صدای درد به آن سوی زور و زر نرسید

صدا مقابل خود ماند، دورتر نرسید

صدا نجیب تر از قطره های باران بود

ولی به هرزه علفهای کور و کر نرسید

مگر کبود به پهلوی مادرش ننشست؟

مگر که سرخ به پیشانی پدر نرسید؟

مگر مصیبت یاران رفته نوش نکرد؟

هزار زخم به بال و پرش مگر نرسید؟

چرا پس آنهمه را این زمانه برد از یاد؟

چرا غریبی این عاشقی به سر نرسید؟

یگانه پرچم سرخ حسین را او دوخت

چه غم به دامن کرببلا اگر نرسید

چه حلم دامنه داری، چه صبر با صبری

رها نکرد تو را تا که بر جگر نرسید

 

شاعر: عباس چشمانی