شها تویی که ولیّ خدای ذوالمننی

خدیو کشور دینی و خسرو زمنی

ز رتبه علت ایجاد ممکنات تویی

که چارمین نفر ای شه از آل پنج تنی

محمدی، نَه، علی، نَه، بگو که پس تو که ای

عزیز فاطمه دلبند مصطفی، حسنی

حسن کمال و حسن طلعت و حسن خصلت

حسن جلال و حسن خلقت و حسن سخنی

حسن جمال و حسن صورت و حسن سیرت

حسن فعال و حسن عارض و حسن دهنی

هزار یوسف صدیق و ماه کنعانی

خجل ز نور جمالت تو شمع انجمنی

در آسمان ولایت تویی دوم خورشید

به ملک عالم امکان تو میر صف شکنی

کریم همچو پیمبر، حلیم همچو علی

رئوف همچو خداوند حیّ ذو المننی

به گلستان نبوت به بوستان ولا

تو نرگشی و صنوبر تو سرو و یاسمنی

دریغ و آه که از شدت مرارت زهر

به وقت مرگ تو شاها زمرّدین بدنی

اگر حسین به خاک عراق تنها ماند

شها تو بی کس و تنها، غریب در وطنی

فدای خاک رهت جان «سیفی عاصی»

تو سیدی و تو سرور تو شهریار منی

 

شاعر: سیفی عاصی