– الارشاد فی مَعرفه حُجَج الله علی العِباد؛ محمد بن محمد نُعمان، معروف به «شیخ مفید» (۴۱۳ ق)

شیخ مفید در فصل مربوط به امام حسین (علیه السلام)، پس از امیر المؤمنین (علیه السلام)، بیشترین حجم از الارشاد (یعنی حدود ۱۰۹ صفحه، معادل حدود یک هفتم کتاب) را به شرح حال و زندگی حضرت، و واقعه‌ی عاشورا اختصاص داده است.[۱] که این میزان عنایت وپرداختن وی به این موضوع، اهمیت والای این واقعه نزد او می رساند او چنانکه خود تصریح کرده است گزارش واقعه کربلا را از هشام کلبی که پیش‌تر گفتیم او نیز بیشتر، از مقتل استادش ابوم‍ِخْنَف نقل کرده است و مدائنی و غیر این دو آورده است. با مطالعه و بررسی اجمالی در گزارش شیخ مفید این نکته به سهولت روشن می‌شود که او در بیشتر موارد، گزارش‌های تاریخ طبری را با حذف اسناد و رعایت اختصار، آورده است. این نکته را می‌توان با مقایسه‌ی گزارش‌های وی با گزارش‌های طبری، که دارای سند است، پیگیری و اثبات کرد. نکته‌ی شایان توجه در گزارش‌های شیخ مفید، افزوده‌هایی است که در گزراش‌های طبری نمی‌توان یافت. برای نمونه، گزارش کیفیت نبرد و شهادت حضرت عباس[۲] و تعیین محل دفن حضرت علی اکبر، شهدا و حضرت عباس[۳] را تنها شیخ مفید نگاشته و این‌ها در گزارش طبری موجود نیست.

 – مقتل الامام الحسین (علیه السلام) مِن کتاب تاریخ الخُلَفاء؛ مؤلف: مجهول (قرن سوم تا پنجم)

در سال ۱۹۶۸ میلادی در مسکو کتابی با عنوان تاریخ الخلفا از نویسنده‌ای ناشناخته به صورت عکسی چاپ شد که بخشی از آن به مناسبت پرداختن به خلافت یزید، درباره‌ی واقعه‌ی کربلاست. چنان‌که محقق این کتاب هم گفته، نثر این اثر مربوط به قرن سوم و چهارم، و گزارش آن، با متون اصیل کهن سازگار است. مؤلف این کتاب، با بهره‌گیری از منابع کهن معتبر، گزارش این واقعه را با حذف اسناد، به اختصار و به صورت ترکیبی و در برخی موارد، با اندکی تغییر در تعابیر آورده که البته گزارش و نکته‌ی جدیدی در آن دیده نمی‌شود. وی تنها در گزارش گفت‌و گو و احتجاج امام سجاد (علیه السلام) با ابن زیاد، نامی از حُمَیْد بن مُسلم (یکی از سپاهیان دشمن که در مجلس ابن زیاد حاضر بوده و ابومِخْنَف با واسطه‌ی سلیمان بن ابی راشد، از او بسیار روایت کرده) برده است.[۴] نویسنده در پایان گزارش مقتل امام حسین (علیه السلام) می‌نگارد: «ما درباره‌ی حسین (علیه السلام) و مقتل او سخن را بسط دادیم؛ گرچه در مقایسه با آنچه راویان در این باره نگاشته‌اند، اندک است. دلیل تفصیل ما آن بود که مانند چنین حادثه‌ای پیش و پس از اسلام اتفاق نیفتاده و گمان ما آن است که در ادیان دیگر نیز تا زمان ما چنین چیزی رخ نداده و حتی نزدیک به آن هم، صورت نگرفته است».[۵]

–       تَجارِبُ الأُمم و تَعَاقُبُ الْهِمَم؛ ابو علی مِسْکوَیْه رازی (۴۱۲ ق)

ابو علی مِسْکوَیْه، به مناسبت پرداختن به حوادث عصر خلافت یزید بن معاویه، بیش از چهل صفحه از کتاب خود را به واقعه‌ی عاشورا اختصاص داده است. او در این بخش، به همان اخباری که طبری در تاریخ خود از ابومِخْنَف و راویان دیگر درباره‌ی این حادثه آورده، اکتفا کرده و به شیوه‌ی ترکیبی و حذف اسناد، این حادثه را از آغاز بیعت‌ستانی یزید تا پایان بازگرداندن اسرای اهل بیت (علیه السلام) به مدینه، به اختصار گزارش کرده است.[۶]

–       الاستیعاب فی معرفه ‌الاصحاب؛ ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبد البرّ قُرْطُبی (۴۶۳ ق)

ابن عبد البرّ قُرْطُبی، حدود پنج صفحه از اثر خود را به ترجمه و شرح حال امام حسین (علیه السلام) و برخی از اخبار نهضت عاشورا، اختصاص داده است.[۷] یکی از نکاتی که نویسنده به آن پرداخته، گزارش یحیی بن معین است که از قول کوفیان نقل کرده که کشنده‌ی امام حسین (علیه السلام)، عمر سعد است. وی در توجیه سخن کوفیان نوشته است: این‌که قاتل حسین بن علی (علیه السلام) عمر سعد دانسته شده، از این روست که وی در قبال حکومت ری، فرمانده سپاه ابن زیاد برای جنگ با حسین بن علی شد.[۸]

گزارش هایی که ابن عبد البردر باره امام حسین (علیه السلام)و حادثه عاشورا آورده به جز نقل چند روایت فقهی از حضرت اخبار مشهوری است که در منابع دیگرآمده و نکته جدیدی ندارد.

 منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)


[۱]. شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت قم، ج ۲، ص ۲۷ ۱۳۵٫

[۲]. همان، ص ۱۰۹ ۱۱۰٫

[۳]. همان، ص ۱۱۴٫

[۴]. «مقتل الامام الحسین (علیه السلام) من کتاب تاریخ الخلفاء»، تحقیق رسول جعفریان، فصلنامه‌ی تراثنا، ۱۴۲۲ ق، ش ۶۸، ص ۲۴۴٫

[۵] . همان، ص ۲۷۴٫

[۶]. ابو علی مِسْکوَیْه، تَجَاِربُ الامَم و تَعَاقُبُ الْهِمَم، ج ۲، ص ۳۹ ۷۴٫

[۷]. ابن عبد البَرّ قُرْطُبی، الاستیعاب فی معرفه‌ الاصحاب، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبد الموجود، ج ۱، ص ۴۴۲ ۴۴۷، ش ۵۷۴٫

[۸]. همان، ص ۴۴۳٫