بسیاری از آنان در حلقه درس محدثان اهل سنت نیز حاضر می‌شدند که به نوبه خود تأثیراتی در طرز تفکر و تلقی آنها به جای می‌گذاشت و از طرف دیگر کثرت و گستردگی پیروان آن حضرت و پراکنده بودن آنها در سرزمینهای دور و نزدیک، امکان مراجعه شخصی همه آنان را به امام غیر ممکن ساخته بود و لذا آنان در مسائل خود اعم از فقهی و عقیدتی و … به شیعیان شناخته شده مراجعه می‌کردند که طبعا اختلاف نظر میان آنها از این راه به دیگر شیعیان نیز راه پیدا می‌کرد. نیز در گیرودار درگیریهای سیاسی، میان پاره‌ای از شیعیان، تمایلاتی به حکومت تازه پا گرفته عباسیان که پیش از آن در محافل شیعیان حضور جدی داشتند، دیده می‌شد و این خود عاملی بر عوامل اختلاف میان شیعیان می‌افزود.
علاوه بر همه اینها جریان زیدیه نیز عامل دیگری در این تفرقه شده و با پیدایش حرکتهای انقلابی آنان، بسیاری از شیعیان سیاسی و تندرو، جذب این گروه شده و پیرامون آنها را گرفتند که پیش‌آمدهایی از این قبیل، کما بیش آثار ناهنجار و نسبتا عمیقی روی شیعه بر جای گذاشت.
در عین حال میان اصحاب و پیروان امام صادق علیه السّلام کسانی نیز بودند که شیعه واقعی آن حضرت به حساب آمده و در حفظ آثار علمی و روایی حضرتش تلاشهای مداوم و خستگی‌ناپذیری از خود نشان می‌دادند.
امام صادق علیه السّلام خود در این رابطه می‌فرماید:
ما أحد أحیا ذکرنا و أحادیث أبی إلّا زراره و ابو بصیر لیث المرادی و محمد بن مسلم و برید بن معاویه العجلی و لو لا هؤلاء ما کان أحد یستنبط هذا، هؤلاء حفّاظ الدین و امناء ابی علیه السّلام علی حلال الله و حرامه و هم السابقون الینا فی الدنیا و السابقون الینا فی الآخره. [۱]
جز زراره و ابو بصیر لیث مرادی و محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی کسی ولایت ما و احادیث پدرم را زنده نکرد. اگر اینها نبودند کسی از ما و احادیث ما اطلاع پیدا نمی‌کرد. اینها حافظان دین و اشخاص محل اعتماد پدرم بر حلال و حرام خدا هستند، همانگونه که در دنیا به طرف ما پیشی گرفتند در آخرت نیز به سوی ما سبقت خواهند جست.
باز آن حضرت فرمودند: رحم الله زراره بن أعین، لو لا زراره و نظراءه لاندرست أحادیث أبی؛[۲]
خداوند زراره بن اعین را بیامرزد، اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از میان می‌رفت.
در میان این افراد کسانی بودند که امام صادق علیه السّلام آنها را به عنوان مرجع برای شیعیان خود معرفی می‌فرمود، به طوری که در جواب یکی از شیعیان خود که از آن حضرت می‌پرسد: هنگامی که سؤالی برای ما پیش می‌آید به چه کسی مراجعه کنیم؟
می‌فرماید: علیک بالأسدی؛ یعنی ابا بصیر؛[۳]به سراغ اسدی برو؛ منظور حضرت از اسدی، ابو بصیر بود.
و در جای دیگری می‌فرمایند: ما یمنعک من محمد بن مسلم الثقفی، فإنّه سمع من أبی و کان عنده وجیها.[۴] چرا به محمد بن مسلم ثقفی مراجعه نمی‌کنید که او پیش پدرم وجیه و محترم بود و از آن حضرت حدیث شنیده است.
در برابر اینها کسانی نیز بودند که به نوعی مذبذب میان زیدیها و مذهب جعفری بودند. یک روز وقتی امام صادق علیه السّلام از عبد الملک بن عرم درباره عدم حضور او در صفوف جنگ سؤال می‌کند، او ضمن جواب به امام می‌گوید:
فان الزیدیّه یقولون لیس بیننا و بین جعفر خلاف إلّا أنّه لا یری الجهاد. زیدیه گویند:
میان ما و امام صادق اختلافی نیست، جز این که او اعتقاد به جهاد ندارد.
امام پس از آن که این اتهام را از خود دفع کرد فرمود:
بلی و اللّه إنّی لأراه و لکنّی أکره أن ادع علمی الی جهلهم.[۵]
آری قسم به خدا من به جهاد در راه خدا اعتقاد دارم ولی دانش خود را در کنار جهل آنان نمی‌گذارم.
سید حمیری یکی از شعرای معروف شیعه دچار انحراف دیگری شد که عباسیان آن را ساخته و پرداخته بودند. او به مذهب کیسانی که به اعتقاد برخی از محققان ساخته دست عباسیان بود تمایل داشت، اما بعدا خدمت امام صادق علیه السّلام آمد و تغییر عقیده داد و در صف شیعیان خالص آن حضرت قرار گرفت. [۶]
او خود در شعری که حاکی از بازگشت و پیوستنش او به امام صادق علیه السّلام است چنین می‌گوید:
تجعفرت باسم اللّه و اللّه أکبر                                                                                       و أیقنت أن اللّه یعفو و یغفر به نام خداوند که خدایی است بزرگ و توانا، به سوی جعفر بن محمد صادق علیه السّلام بازگشتم و اطمینان دارم که خدا از گناه من در می‌گذرد و آن را می‌بخشد.
بعدها امام صادق علیه السّلام نیز بر وی رحمت فرستاد و با اشاره به این که او گناهانی را مرتکب شده فرمود:
و ما خطر ذنب عند الله أن یغفره لمحبّ علیّ.[۷]
پیش خدا مهم نیست که از گناهان دوستداران علی علیه السّلام درگذرد.
نکته جالب توجهی که درباره تشتت جامعه شیعه و یا به تعبیر دیگر پیدایش تفرقه در میان آنها وجود دارد، این که پاره‌ای از علمای درباری که در خدمت مهدی عباسی بودند به این اختلافات دامن زده و در بزرگ نشان دادن آن، تلاش زیادی کردند. در این باره، کشی از شخصی به نام ابن مفضل نام می‌برد که او کتابی در فرق نوشته و نام هر یک از اصحاب امام صادق علیه السّلام را به عنوان سر رشته دار یک فرقه شیعی ذکر کرده است.
در بیان این قسمت لازم است اشاره شود که شیعیان امام، بیشتر در عراق آن هم در کوفه بودند. سایر مراکز یا شیعه نداشت یا کمتر داشت، گرچه گاه از خراسان نیز کسانی نزد امام صادق علیه السّلام آمده از ایشان احکام فقهی‌شان را سؤال می‌کردند.[۸]
حفص بن غیاث برای نقل حدیث به بصره رفت. از او خواستند تا از تنی چند حدیث روایت نکند که از جمله آنها جعفر بن محمد بود.
این به دلیل روحیه عثمانی مردم بصره است که از جنگ جمل در این شهر رواج یافته بود. حفص به آنها گفت: اگر این سخن را در کوفه بگویید: لأخذتکم النعال المطرقه» شما را با کفش خواهند زد. [۹]

منبع:کتاب حیات فکری وسیاسی ائمه ازصفحه۳۳۳  تا ۳۳۶/ رسول جعفریان


[۱] همان، ص ۱۳۷ و نک: وسائل الشیعه، ج ۱۸، صص ۱۰۴- ۱۰۳

[۲] همان، ص ۱۳۶

[۳] وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۰۴

[۴] وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۰۵

[۵] وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۲

[۶] رجال کشی، ص ۲۲۸؛ الاغانی، ج ۷، ص ۲۳۳؛ ابو الفرج بعد از نقل بازگشت او روایتی از ابن سامر آورده که می‌گوید: او از اعتقاد خود بازنگشت، خود ابو الفرج هم بازگشت او را قبول ندارد، ولی در کتب شیعه بازگشت او به طور مکرر مورد تأیید قرار گرفته است. نک: الاغانی، ج ۷، ص ۲۳۵

[۷] الاغانی، ج ۷، صص ۲۴۲، ۲۷۷

[۸] تاریخ یحیی بن معین، ج ۴، ص ۳۷۲

[۹] الکامل فی ضعفاء الرجال، ج ۲، ص ۵۵۵؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۷۸؛ سیر اعلام النبلاء،، ج ۱، ص ۲۵۷