رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در جریان جنگ احد، علی علیه‌السلام را به سمت مشرکین فرستاد تا از احوال آنان باخبر شود. علی علیه‌السلام مأمور بود تا ببیند که آیا آنان محمل‌ها را بسته‌اند یا نه؟ پس اگر کفار بر شترانشان سوار شده و اسبانشان را نیز دور می‌کردند، نشان از آن بود که آنان قصد بازگشت به سمت مکه را دارند. و نیز اگر در آن موضع عکس این کار را عملی می‌کردند، پس معلوم می‌شد که آنان مدینه را هدف قرار داده‌اند. فلذا باید برای مقابله با آنان تدبیر می‌کردند.

سپس علی علیه‌السلام به سمت آنها رفت و پس از چندی برگشت. ایشان گزارش داد:« کفار اسبانشان را دور کرده و نیز بر شترهایشان سوارند.»[۱]

در کتاب شریف کافی آمده است: وقتی مشرکین شکست خوردند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به علی علیه‌السلام  فرمود:« با شمشیرت برگرد و آنها را وارسی کن. پس اگر دیدی که آنان بر کوهان شترانشان سوار شده و اسبانشان را نیز می‌رهانند،  پس بدان که آنها مکه را در پیش گرفتند. اما اگر آنان بر اسب‌هایشان سوار شده و نیز شترانشان را نیز دور می‌کردند، پس آنها مدینه را هدف قرار داده‌اند.» علی علیه‌السلام به طرف مشرکین رفت و دید که آنان بر شترهایشان سوارند.

سپس ابوسفیان به علی علیه‌السلام رو کرد و گفت:« ای علی از ما چه می‌خواهی؟ ما راه مکه را در پیش گرفتیم. نزد مولایت برگرد.»[۲]

مرحوم قمی رحمهالله در تفسیرش نقل می‌کند: قریش می‌خواست دسیسه‌ای بچیند و به سمت مدینه بازگردد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله  فرمود:«چه کسی مرا از احوال قریش مطلع می‌سازد؟»

هیچ کس جواب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را نداد. پس امیرالمؤمنین گفت:« من برای شما احوال آنان را گزارش می‌دهم.»

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به ایشان فرمود:« پس برو و ببین که اگر آنان بر مرکب‌هایشان سوار شده و شترانشان را نیز رها کرده بودند، یعنی اینکه آنها می‌خواهند به سمت مدینه بیایند. به خدا قسم که اگر آنان بخواهند چنین کنند، خداوند عذاب خود را بر آنان نازل خواهد کرد. اما اگر آنان بر شترانشان سوار و اسب‌های خود را رها کرده بودند، پس آنها مکه را در پیش گرفته‌اند.»

امیرالمؤمنین با همه جراحات و دردهایی که داشت به سمت آنان بازگشت. تا اینکه نزدیک آنان رسید. پس دید آنان بر شترهای خود سوار شده و اسب‌ها را رها کرده‌اند. پس علی علیه‌السلام  نزد رسول خدا بازگشت و ایشان را از احوال قریش مطلع ساخت. و گفت:«آنان مکه را در پیش گرفته‌اند.»[۳]

حال در این روایات نکاتی حائز اهمیت می‌باشند که از این قرار است:

  1. « لأنازلنّ الله فیهم »

همانطور که گذشت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله  فرمود:« به خدا قسم که اگر آنان بخواهند به مدینه بیایند، خداوند عذاب خود را بر آنان نازل خواهد کرد.»

به نظر می‌رسد علت اینکه پیامبر اکرم نفرمود:«بر آنان حمله خواهیم کرد.» و به جای آن از عذاب الهی سخن به میان آورد، این بود که ایشان می‌خواست پیروزی اسلام را از خدا طلب کند. و به مسلمین القا کند که از خداوند خاضعانه نزول عذاب بر آنان را درخواست کنند.

شاید هم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله  با آن قول می‌خواست روحیه از دست رفته اصحاب خود را قوت بخشد و به آنان بفهماند که در هر صورت خداوند پیامبرش را یاری می‌رساند. و این پیروزی متوقف بر پایداری هیچ یک از اصحابش نیست. بلکه خدای تعالی دشمنان اسلام را از پیامبرش دور می‌کند.

ایشان با این نکته توجه اصحابشان را به خدا جلب کرده و به آنان گوشزد کرد که خداوند همرا آنهاست. پس در هیچ صورت نباید ترس و وحشت را به دل راه بدهند.

  1. التیام روحیه از دست رفته

آنچه در جنگ احد اتفاق افتاد، وقوع یک ضربه سهمگین روحی برای اشخاص فرار کرده از جنگ بود. ضربه‌ای که به غیر از علی علیه‌السلام ، هیچ کس از آن بی‌بهره نبود. و قطعاً ایستادگی علی علیه‌السلام بود که گروهی از فراری‌ها را به میدان کشید. چنین کاری همانند ساختن مسکن برای دردمندان است. زیرا رقت قلب که از جمله انفعالات روحی است، آنان را به عرصه نبرد با کفار کشید.

اما باقی مسلمین حتی چنین کاری را نیز انجام ندادند. بلکه عده‌ای به سوی مدینه فرار کردند. گروهی نیز که تا سه روز پیدایشان نشد. برخی هم در پشت کوه پنهان شده و جرأت بازگشتن به میدان رزم را نداشتند.

این اوضاع مسلمین بود. آنها طبیعتاً باید دچار سرافکندگی و سرشکستگی شدیدی می‌شدند. بنابرین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تلاش می‌کرد تا با گفتگو، حال روحی آنان را التیام بخشد و جانشان را نیز تازه کند.

چراکه حال روحی آنها به قدری خراب بود که حتی درخواست پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره آب آوردن از چشمه مهراس را نیز اجابت نکردند! همچنین هیچ یک از آنان ندای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآل در هنگام درخواست تهیه گزارش از کفار را عملی نکرد! و علی علیه‌السلام  با همه ضخم‌ها و دردهایش مجبور به انجام خواسته‌های رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شد.

شاید اصلاً به خاطر همین حال روحی خراب بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله  به علی علیه‌السلام  دستور داد تا به مدینه بازگردد و سلامتیش را به اهل مدینه بشارت دهد. شاید اگر کس دیگری را برای انجام این کار می‌فرستاد از آن سر باز می‌زد.

پس به خاطر همین شکست روحی بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله  به علی علیه‌السلام  فرمود که به هیچ وجه نباید با رویی بسته و گرفته به سمت مشرکین برود. چراکه هرچه سرور و روحیه مسلمین بیشتر باشد، ترس و وحشت آنان هم بیشتر خواهد شد.

  1. علی علیه‌السلام و ابوسفیان

در روایت آمده بود که ابوسفیان به علی علیه‌السلام خطاب کرد:« از ما چه می‌خواهی؟ ما راه مکه را در پیش گرفتیم. نزد مولایت برگرد.»

 این عبارت بیانگر وحشت مالامال ابوسفیان از علی علیه‌السلام است. او می‌خواست تا هرچه زودتر از علی علیه‌السلام خلاص شود.

به علاوه عبارت « از ما چه می‌خواهی؟» خود اشاره دارد که ابی سفیان از هدف امیرالمؤمنین علیه‌السلام  آگاهی یافته بود. و نیز فهمیده بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام  برای بازگشتن به سوی رزمگاه مصمم است. یعنی بگوید حتی اگر آنان هم قصد بازگشت را نداشته باشند، باز هم مطمعناً مسلمین به محل قتال برمی‌گردند و بر سر قرار خود می‌مانند. اینگونه آنها دیگر هیچ بهانه‌ای برای شروع جنگ ندارند.

این نکته برای ما حائز اهمیت است که ابوسفیان به گونه‌ای با علی علیه‌السلام مواجه شد که تعداد یارانش هزاران نفر بود و او را نیز تنها می‌دید. ولی باز هم با این حال جرأت مقابله با او را نداشتند. این در حالی بود که ابوسفیان خونبهای یارانش را طلب می‌کرد. به طوری که اگر کوچکترین فرصت مبارزه را میافتند او را با حقد و غضب تکه تکه‌اش می‌کردند. همه اینها به رغم آن بود که علی علیه‌السلام خسته از جنگ بود و جراحات زیاد او را از پا انداخته بود.

و اگر دقت کنیم درمیابیم که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله  به علی علیه‌السلام  امر کرد با شمشیرش در برابر مشرکین قد علم کند. یعنی طوری در برابر آنان نمایان شود که گویا یک جنگجوی حاضر و آماده در برابرشان ایستاده است. و علی علیه‌السلام نیز همه آنچه را که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بدو امر کرده بود به طور کامل اجرا کرد. پس به خاطر همین بود که یارای معارضه مشرکین سلب شده بود.

  1. مگر جراحات علی علیه‌السلام خوب نشد؟

شاید شما بگویید مگر پیامبر اکرم بر ضخم‌های علی علیه‌السلام  دست نکشید؟ مگر ایشان با آن کار بهبودی نیافت؟ پس چه طور در حدیث مرحوم قمی آمده است که « امیرالمؤمنین با همه جراحات و دردهایی که داشت به سمت کفار بازگشت.»؟

ما جواب می‌دهیم که جراحت‌هایی که علی علیه‌السلام  از آن بهبودی یافت، همان‌هایی بود که ایشان را در مرحله اول بر زمین زده بود. اما جنگ تمام نشده بود. و علی علیه‌السلام  پس از شفا یافتنش دوباره با دشمنان خدا جنگید تا اینکه آتش مکر و حیله‌شان را به کلی خاموش کند. و آنها را وادار سازد تا خود را برای بازگشتن به مکه آماده کنند.

پس تکاذبی بین روایات وجود ندارد. و اصلاً چه بسا که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله جراحت‌های علی علیه‌السلام  را بیش از یک بار ترمیم کرده باشد.


[۱]. الکامل فی التاریخ ج۲ ص۱۶۰ ؛ السیره النبویه لابن هشام ج۳ ص۹۶ ـ ۱۰۰ / (ط مکتبه محمد علی صبیح) ج۳ ص۶۰۹ ؛ السیره الحلبیه ج۲ ص۲۴۴ و ۲۴۵ / (ط دار المعرفه) ج۲ ص۵۳۱ ؛ بحار الأنوار ج۳۸ ص۳۰۲ ؛ شرح الأخبار ج۱ ص۲۸۰ ؛ البدایه والنهایه (ط دار إحیاء التراث العربی) ج۴ ص۴۳ ؛ السیره النبویه لابن إسحاق ج۳ ص۵۱۳ ؛ عیون الأثر ج۱ ص۴۲۵ ؛ السیره النبویه لابن کثیر ج۳ ص۷۶  ؛ مناقب أل أبی طالب ج۲ ص۹۳ / (ط المکتبه الحیدریه) ج۲ ص۶۵ ؛ عین العبره فی غبن العتره ص۵۲ ؛ تفسیر الثعلبی ج۳ ص۱۴۲ ؛ الثقات لابن حبان ج۱ ص۲۳۲ ؛ تاریخ الأمم والملوک (ط مؤسسه الأعلمی) ج۲ ص۲۰۵ و ۲۰۶ ؛ تاریخ الخمیس ج۱ ص۴۴۰٫

[۲]. الکافی ج۸ ص۳۲۱ الحدیث رقم ۵۰۲ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۱۰۸ ؛ الصافی ج۱ ص۳۸۸ ؛ نور الثقلین ج۱ ص۳۹۸ ؛ کنز الدقائق ج۲ ص۲۴۵ ؛ شرح أصول الکافی ج۱۲ ص۴۴۸٫

[۳]. تفسیر القمی ج۱ ص۱۲۴ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۶۴ ؛ مجمع البیان ج۲ ص۴۴۷ ؛ تأویل الآیات ج۱ ص۱۲۵٫