با وجود عقل چه نیازى به دین است و گستره این نیاز تا کجاست؟
در پاسخ توجه به چند مطلب، بایسته است:
امام صادق (علیه السلام) خطاب به هشام فرمود: «یا هشام! ان للّه على الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه: فامّا الظاهره فالرّسل والانبیاء و الائمّه (علیهم السلام) و اما الباطنه فالعقول»؛ «اى هشام! همانا که خداوند بر مردم دو گونه حجت دارد: حجتى آشکار و حجتى پنهان؛ حجت آشکار او، رسولان، پیامبران و امامان هستند و حجّت پنهان عقول ایشان است»[۱].
همچنین از آن حضرت خطاب به هشام آمده است: «یا هشام!انّ اللّه تبارک و تعالى اکمل للنّاس الحجج بالعقول و نصر النبیین بالبیان»؛ «اى هشام! همانا خداى متعال حجت ها را براى مردم، به وسیله عقل هایشان کامل کرد و انبیا را به وسیله بیان یارى نمود».
با توجه به روایات یاد شده و دیگر دلایل مربوط به فلسفه دین و دیندارى درمى یابیم که نیاز انسان به دین گستره فراخ و فراگیرى دارد. دین نه تنها راهبر به سوى تأمین سعادت جاودان اخروى است؛ که در زیست این جهانى نیز به گونه هاى مختلف و در عرصه هاى گوناگون حیات فردى و اجتماعى و حوزه هاى روابط چهارگانه انسان یعنى: رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با همنوعان و رابطه با طبیعت تأثیرات منحصر به فرد و بدیل ناپذیرى دارد. در یک تقسیم بندى مى توان خدمات و کارکردهاى دین را در چند حوزه اساسى تقسیم بندى کرد:
۱ – حوزه هدایت، معرفت و دانایى،
۲ – عرصه روان شناختى،
۳ – عرصه اخلاق،
۴ – حوزه تمدن و اجتماع.
بررسى هر یک از عرصه هاى یاد شده مجالى فراخ مى طلبد. آن چه اکنون اشاره مى شود کلیاتى در باب وجه حاجت به دین در کنار عقل و خرد بشرى است:
۱ – آموزه هاى فراعقلى؛
پاره اى از معارف و حقایق تنها از طریق وحى آسمانى در اختیار بشر قرار مى گیرد و شاهباز خرد و دانش بشرى به تنهایى توان پرواز در آن ساحت را ندارد. پاره اى از آموزه هاى مربوط به اوصاف و افعال الهى، عوالم هستى، سنن و قوانین فراطبیعى حاکم بر هستى و… از این قبیل اند.
۲ – بهنگام سازى تجربه هاى دیریاب؛
پاره اى ازحقایق زمانى در تور تجربه بشرى مى افتد که کار از کار گذشته و هیچ فرصتى براى استفاده و بهره بردارى از آن نمانده و چه بسا خسارتى جبران ناپذیر دامن گیر آدمى شده است. مسائلى چون ویژگى هاى سراى جاودان، جزئیات مربوط به سعادت و شقاوت آدمیان، نقش هر یک از کنش هاى این جهانى انسان در تعیین سرنوشت ابدى او، امورى هستند که تنها پس از خروج از نشئه دنیا به تجربه مى آیند و آن گاه دیگر فرصتى براى انسان نمانده تا سرنوشتى نیکو براى خود رقم زند و خود را از خسارت ابدى برهاند. تنها دین حق الهى است که همه این حقایق را به رایگان و به موقع – یعنى تا زمانى که در این جهان فرصت باقى است – در اختیار بشر مى گذارد و راه سعادت جاودان را به او مى نمایاند.
۳ – آسان یاب سازى حقایق دشوار؛
پاره اى از حقایق موثر در سعادت و بهروزى آدمیان اگر چه با کاوش هاى عقلانى یافتنى هستند؛ اما شناخت و درک آنها جز با کاوش هاى ژرف و دشوار، آن هم براى تنى چند از نخبگان، با طى مقدمات عدیده و در گذر طولانى زمان ممکن نیست، و دیگران از دریافت آنها و درک سعادت مبتنى بر آنها محروم خواهند ماند.
یکى از فواید مهم و انحصارى دین این است که این گونه حقایق را سهل و آسان در اختیار همگان قرار مى دهد.
«اتین ژیلسون»[۲] در تبیین فلسفه «توماس آکویناس» مى نویسد:
«آیا خدا روا مى بیند که حقایق فلسفى قابل قبول عقل را از طریق وحى به مردم افاضه کند؟ جواب این است که هرگاه این حقایق در زمره امورى باشد که علم بدان ها براى نجات بشر ضرورت دارد، چنین افاضه اى حاصل مى شود. اگر جز این مى بود، این حقایق و نجاتى که مشروط بدان هاست منحصر به تعداد محدودى از مردم مى شد و دیگران خواه به سبب حرمان از نور فطرى عقل، خواه به دلیل فقدان فراغ و فرصت براى بحث و فحص، خواه به جهت عدم جرأت به مطالعه و تحقیق از این موهبت محروم مى ماندند. علاوه بر این، کسانى هم که قادر به تحصیل این حقایق بودند رنج فراوان در این راه مى بردند و مدت مدیدى از عمر آنان در تفکر مى گذشت، و اکثر ایام حیات شان در جهلى که مى توانست منشأ خطر باشد سپرى مى شد».[۳]
۴ – پرورش عقل و خرد؛
از جمله کارکردهاى دین شکوفاسازى خرد و رهاسازى آن از گرفتار آمدن در دام عوامل لغزنده، انحراف انگیز و مزاحمت آفرین است.
استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «ذهن و فکر انسان در بسیارى موارد دچار اشتباه مى شود. این موضوع نزد همه ما شایع و رایج است. البته منحصر به عقل نیست بلکه حواس و احساسات نیز مرتکب خطا مى شوند؛ مثلاً براى قوه باصره، ده ها نوع خطا ذکر کرده اند. در مورد عقل بسیار اتفاق مى افتد که انسان استدلالى ترتیب مى دهد و براساس آن نتیجه گیرى مى کند. اما بعد احیانا درمى یابد که استدلال از پایه نادرست بوده است».[۴]
ایشان سپس به تبیین لغزشگاه هاى اندیشه پرداخته و موارد زیر را به عنوان علل رخداد خطا در فکر و اندیشه بشر از دیدگاه قرآن یادآور مى شود:
۱ – تکیه بر ظن و گمان به جاى علم و یقین.
۲ – میل ها و هواهاى نفسانى.
۳ – شتابزدگى.
۴ – سنت گرایى و گذشته نگرى.
۵ – شخصیت گرایى.[۵]
افزون بر نشان دادن لغزشگاه هاى اندیشه و راه چاره آن، دین حق از راه هاى دیگرى به رشد و شکوفایى خرد آدمیان مدد مى رساند از جمله:
۱ – انگیزش و دعوت به سوى تفکر، اندیشه و خردورزى.
۲ – تأیید و تقویت آموزه هاى عقلى از طریق نقل.
۳ – سمت و سو دهى به عقل و خرد و فعال ساختن آن در جهت صحیح و مفید به حال بشریت.[۶]
۴ – پشتیبانى احکام عقلى توسط دین بدین معنا که وقتى عقل عملى ما، فضایل اخلاقى را به عنوان وظایف انسانى از ما درخواست مى کند، چه ضمانت اجرایى براى انجام چنین دستوراتى وجود دارد؟ در شرایط عادى اگر چه وجدان اخلاقى مؤثر است؛ ولى در نهایت – به ویژه در شرایط خاص – این دیانت و اوامر و نواهى الهى است که ما را وادار به انجام وظایف خود خواهد ساخت.[۷]
رابطه عقل و دین
از آنچه گذشت روشن مى شود که چرا با وجود عقل، انسان به دین نیازمند است. حقیقت آن است که دین مکمل عقل و خرد بشرى است و کار بشر با عقل تنها، به سامان نمى رسد. از طرف دیگر دین مؤید عقل، پرورش دهنده و رهاننده آن از اسارت و برطرف کننده موانع شکوفائى آن و جهت دهنده به کاوش هاى عقلانى نیز است. بنابراین کارکرد دین درباب عقل عبارت است از:
۱ – تکمیل عقل؛
۲ – تأیید عقل و پشتیبانى از احکام آن؛
۳ – بیدارگرى، آزادسازى اندیشه و رشد و شکوفاسازى خرد؛
۴ – جهت بخشى و سمت و سودهى به عقل؛
۵ – آسان یاب سازى دستاوردهاى دیریاب خرد.
پی نوشت ها
[۱]– ابى جعفر محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج ۱، ص ۱۶٫
[۲]– Gilson Etienne Henri.
[3]– اتین ژیلسون، روح فلسفه قرون وسطى، ترجمه ع. داودى، ص ۵۳، تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم، ۱۳۷۰٫
[۴]– شهید مطهرى، آشنایى با قرآن، ج ۳، ص ۵۳، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۷۴٫
[۵]– جهت آگاهى بیشتر بنگرید: همو، انسان و ایمان جهان بینى توحیدى، ج ۱، صص ۶۶ – ۷۱، صدرا، چاپ یازدهم، ۱۳۷۴٫
[۶]– جهت آگاهى بیشتر بنگرید: همان، صص ۷۲ – ۷۴٫
[۷]– ر. ک: مظفر، اصول الفقه، ج ۲، ص ۱۰۹ ؛ شهید صدر، دروس فى علم الاصول ص ۲۸۹ ؛ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، ص ۳۲۷٫
پاسخ دهید