معرفی شخصیت، نسب، جایگاه علمی و میزان مقبولیت اجتماعی  امام(ع) و مأمون میپردازد. سپس به شرایط و اوضاع آن روز حکومت و مجموعه شرایط سیاسی،مذهبی و اجتماعی که به نوعی خود زمینهاین ماجرا بودند پرداخته و در انتها دیدگاه ها و تحلیل مختلفی پیرامون موضوع را مطرح میسازد.
بخش سوم: اضواء علی الموقف (پرتویی بر اوضاع)
در این بخش مؤلف به دنبال حقیقت و واقعیت مسئله پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی مأمون به امام رضا(ع) میباشد که اولاً بر این نکته تأکید میکند که در منابع تاریخی اجماعی است که مأمون در ابتدای امر خلافت را به امام پیشنهاد داد و امام نپذیرفت و پس از تهدید و با اکراه ولایتعهدی را پذیرفت. اما در این میان این پرسشها را مطرح میسازد که مأمون در این مسئله واگذاری خلافت تا چه میزان صداقت و جدیت داشت؟ امام چه مواضعی در مقابل شرایط پیشآمده و ترفندهای مأمون اتخاذ میکرد که در طول بحث یازده موضع را به امام نسبت میدهد که خلاف انتظار مأمون بوده و به نوعی تمامی برنامه و ترفندهای مأمون را به نتیجه عکس میرساند.
بخش چهارم: من خلال الاحداث (از لابلای حوادث)
در این بخش مؤلف برخی اقدامات مأمون را به عنوان نقشه برای وصول به هدف خاصی ترسیم کرده و آنها را سئوالگونه نقد میکند. در ادامه نیز اقوال و ابهامات پیرامون وفات و شهادت امام رضا(ع) نقد و بررسی نموده و در نهایت به عنوان ضمیمه تعدادی از اسناد تاریخی مانند نامه فضل بن سهل به امام- سند ولیعهدی- نامه مأمون بع عباسیان – نامه عبدالله بن موسی به مأمون- نامه سفیان به هارون و قصیده امیرابوفراس حمدانی  به عبدالله بن موسی را به همراه سند آنها ذکر میکند.

منبع: سخن تاریخ