سوال: این که گفته اند: فرزندان خود را تا هفت سالگی آزاد بگذارید، آیا با حفظ قرآن و آموزش های دیگر منافات دارد؟

جواب: اوّل این که خود این بچّه ها دارای یک هوش و استعداد استثنایی هستند. این طور نیست که همه ی بچّه ها این ظرفیّت و استعداد را داشته باشند. در واقع این ها جزء افراد نادر هستند که والدین آنها زمینه ی این استعداد را قبل از تولّد ایجاد کرده اند. ایجاد این زمینه ها در منابع دینی ما موجود است و والدین می توانند به آن منابع رجوع کنند.   

والدین استثنایی

نکته ی دوّم این است که والدین این فرزندان، نادر و استثنایی هستند. این طور نیست که بچّه ی پنج ساله خود به خود حافظ قرآن شود. کدام بچّه ای را دیده اید که بدون والدین قرآنی توانسته باشد در پنج سالگی حافظ قرآن شود؟!

به خاطر آموزش، فرصت بازی کردن را نگیریم

نکته ی دیگر این است که ما هرگز در آموزش های خود نباید رفتار کودکانه را محدود کنیم؛ بلکه باید به او فرصت بازی بدهیم، فرصت جست و خیز بدهیم، فرصت کنجکاوی بدهیم، فرصت آزادی بدهیم. نباید این ها را محدود بکنیم. اگر کسی بخواهد بازی فرزندان را محدود کند، ما به او می گوییم که آموزش به هیچ وجه نباید انجام شود. اگر آموزش بخواهد فرصت بازی و شیطنت را از کودک بگیرد، همان بهتر که انجام نشود. اگر ما این فرصت ها را برای آموزش از کودک بگیریم، این آموزش ها موجب زدگی می شود؛ مخصوصاً اگر حفظ قرآن باشد.

خیلی از پدر و مادر ها بخاطر علاقه ی به قرآن یا چشم و هم چشمی، بچّه را از قرآن زده می کنند؛ مثلاً والدین به خاطر بچّه ی همسایه که حافظ قرآن شده، فرزند خود را در کلاس های قرآن ثبت نام می کنند؛ خب معلوم است که بچّه زده می شود. وقتی فرزند می بیند که به خاطر یک کلاس دارند وقت بازی کردن او را می گیرند، معلوم است که زده می شود؛ پس هیچ وقت والدین فرصت جَست و خیز را از کودکان نگیرند.

رمز موفّقیّت

والدینی که موفّق به حفظ قرآن توسط فرزند شده اند، به این نکات توجّه کرده اند. بنده از یکی از آنها رمز موفّقیّتش را پرسیدم، ایشان به من گفت: ما با یک آیه در روز شروع کردیم، آن هم به صورت بازی کردن؛ یعنی آموزش حفظ قرآن را در داخل بازی کردن گنجاندیم.

وقتی پدر و مادر با کودک بازی می کنند، او متوجّه نمی شود که دارد چه چیزی آموزش می بیند و لذّت می برد. آن وقت نه تنها زده نمی شود، بلکه رغبت بیش تری برای آموزش قرآن پیدا می کند؛ چراکه می بیند والدین بیش تر با او بازی می کنند. وقتی ما این کار را انجام بدهیم، کم کم این حسّ بازی کردن در او ارضاء و اشباع می شود و کم کم زمینه های آموزش بعدی برای او فراهم می شود.

فرزند عالم  یا عاقل

هیچ وقت در دوران کودکی درسی را به فرزند خود تحمیل نکنیم؛ نه تنها  قبل از هفت سالگی، بلکه بعد از آن هم درسی را به او تحمیل نکنیم. بعضی از پدر و مادرها بعد از هفت سالگی می خواهند حفظ قرآن را به کودک خود تحمیل کنند یا او را به زور به کلاس های تابستانی بفرستند. این ها نتیجه نمی دهد؛ چراکه ممکن است کودک باسواد بشود و علومی را فرا بگیرد، ولی این کودک عاقل نمی شود.

ببینید علم با عقل فرق می کند؛ چراکه ممکن است کودک ما عالم باشد، خیلی از اطلاعات را از حفظ باشد ولی عاقل نباشد؛ یعنی فرصتی برای فکر کردن نداشته باشد. هرچه کودک قبل از هفت سالگی آزاد تر باشد، عقلش بیش تر می شود. در روایات داریم که پیامبر خدا فرمودند: هرچه کودک بیش تر رها شود و بازی بکند، عقل او بیش تر می شود؛ یعنی چه؟ یعنی هرچه در حافظه ی ذهن مطالب کمتر باشد، فرصت برای پردازش و دقّت درباره ی آن بیش تر می شود. واقعاً نیز همین طور است؛ یعنی اگر ما یک مطلب را به کودک آموزش بدهیم و او آن را بفهمد و از خودش نظر بدهد، این کودک عاقل می شود. امّا اگر دائم به او بگوییم: این مطلب و معنی آن را حفظ کن، دیگر فرصتی برای تحلیل و پردازش مطلب باقی نمی ماند و در نتیجه عاقل نمی شود.

پس اوّل والدین، فرزندان خود را استعداد یابی کنند و بعد با پشتکار و حوصله زمینه را برای یادگیری فراهم کنند.