عنقای قاف را هوس آشیانه بود
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود


جایی که خورده بود می، آنجا نهاد سر
دردی کشی که مست شراب شبانه بود


یکباره سوخت زآتش غیرت، هوای عشق
موهوم پرده ای اگر اندر میانه بود


در یک طبق به جلوهء جانان نثار کرد
هر در شاهوار کش اندر خزانه بود


نامد به جز نوای حسینی، به پرده راست
روزی که در حریم الست این ترانه بود


بالله! که جا نداشت به جز بی نشان در او

 آن سینه ای که تیر بلا را نشانه بود


کوری نظاره کن که شکستند کوفیان
آیینه ای که مظهر حسن یگانه بود


نی نی، که وجه باقی حق را هلاک نیست
صورت به جاست ،آیینه گر رفت، باک نیست


شاعر: نیر تبریزی