آقای رضایی گفت: «رفتم خدمت حضرت امام و به ایشان گفتم وضعمان خیلی خراب است و واقعاً ماندهایم که چکار کنیم. مهمات کم داریم، دشمن به ما حمله کرده، نیروهایمان کم است، اصلاً منطقه، یک منطقهی عجیب و غریبی است. خواهش میکنیم که حداقل استخاره کنید که حمله کنیم یا نه.»
حضرت امام فرموده بودند: «من استخاره نمیکنم. ولی خودتان بروید به طلب خیر قرآن را باز کنید و نگران نباشید. مشکلتان حل میشود. بروید اقدام کنید.»
فرموده بودند بروید عمل کنید، منتها نه به آن زبانی که ما در واژههای نظامی داریم که دستور یک فرمانده باشد. طبق دستور ایشان، قرآن به طلب خیر باز شد. سورهی فتح آمد. انسان چقدر باید اعتماد داشته باشد که قرآن را باز کند و سورهی فتح بیاید. این را با صداقت عرض کنم، هر چقدر الآن آیات سوره فتح را بخوانم، به اندازهای که خداوند آن زمان به من توفیق قوت قلب و ازدیاد ایمان و اعتقاد برای انجام تکلیف داد، نمیتوانم آن حالت را داشته باشم.
وقتی که موقع عملیّات شد، همه گوش میکردند که آیات قرآن و دعای توسل خوانده شود. آیات را خواندند و ما قوت قلب گرفتیم.
منبع: کتاب رسم خوبان ۱۴، التزام به ولایت فقیه، ص ۳۸ و ۳۹٫/ ناگفتههای جنگ، صص ۲۶۷ – ۲۶۶٫
پاسخ دهید