مهندس بوشهری که معاون دورهی وزارت شهید تندگویان و از کسانی بود که همراه ایشان اسیر شده بود، نقل میکند:
«وقتی ما اسیر شدیم، عراقیها ما را به پشت یک خاکریز منتقل کردند. آنها در کنار ما عدّهی زیادی از ایرانیها را لخت کرده، چشمها و دستهایشان را بسته و تهدید میکردند که همه را تیرباران میکنیم. وقتی قضیّه جدّی شد، شهید تندگویان به من گفت که :«شیاد ما با معرفی خود بتوانیم جان یک عدّه را نجات دهیم.»
گفتم: «درست است. کافی است یک نفر از ما این کار را انجام دهد.»
هنوز حرف من تمام نشده بود که شهید تندگویان برخاست و به زبان عربی گفت:
ـ «من وزیر نفت جمهوری اسلامی هستم.»
با این حرکت شهید تندگویان، افسر عراقی دست و پایش را گم کرد و از ترس مؤاخذه، همهی اسرا را سالم و سریع به پشت جبهه منتقل کرد. این ایثار جان، در حالی بود که شهید تندگویان قبلاً مدارک شناسایی خودش را از بین برده بود و اگر خودش را معرفی نمیکرد، عراقیها نمیتوانستند او را بشناسند.»
منبع کتاب: رسم خوبان ۵ ـ ایثار و فداکاری ـ صفحهی ۲۷ ـ ۲۸/ صنوبرهای سرخ، ص ۳۵٫
پاسخ دهید