پژوهشگر تاریخ عاشورا اگر بخواهد به ماهیت و جوهره‌ی قیام عاشورا پی ببرد، باید در گام نخست، با نگاه جامع و مطالعه‌ی کامل درباره‌ی امام حسین (ع)، از زندگی، شخصیت و مقام ایشان در جایگاه امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمق در بیانات و گفتارهایی که آن حضرت در مقاطع مختلف قیام و حتی پیش از آغاز آن، درباره‌ی انگیزه‌ی حرکت خویش بیان کرده است، فلسفه‌ی و ماهیت قیام آن حضرت را بشناسد.

اکنون با این مقدمه و با توجه به این‌که بهترین و مطمئن‌ترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیّد الشّهداء (ع)، کلمات خود آن حضرت یا امامان دیگر در این باره است. مجموع خطبه‌ها، سخنان، نامه‌ها و وصیت‌نامه‌ی امام حسین (ع) را که درباره‌ی اهداف و انگیزه‌های قیام عاشوراست و نیز برخی از تعابیر زیارت‌نامه‌های متعدد و مختلف را که از امامان دیگر، برای زیارت آن حضرت رسیده و در آن‌ها به انگیزه‌ی قیام پرداخته شده است، مطالعه و بررسی می‌کنیم و سپس با استخراج فهرست‌وار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آن‌ها می‌پردازیم:

۱٫‌ امام حسین (ع) در جمع گروهی از علما و نخبگان مناطق مختلف اسلامی در مکه با ایراد خطبه‌ای شورانگیز و کوبنده، ضمن یادآوری وظیفه‌ی سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها برای پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاست‌های دین ستیزانه‌ی حاکمان اُموی انتقاد کرده و هر گونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانست. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیت‌هایش را بر ضد نظام ستمگر حاکم، که چند سال بعد خود را در قالب یک نهضت نشان داد، چنین اعلام کرد:

… اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ‏ یَکُنْ‏ مَا کَانَ‏ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکِنْ لِنُرِیَ (لِنَرُدَّ) الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَ یُعْمَلَ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أَحْکَامِکَ…؛[۱] «خدایا تو می‌دانی آنچه ما انجام داده‌ایم (از قبیل سخنان و اقدامات بر ضد حاکمان اُموی)، به دلیل رقابت و سبقت‌جویی در فرمانروایی و افزون‌خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است؛ بلکه برای این بوده که نشانه‌های دینت را (به مردم) نشان دهیم (بر پا گردانیم) و اصلاح در سرزمین‌هایت را آشکار کنیم. می‌خواهیم بندگان ستم‌دیده‌ات در امان باشند و به واجبات و سنت‌ها و احکامت عمل شود».

با دقت در این جملات می‌توان به چهار هدف اصلی امام حسین (ع) از اقدامات و فعالیت‌هایی که در عصر حاکمیت یزید برای قیام انجام داد، پی برد:

الف) احیای مظاهر و نشانه‌های اسلام اصیل و ناب محمدی؛

ب) اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمین‌های اسلامی؛

ج) تأمین امنیت مردم ستم‌دیده؛

د) فراهم کردن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی.

۲٫‌ چنان که در گزارش حرکت امام حسین (ع) از مدینه به تفصیل خواهد آمد، امام حسین (ع) در وصیت‌نامه‌ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد:

 أَنِّی‏ لَمْ‏ أَخْرُجْ‏ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً، وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی محمّد (ص) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی محمّد (ص) وَ أَبِی عَلیَّ بن اَبِی‌طالبٍ‏ (ع) …؛[۲] «من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم؛ بلکه تنها برای طلب اصلاح در امت جدم حرکت کردم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره‌ی جدم و پدرم علی بن ابی‌طالب عمل کنم».

و در جای دیگر می‌فرماید: اللَّهمَّ إنِّی‏ أُحِبُ‏ المَعروفَ‏ واَکرَهُ المنکَرَ؛[۳] «خدایا من به معروف اشتیاق، و از منکر متنفر دارم».

در زیارت‌های مختلف که درباره‌ی امام حسین (ع) از امامان (ع) وارد شده، این تعابیر فراوان دیده می‌شود: أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَوهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَوهَ وَ أَمَرْتَ‏ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ نَهَیْتَ‏ عَنِ الْمُنْکَرِ،[۴] «گواهی می‌دهم که تو نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی».

از این عبارت، می‌توان اهداف ذیل را برای قیام حضرت برشمرد:

الف) طلب اصلاح در امور امت پیامبر (ص)؛

ب) امر به معروف؛

ج) نهی از منکر؛

د) عمل به سیره‌ی رسول خدا (ص) و امیر مؤمنان (ع)، همانند برپایی نماز و پرداخت زکات.

  1. حضرت در نامه‌ای که هنگام اقامت خویش در مکه برای پاسخ به دعوت‌نامه‌های اشراف و بزرگان کوفه برای آمدن به کوفه نوشت، فلسفه‌ی قیام خود را چنین بیان فرمود: فَلَعَمْرِى مَا الامِامُ‏ الا العَامِلُ‏ بِالکتابِ‏، و الآخِذُ بِالقِسْطِ، وَ الدّائِنُ بالحَقِّ، و الحابِسُ نَفْسُهُ عَلَى ذاتِ اللَّهِ، و السَّلام؛[۵] «به جانم سوگند، پیشوا کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حق باشد، و خود را به آنچه در راه خدا هست، پایدار بدارد».

امام (ع) در این نامه، هدف از قیام را، تلاش برای برپایی حکومتی می‌داند که رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد:

الف) بر اساس کتاب خدا حکم کند؛

ب) عدالت را در جامعه حاکم کند؛

ج) متدین و معتقد به دین خدا باشد؛

د) خود را وقف خدا و اهداف الهی کند.

  1. حسین بن علی (ع) در نامه‌ای که برای دعوت از بزرگان بصره برای همیاری و همراهی با خود نوشته، علت و هدف نهضت خویش را چنین بیان می‌کند: اَنَا اَدْعُوکمْ اِلی کتابِ اللهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّه (ص) فَاِنَّ الْسُنَّهَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ؛[۶] «من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش می‌خوانم. همانا سنت پیامبر (ص) از بین رفته و بدعت زنده شده است».

حضرت در جواب عبدالله بن مُطیع هم فرمود: اِنَّ اَهْلَ الْکوفَهَ کتَبُوا اِلَیَّ یَسْألُونَنَی اَنْ اَقدِمَ عَلَیْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ؛[۷] «کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‌اند به نزدشان بروم؛ چون امیدوارند (که با رهبری من) نشانه‌های حق زنده و بدعت‌ها نابود شود».

ایشان همچنین در نامه‌ای که به شیعیان بصره نوشت، فرمود: فَاِنِّی اَدْعُوکمْ اِلی اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتهِ الْبِدَعِ؛[۸] «من شما را به زنده کردن نشانه‌های حق و نابود کردن بدعت‌ها می‌خوانم».

از مجموع نامه‌ها و پاسخ‌های حضرت، این اهداف را می‌توان برای نهضت عاشورا استفاده کرد:

الف) دعوت (و عمل) به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص)؛

ب) احیای سنت پیامبر (ص) که از بین رفته است، و برپایی مظاهر حق و حقیقت؛

ج) از بین بردن بدعت‌هایی که جایگزین احکام خدا و سنت پیامبر (ص) شده بود.

  1. ابا عبدالله در خطبه‌ای که پس از برخورد با حر بن یزید ریاحی در منزل «بَیْضَه» ایراد فرمود، انگیزه‌ی قیام خود را با استناد به فرمایش پیامبر (ص)، چنین بیان کرد:

 ایُّهَا النَّاس؛ اِنَّ رسولَ اللهِ (ص) قالَ: مَنْ رَأى‏ سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ اللَّهِ، ناکِثاً لعَِهْدَ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّهِ رَسولِ اللَّهِ، یَعْمَلُ فى عِبادِ اللَّهِ بِالْاثْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَلَمْ‏ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ‏ بِفِعْلٍ‏ وَ لا قَوْلٍ‏، کانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ انْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ. ألا وَ انَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِموا طاعَهَ الشَّیْطانِ، وَ ترَکَوا طاعَهَ الْرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ، وَ اسْتَأثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ، وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیَّرَ؛[۹]«ای مردم؛ رسول خدا (ص) فرمودند: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنت رسول خدا (ص) مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می‌کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، بر خداست که او را در جایگاه (پر عذاب) آن ستمگر قرار دهد. هان (ای مردم) بدانید که این‌ها تن به فرمان‌بری از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهی را رها کرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده‌اند؛ درآمدهای عمومی (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‌اند و حرام خدا را حلال، و حلالش را حرام کرده‌اند و من شایسته‌ترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم».

از این خطبه، می‌توان علت قیام سیّد الشّهداء (ع) را این امر دانست که حاکمان بنی امیه (به ویژه یزید) اقدامات ضد دینی زیر را انجام داده بوده‌اند:

الف) اطاعت از شیعیان و ترک فرمان‌بری از خدا؛

ب) آشکار کردن فساد در زمین؛

ج) تعطیل کردن حدود الهی؛

د) اختصاص دادن بیت المال به خود؛

هـ) حلال کردن حرام خدا و بالعکس.

از این رو در زیارت امام حسین (ع)، شهادت می‌دهیم که او احکام الهی و سنت پیامبر (ص) و امیر المؤمنین را برپا کرده است:

أَشْهَدُ أَنَّکَ‏ قَدْ حَلَّلْتَ‏ حَلَالَ‏ اللَّهِ‏ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَ اللَّهِ وَ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ دَعَوْتَ‏ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ؛[۱۰] «شهادت می‌دهم که تو حلال خدا را  حلال، و حرام خدا را حلال کردی و نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و (مسلمانان را) با پند و اندرز نیکو، به راه و روش خود فراخواندی».

همچنین می‌گوییم: أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ إِلَیْهِمَا؛[۱۱] «شهادت می‌دهم که تو به عدل و داد امر کردی و (مسلمانان را) به سوی این دو دعوت نمودی».

  1. پیشوای سوم، در منزل «ذو حُسَم» علت حرکت خویش را چنین بیان فرمود:

أَلَا تَرَوْنَ‏ أَنَّ‏ّ الْحَقَّ‏ لَا یُعْمَلُ‏ بِهِ‏ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ‏ لَا یُتَناهى عَنْهُ؟ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِى لِقَاءِ اللَهِ مُحِقًّا، فَإنِّى لَا أَرَى الْمَوْتَ إلَّا شَهادَهً؛ وَ لَا الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إلَّا بَرَمًا؛[۱۲] «آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل بازداشته نمی‌شود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حق خواهان دیدار خدا باشد. من چنین مرگی را جز شهادت، و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمی‌بینم».

امام درباره‌ی ذلت‌ناپذیری خود به منزله‌ی هدف دیگر قیام، بیانات دیگری نیز دارد؛ از جمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را بین کشته شدن و بیعت کردن با یزید، مخیر کرده بود، فرمود: … هَیْهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّهُ یَأْبَى‏ اللَّهُ‏ ذَلِکَ‏ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ …؛[۱۳] «از ما دور است ذلت؛ چرا که خدا و رسولش و مؤمنان، از چنین ننگی برای ما ابا دارند». و نیز فرمود: هیهاتَ مِنّا اخذ الدنیّه؛ اَبَی اللهُ ذلک وَ رسولُه…؛[۱۴] «از ما دور باد که پستی را پیشه‌ی خود کنیم؛ (چرا که) خدا و رسول او از آن ابا دارند».

نکته‌ی شایان توجه در این فراز این است که امام حسین (ع) ذلت‌ناپذیری خود را مستند به امر خدا و سیره‌ی رسول خدا (ص) و مؤمنان می‌داند؛ چرا که مؤمن واقعی با پیروی از فرمان خدا و تأسی به سیره‌ی رسول خدا (ص) به هیچ رو تن به ذلت در نمی‌دهد. آن حضرت در جای دیگری نیز فرموده است: لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِیکُمْ‏ بِیَدِی ‏ إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِیدِ؛[۱۵] «به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه‌ی بیعت) همانند شخصی خوار به آنان (پیروان یزید) نمی‌دهم و همانند بردگان، فرار نمی‌کنم». و باز فرمود:مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ من حَیاهٍ فی ذُلٍّ؛[۱۶] «مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلت است».

از مجموع این سخنان، این اهداف را می‌توان استفاده کرد:

الف) ترویج حق و عمل به آن؛

ب) نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن؛

ج) نپذیرفتن زندگی ذلت‌بار و ننگین دنیا، و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.

  1. امام صادق (ع) در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان می‌فرماید: وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیکَ‏ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ؛ «(حسین بن علی (ع)) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا کرد تا بندگانت را از بی‌خبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد».

از دیدگاه امام ششم، سیّد الشّهداء (ع) با نهضت عاشورا، اهداف زیر را تعقیب می‌کرد:

الف) نجات مسلمانان از بی‌خبری نسبت به احکام دین و وظایفشان در برابر پروردگار؛

ب) رهایی بندگان خدا از گمراهی، با آگاه کردن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین.

 

 منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)


[۱]. ابن شعبه‌ی حرانی، تحف العقول، تحقیق علی اکبر غفاری، ص ۲۳۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۷، ص ۸۰ ۸۱٫ درباره‌ی این خطبه تذکر دو نکته ضروری است: اول: در برخی از کتاب‌ها این خطبه را از قول امیر مؤمنان (ع) نقل کرده‌اند که شاید علت آن، تشابه قسمت آخر خطبه با بخشی از خطبه‌ی ۱۳۱ نهج البلاغه است. به نظر می‌رسد صرف مشابهت، نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای برای طرح چنین نظری باشد؛ زیرا احتمال دارد امام حسین (ع) به عنوان استشهاد، عباراتی از خطبه‌ی پدر بزرگوارش را بر زبان جاری کرده باشد. شاید هم او قصد استشهاد نداشته است و این تشابه، ناشی از آن باشد که امامان (ع) همگی نور واحد هستند و یک گونه می‌اندیشند؛ دوم: در مصادر این خطبه اشاره نشده است که امام حسین (ع) این خطبه را پس از شروع قیام خویش و زمان اقامت در مکه ایراد فرموده یا پیش از آن و یا در سال‌های آخر عمر معاویه؛ اما برخی از نویسندگان از ظاهر عبارات آخر خطبه که امام می‌فرماید: اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ‏ یَکُنْ‏ مَا کَانَ‏ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ چنین برداشت کرده‌اند که امام (ع) این خطبه را پس از شروع نهضتش ایراد فرموده و ظاهر عبارت مَا کَانَ‏ مِنَّا اشاره به قیام حضرت دارد (ر. ک: محمد نعمه السماوی، الثوره الحسینیه، ج ۴، ص ۱۸۳). 

 

[۲]. ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۵، ص ۲۱؛ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج ۱، ص ۱۸۸ ۱۸۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹ ۳۳۰؛ نزدیک به این تعابیر: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج ۴، ص ۹۷٫ البته در نقل ابن شهر آشوب، امام (ع) این جملات را در پاسخ ابن عباس می‌فرماید، نه در جواب ابن حنفیه، آن هم پاسخ شفاهی، نه در قالب وصیت‌نامه.

[۳]. ابن اعثم، همان، ص ۱۹؛ خوارزمی، همان، ص ۱۸۶٫

[۴]. کلینی، الفروغ من الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، ج ۴، ص ۵۷۸؛ ابن قولویه‌ی قمی، کامل الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، ص ۳۷۱، ۳۷۶، ۳۷۸-۳۸۰، ۴۰۲، ۵۱۸؛ سید بن طاووس، اقبال الاعمال، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، ج ۲، ص ۶۳ و ج ۳، ص ۱۰۳؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص ۷۲۰؛ همو، تهذیب الاحکام، تصحیح علی اکبر غفاری، ج ۶، ص ۶۷٫ همچنین ر. ک: شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه‌ی مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت مخصوصه‌ی امام حسین (ع)، ص ۷۵۸٫ زیارت‌های مطلقه‌ی امام حسین (ع)، ص ۷۷۵، ۷۷۷، ۷۷۸ ۷۷۹، ۷۸۳، زیارت امام حسین (ع) در نیمه‌ی رجب، ص ۸۰۷، زیارت امام حسین (ع) در شب‌های قدر، ص ۸۱۱، زیارت امام حسین (ع) در روزهای عید فطر و قربان، ص ۸۱۶ و زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه، ص ۸۲۵٫ ناگفته نماند «شهادت دادن» در این‌جا به مفهوم متعارف آن، یعنی گواهی کردن و تأیید یک موضوع مادی و حقوقی نیست؛ بلکه بیان یک حقیقت معنوی و اعتراف به یک واقعیت است که با انگیزه‌ی معنوی صورت گرفته است، یعنی من این واقعیت را درک می‌کنم که نهضت تو به انگیزه‌ی امر به معروف و نهی از منکر بوده است، نه به علت دعوت کوفیان یا علل دیگر. بنابراین اگر تلاش‌ها و کارهای دیگری صورت گرفته است، همه برای رسیدن به آن هدف و آرمان بزرگ بوده است.

[۵]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۵، ص ۳۵۳؛ شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج ۲، ص ۳۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۳۴ ۳۳۵؛ با کمی تفاوت در عبارات: ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۵، ص ۳۱؛ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج ۱، ص ۱۹۵ ۱۹۶٫

[۶]. طبری، همان، ص ۳۵۷؛ بَلاذُری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج ۲، ص ۳۳۵٫

[۷]. ابو حنیفه‌ی دِیْنَوَری، الاخبار الطِوَال، تحقیق عصام محمد الحاج علی، ص ۳۶۴٫‏

[۸]. همان، ص ۳۴۲ ۳۴۳٫

[۹]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۵، ص ۴۰۳؛ بَلاذُری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج ۳، ص ۳۸۱٫ بَلاذُری این خطبه را از عبارت انّ هؤلاء… به بعد نقل کرده است. ابن اعثم، خوارزمی و مجلسی، این خطبه را با اندکی تفاوت در عبارات، در قالب نامه‌ای که حضرت، خطاب به اشراف و بزرگان کوفه نوشته، آورده‌اند (ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۵، ص ۸۱ ۸۲؛ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج ۱، ص ۲۳۴ ۲۳۵؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۲). اما ابن جوزی این نقل را در قالب گفت‌وگوی حضرت با فَرَزْدق آورده است (سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ج ۲، ص ۱۴۰).

[۱۰]. شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه‌ی مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت مطلقه‌ی امام حسین، ص ۷۷۹٫

[۱۱]. همان، ص ۸۰۳٫

[۱۲]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۵، ص ۴۰۴؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المُعجَم الکبیر، تحقیق حمدی عبد المجید سلفی، ج ۳، ص ۱۱۵؛ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج ۲، ص ۵ (با اندک تفاوتی در عبارات). در نقل طبرانی و خوارزمی به جای کلمه‌ی «شهاده»، تعبیر «سعاده» آمده است که البته تعبیر نخست صحیح به نظر می‌رسد؛ چرا که عبارت فإنّی لا اری الموتَ… علت برای جمله‌ی قبلی است باید به مرگ اشتیاق داشته باشد؛ یعنی چون از دیدگاه امام حسین (ع) چنین مرگی شهادت در راه خداست، باید انسان معتقد و متدین، به چنین مردنی رغبت داشته باشد.

[۱۳]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۱۶۶؛ طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، ج ۲، ص ۹۹؛ ابن نما، مُثیِرُ الاحزان، تحقیق مدرسه الامام المهدی، ص ۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۳، ص ۲۵۰؛ سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارس تبریزیان، ص ۱۵۶٫

[۱۴]. خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج ۲، ص ۷٫

[۱۵]. همان، ج ۱، ص ۲۵۳؛ شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه‌ی آل البیت، ج ۲، ص ۹۸؛ طبرسی، إعْلامُ الوَرَی بِأعْلامِ الهَدی، تصحیح علی اکبر غفاری، ص ۲۳۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج ۴، ص ۷۵؛ ابن نما، مُثیِرُ الاحزان، ص ۵۱٫ طبری، و به پیروی از او ابن کثیر، فراز دوم این جمله را چنین نوشته‌اند: و لا اقرّ اقرار العبید؛ «من همانند بردگان، اقرار (به مشروعیت حکومت یزید) نمی‌کنم» (طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۵، ص ۴۲۵؛ ابن کثیر، البِدایه و النَّهایه، تحقیق مکتب تحقیق التراث، ج ۸، ص ۱۹۴).

[۱۶]. ابن شهر آشوب، همان.