پس از آنکه جسد حمزه سید الشهدا به دست کفار کینه توز مثله شد، صفیه خواهر حمزه به میدان آمد تا از رسول خدا اجازه بگیرد که نعش برادر خود را ببیند. در این باره روایاتی نقل شده است که نکات مهمی از آن به دست میآید. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در صفحات ۲۶۵ تا ۲۶۷ جلد ۳ کتاب الصحیح من سیره الامام علی علیهالسلام این روایات را آورده و نکاتی را از آن برداشت نمودهاند. ما در این بخش اقتباسی از این صفحات را به رشته تحریر درآوردهایم. تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو.
بعد از اینکه جنگ احد تمام شد، صفیه دختر عبدالمطلب به پیش آمد تا نعش برادر خود را ببیند. علی علیهالسلام او را دید و فرمود:« ای عمه جان برگرد. در پیش چشم مردم نمایان شدی.»
سپس او حال رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را از علی علیهالسلام پرسید و ایشان نیز بدو فرمودند:« شکر خدا حال پیامبر صلیاللهعلیهوآله خوب است.»
صفیه گفت:« مرا به سمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله راهنمایی کن تا ایشان را ببینم.»
پس علی علیهالسلام به صورت پنهانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نشان داد. گویا آنان دائماً در نزدیکی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به سر میبردند. و علی علیهالسلام نیز میترسید تا آنان به پیامبر یورش برند. مسلماً اگر آنان میدانستند که علی علیهالسلام از پیامبر صلیاللهعلیهوآله دور شده است…
پس صفیه نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز به پسرش زبیر امر کرد که مادرش را از معرکه دور کند تا وی جنازه برادرش را نبیند.
او به زبیر گفت:« پس چرا نمیگزاری جسد برادرم را ببینم؟ من شنیدهام که او را مثله کردهاند. این در راه خدا کم است. من به رضای خدا راضیم.»
پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز که چنین دید به عمهاش صفیه اجازه داد تا وی جنازه حمزه سیدالشهدا را نظاره کند.[۱]
همانطور که مستحضر هستید نکاتی از این روایت حائز اهمیت میباشد.
- علی علیهالسلام به صورت پنهانی جای پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نشان داد تا جان پیامبر صلیاللهعلیهوآله در امان بماند.
اما زمانی که ابوسفیان از عمر پرسید:« آیا محمد صلیاللهعلیهوآله زنده است؟»، با اینکه ایشان تأکید کرده بود تا کسی این ماجرا را لو ندهد، او مسئله زنده بودن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را افشا کرد. و حتی جای ایشان را نیز به ابوسفیان لو داد. به طوری که بدو گفت:« او اکنون صدای تو را میشنود.»[۲]
- همانا علی علیهالسلام میدانست که اگر مشرکین جای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بدانند، خطر بزرگی ایشان را تهدید خواهد کرد. زیرا اصحاب ایشان از کنارشان پراکنده شدند. بخشی از آنها در طی جنگ به سمت خانههایشان فرار کرده و گروه دیگر نیز از ترس جانشان به کوه پناه آورده بودند. آنهایی هم که در کنار پیامبر ایستاده بودند نیز همگی پس از فرار اولیه خود نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده بودند.
با اینکه کفار عقب نشینی خود را اعلام کرده بودند و علی علیهالسلام نیز میدانست که آنها دیگر جرأت بازگشت را ندارند؛ اما باز هم آنها برای قتل پیامبر صلیاللهعلیهوآله دندان تیز کرده بودند و مترصد یک فرصت بودند. بیشک آنها اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله را تنها میافتند، کرا را یکسره میکردند. این مطلب، اوج وحشت کفار از علی علیهالسلام را نشان میدهد.
- اینکه علی علیهالسلام قصد داشت تا صفیه را برگرداند به خاطر حرمت نگاه کردن زنان از سوی مردان است. پس صحیح نیست که بگوییم ایشان میخواست مانع گریستن صفیه شود. خیر ایشان میخواست امر واجب را به فعل مستحب، ترجیح دهد.
[۱]. المغازی ج۱ ص۳۸۹ ؛ شرح نهج البلاغه للمعتزلی ج۱۵ ص۱۶ ؛ ذخائر العقبى ص۱۸۱ ؛ مسکن الفؤاد ص۷۱ ؛ تعزیه المسلم عن أخیه ص۲۵ ؛ السیره النبویه لابن هشام ج۳ ص۶۱۲ ؛ سبل الهدى والرشاد ج۴ ص۲۲۴٫
[۲]. تاریخ الخمیس ج۱ ص۴۴۰ ؛ وفاء الوفاء ج۱ ص۲۹۴ ؛ السیره الحلبیه ج۱ ص۲۴۴ و ۲۴۵ ؛ تاریخ الطبری ج۲ ص۲۰۵ ؛ الکامل ج۲ ص۱۶۰ ؛ الثقات ج۱ ص۲۳۲ ؛ تفسیر القرآن العظیم ج۱ ص۴۱۴ و ۴۱۵٫
پاسخ دهید