قسمت سوم: اموال بنی نضیر
غزوه بنی نضیر از جمله غزواتی بود که بدون درگیری شکل گرفت. چراکه یهودیان بنی نضیر از سپاه اسلام هراسان شده و سپس قلعههای خود را ترک گزیدند. بنابرین میبایست همه غنائم، از آن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باشد. هرچند که رحمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله سبب شد تا بخشی از اموالشان را به اصحاب خویش عطا کنند. در این میان عثمان از سر سودجویی با علی علیهالسلام پیمانی میبندد که بعد، آن را به ضرر خود میبیند و از پرداخت حق امیرالمؤمنین علیهالسلام طفره میرود. اینجا بود که وحی به کمک علی علیهالسلام میآید و حق ایشان را از عثمان باز میستاند. این نگاره برگرفته شده از تحقیق علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این موضوع است. تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو.
اموال بنی نضیر به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اختصاص داشت. چراکه سپاه اسلام برای فتح قلعههای بنی نضیر با اسبها و مرکبهایشان به سمت آنان یورش نبردند بلکه خداوند در قلب آنها وحشت را سرازیر کرد تا آنها به تخلیه منازل و مهاجرت به سوی قلعه های خیبر وادار شوند. این مطلبی است که حتی عمر بن خطاب نیز آن را تأیید کرده است.[۱]
بنابرین اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله قسمتی از این اموال را به بعضی از اصحابش عطا کرد، این کار تنها از روی تفضل و احسان ایشان بود. هرچند هیئت حاکمه بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله این اموال را از خانواده ایشان دزدید و آن را غصب نمود.
علامه حلی از سدی روایتی را در شأن نزول آیه ۴۷ سوره مبارکه نور، ذکر میکند. او میگوید این آیه: [وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِین][۲] در شأن عثمان نازل شده است. ایشان میفرماید:زمانی که قلعههای بنی نضیر فتح شد، اموال آنان به غنیمت گرفته شد. در این هنگام عثمان به علی علیهالسلام گفت:« به زودی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نزد تو میآید و زمینی را با این مشخصات به تو میدهد. پس اگر چنین شد مرا در آن شریک کن. و من هم تو را در آن زمینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به من میدهد، شریک میگردانم.»
گذشت تا آنجا که پیامبر صلیاللهعلیهوآله زودتر از علی علیهالسلام نزد عثمان آمد و آن زمین را بدو داد. علی علیهالسلام به او گفت: «طبق قرارمان، مرا در سهم خود شریک گردان.» اما عثمان از این کار صرف نظر کرد. علی علیهالسلام به او گفت:«بیا نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برویم تا او بینمان داوری کند.» اما عثمان باز هم از این کار خودداری کرد. علی علیهالسلام به او گفت:«چرا این کار را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله واگذار نمیکنی؟» او نیز جواب داد:«او پسر عموی تو است من میترسم تا کار را به نفع تو تمام کند.»
سپس آیات ۴۸ تا ۵۰ سوره مبارکه نور نازل گردید.[وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ* وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ* أَفِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ یَخافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون.][۳]
وقتی عثمان از نزول این آیه مطلع شد، نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمد و به حق علی علیهالسلام اقرار کرد.»[۴]
به نظر ما این روایت حاوی نکاتی است که از این قرار میباشد:
اولاً اینکه سدی شیعه نیست. بلکه او یکی از قدماء اهل سنت است که در عرصه تفسیر قرآن پیشگام بود. او کسی است که همه اصحاب صحاح – البته به جز بخاری- از او روایت نقل کرده اند. احمد بن حنبل او را توثیق کرده است.[۵] ابن حجر نیز در رابطه با او گفته است:« او فردی راستگوست.» عجلی هم گفته است:« او فرد معتمدی است که به تفسیر قرآن و روایات وارده در آن آگاهی دارد.» یحی بن سعید قطان نیز در رابطه با سدی گفته است:« هرآنچه را که در رابطه با او شنیدهام، خیر بوده و هیچ کس نیز او را ترک نکرده است.» همچنین ابن عدی نیز گفته است:« به نظر من او یک راستگوی مستقیم الحدیث است.»[۶]
ثانیاً: این حدیث جسارت بیش از حد عثمان بر وجود مبارک پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را در بر دارد. او از ترس از بین رفتن مالش، پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به داوری ناحق متهم، و عصبیت را در قضاوتش مؤثر دانست. این در حالی است که خداوند متعال خطاب به مسلمین امر کرده است که در برابر رسول خدا و قضاوتهایش تسلیم شوند و به درستی آن ایمان داشته باشند.[ فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مَمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیماً] [۷] همانطور که در جای دیگر میفرماید:[ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً][۸]
به علاوه وجود پیامبر صلیاللهعلیهوآله از هرگونه خطا و اشتباه و هوای نفسی بری است. چنانچه خداوند میفرماید:[وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى][۹]
ثالثاً ما از این روایت میفهمیم که عثمان در زمینه نقض پیمان با علی علیهالسلام سابقه داشته است. نقض عهدی که خداوند در رابطه آن میفرماید:[ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً][۱۰]
رابعاً: آن چیزی که عثمان را برای انعقاد قرارداد با علی علیهالسلام برانگیخت، این بود که او میخواست تمام آن زمین را به دست بیاورد. شاید او بدین میاندیشید که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آن زمین را بدو نمیدهد و به خاطر گرایشات قومی و قبیلهای علی علیهالسلام را بر او مقدم میدارد. بنابرین هنگامی که تقدیر کار را بر خلاف تصورش دید، حب الدنیا او را به تکذیب حق علی علیهالسلام و نیز نقض پیمانی که خودش پیشنهاد آن را داده بود، کشاند.
خامساً این روایت بیانگر آن است که زمین های بنی نضیر از جمله اموالی بود که خدا آن را در اختیار رسولش قرار داده است. پس هیچ کس در آن حقی ندارد. و خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز هرگونه که بخواهند میتوانند آن را تصرف کنند.
سادساً این حادثه به ما نشان داد که در تاریخ دشمنی با حقوق اهل بیت علیهمالسلام، غصب فدک مرتبه اول نبوده است بلکه این حادثه بر آن مقدم بوده است. منتها در این حادثه وحی الهی به کمک آل الله رسید. اما در ماجرای غصب فدک که اتفاقاً آن هم از زمینهای بنی نضیر بود و عثمان نیز در آن نقش بسزایی داشت، دیگر وحی الهی منقطع شده بود و کسی نبود که از حق اهل بیت علیهمالسلام دفاع کند. فانا لله و انا الیه راجعون.
[۱]. مسند أحمد ج۱ ص۲۵ ؛ صحیح البخاری ج۳ ص۱۲۸ / (ط دار الفکر) ج۳ ص۲۲۷ / ج۶ ص۵۸ ؛ صحیح مسلم (ط دار الفکر) ج۵ ص۱۵۱ ؛ سنن الترمذی ج۳ ص۱۳۱ ؛ سنن النسائی ج۷ ص۱۳۲ ؛ سنن أبی داود ج۳ ص۱۴۱ / (ط دار الفکر) ج۲ ص۲۲ ؛ السنن الکبرى للبیهقی ج۶ ص۲۹۶ بحار الأنوار ج۲۹ ص۳۴۸ ؛ کتاب المسند للشافعی ص۳۲۲ ؛ شرح مسلم للنووی ج۱۲ ص۷۰ ؛ فتح الباری ج۶ ص۶۹ و ۱۴۳ ؛ عمده القاری ج۱۴ ص۱۸۵ وج۱۹ ص۲۲۴ ؛ السنن الکبرى للنسائی ج۳ ص۴۶ / ج۵ ص۳۷۷ / ج۶ ص۴۸۴ ؛ مسند أبی حنیفه ص۲۵۸ ؛ البدایه والنهایه (ط دار إحیاء التراث العربی) ج۴ ص۹۱ / ج۶ ص۶۱ ؛ إمتاع الأسماع ج۲ ص۲۹۴ /ج۱۳ ص۱۴۷
[۲]. سوره مبارکه نور آیه ۴۷
[۳]. سوره مبارکه نور، آیات ۴۸ تا ۵۰
[۴]. نهج الحق ( مطبوع مع دلائل الصدق) ج۳ ق۱ ص۲۰۳ / (ط دار الهجر( ص۳۰۵ ؛ البرهان (تفسیر) ج۵ ص۴۱۰ عن السدی ؛ بحار الأنوار ج۳۱ ص۲۳۸ و ۲۳۹ ؛ الطرائف لابن طاووس ص۴۹۳٫
[۵]. رجال الشیعه فی أسانید السنه للطبسی ص۵۵ ؛ تهذیب الکمال ج۳ ص۱۳۴ ؛ الکامل لابن عدی (ط دار الفکر) ج۱ ص۲۷۸٫
[۶]. الکامل لابن عدی (ط دار الفکر) ج۱ ص۲۷۸ ؛ تهذیب الکمال ج۳ ص۱۳۷ ؛ رجال الشیعه فی أسانید السنه للطبسی ص۵۵٫
[۷]. سوره مبارکه نساء ، آیه ۶۵
[۸]. سوره مبارکه احزاب ، آیه ۵۶
[۹]. سوره مبارکه نجم ، آیه های ۳ و ۴
[۱۰]. سوره مبارکه اسراء ، آیه ۳۴
پاسخ دهید