با مراجعه به کتاب‌های روایی و تاریخی به نمونه‌ها و شواهد مختلفی از سیره پیامبر اکرم (ص) در زیارت قبور برمی‌خوریم که نشانگر رواج و شایع بودن این عمل در زمان آن حضرت می‌باشد.

زیارت قبر حضرت آمنه، زیارت قبور بقیع و زیارت قبور شهدا، نمونه‌هایی از زیارت قبور است که توسط خود پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته است.[۱] عایشه می‌گوید: پیامبر اکرم (ص) همواره در اواخر شب، خانه را به قصد زیارت بقیع ترک می‌کرد. وقتی وارد بقیع می‌شد، می‌فرمود: درود بر شما ای ساکنان خانه افراد با ایمان! آنچه به وقوع آن در اینده وعده داده شده‌اید، سراغ شما آمد. شما میان مرگ و روز رستاخیز به سر می‌برید. ما نیز اگر خداوند بخواهد به شما خواهیم پیوست. خداوندا! اهل بقیع غرقد را بیامرز.[۲]

طلحه بن عبیدالله می‌گوید: همراه پیامبر اکرم (ص) به قصد زیارت قبور شهدا حرکت کردیم. هنگامی که نزدیک قبور شهدا رسیدیم، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هذه قبور إخواننا».[۳]

محمد بن ابراهیم تیمی می‌گوید: پیامبر اکرم (ص) همواره در آغاز سال به زیارت قبور شهیدان می‌آمد و می‌فرمود: «السلام علیکم بما صبرتم، فنعم عقبی الدار».[۴]

سیره صحابه و تابعین در زیارت قبور

نمونه‌ها و موارد متعدد زیارت قبور توسط صحابه وتابعین نیز نشانگر رواج و شایع
بودن این عمل در قرون اولیه اسلام می‌باشد. به مواردی از این سیره نیز اشاره می‌کنیم.

  1. امام باقر(ع) می‌فرماید: حضرت فاطمه (ع) هر جمعه به زیارت قبر عمویش حضرت حمزه می‌رفت و در کنار قبر حضرت حمزه نماز می‌خواند و گریه می‌‌کرد.[۵]

حاکم نیشابوری شافعی پس از نقل این حدیث می‌نویسد: همه راویان این حدیث ثقه هستند. در مورد روایات زیارت قبور استقصا کردم و روایات زیادی را نقل کردم تا در ترغیب مسلمانان نسبت به زیارت قبور شریک باشم و منکرین زیارت قبور نیز بدانند که زیارت قبور سنت است و هیچ‌گونه منعی ندارد.[۶]

امام باقر (ع) در روایت دیگری می‌فرماید: فاطمه الزهرا (ع) به زیارت قبر حضرت حمزه می‌رفتند و آن را مرمت و  اصلاح می‌کردند. حضرت زهرا (ع) قبر حضرت حمزه را با سنگی نشانه گذاری کرده بودند.[۷]

  1. اصبغ بن نباته نیز می‌گوید: حضرت فاطمه (ع) به زیارت قبر عمویش حضرت حمزه می‌رفت و بر روی قبر حضرت حمزه نشانه‌ای گذاشته بود.[۸]
  2. ابن ابی ملیکه می‌گوید: عایشه را دیدم که قبر برادش عبدالرحمن را که بیرون مکان در مکانی به نام حبشی از دنیا رفته و در مکه دفن شده بود،‌زیارت می‌کرد.[۹]

وی هم‌چنین می‌گوید: روزی عایشه برای زیارت به طرف قبرستان می‌رفت. به او گفتیم: مگر رسول خدا (ص) از زیارت قبور نهی نفرمود؟ گفت: آریف نخست از زیارت قبور نهی کرد ولی بعدا دستور به زیارت قبور داد.[۱۰]

  1. عمر بن خطاب به زیارت قبر پدرش می‌رفت. وی در کنار قبر پدرش می‌ایستاد و برای او دعا می‌کرد.[۱۱]
  2. بیهقی شافعی به نقل از هاشم بن محمد عمری ازفرزندان عمر بن علی می‌نوسید: هنگامی که در مدینه بودیم، پدرم روز جمعه‌ای بین طلوع فجر وطلوع خورشید مرا همراه خود به زیارت قبور شهدا برد. پدرم جلوتر بود و من پشت سر او راه می‌رفتم. هنگامی که به مقابر شهدا رسیدیم، پدرم با صدای بلند خطاب به اهل قبور گفت: «السلام علیکم بما صبرتم، فنعم عقبی الدار». ناگهان شخصی با صدای واضح جواب داد: «وعلیک السلام یا عبدالله». پدرم رو به من کرد و پرسید: آیا تو جواب دادی؟ عرض کردم: نه. پدرم برای این که مطمئن شود من پاسخ سلام او را نداده‌ام، دست مرا گرفت و در سمت راست خود نگه داشت و دوباره به اهل قبور سلام کرد. این بار نیز شخصی جواب سلام او را داد. پدرم برای اطمینان بیشتر برای بار سوم به اهل قبور سلام کرد و این‌بار نیز جواب سلامش را از طرف اهل قبور دریافت کرد. پدرم به شکرانه این کرامت به سجده افتاد و از خداوند تشکر نمود.[۱۲]
  3. عطاف بن خالد می‌گوید: خاله‌ام ماجرای رفتنش به زیارت قبر حضرت حمزه (ع) و شنیدن جواب سلام خودش از اهل قبور را این‌گونه برایم تعریف کرد: روزی به قصد زیارت قبور شهدای احد سوار بر مرکب شدم. نزدیک قبر حضرت حمزه (ع) از مرکب پیاده شدم و چند رکعت نماز خواندم. غیر از غلامم که افسار مرکب را گرفته و مواظب آن بود، هیچ‌کس در آن نزدیکی‌ها حضور نداشت. هنگامی که از نماز فارغ شدم، با دست به قبور شهدا اشاره کردم و گفتم: «السلام علیکم». ناگهان از زیر زمین صدای جواب سلامم را شنیدم. تمام موهای بدنم از ترس راست شد.[۱۳]
  4. واقدی می‌گوید: هارون الرشید پس از انجام فریضه حج، وارد مدینه منوره شد و به وزیر خودش یحیی بن خالد دستور داد شخصی را که از تمامی نقاط مدینه و مشاهد و مقابر آن اطلاع کامل دارد، آماده کند. یحیی بن خالد از هرکس سراغ چنین شخصی را می‌گرفت، مرا (واقدی) به او معرفی می‌کردند. یحی بن خالد شخصی را پیش من فرستاد و از من خواست تا نزد او بروم. من نیز نزد یحیی بن خالد رفتم. او هدف و مقصودش از احضار مرا توضیح داد. با هم قرار گذاشتیم بعد از نماز عشاء مشاهد و مقابر مدینه را به آنان معرفی کنم. در موقع مقرر حاضر شدم و تمامی مشاهد و مواضع مدینه را به هارون الرشید و یحیی بن خالد نشان دادم. آن دو در هر مکانی که معرفی می‌کردم، نماز می‌خواندند و بسیار دعا می‌کردند. معرفی مشاهد و مقابر مدینه به هارون‌الرشید و وزیرش یحیی بن خالد تا طلوع فجر طول کشید.[۱۴]

 

 منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی


 

[۱]– همان، ص ۷۰٫

[۲]– «عن عائشه أنها قالت: کان رسول الله (ص) کلما کان لیلتها من رسول الله (ص) یخرج من آخر اللیل إلی البقیع، فیقول: السلام علیکم دار قوم مومنین و أتاکم ما توعدون غدا موجلون و إنا إن شاءالله بکم فلاحقون، اللهم! اغفر لأهل بقیع الغرقد». مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح معروف به صحیح مسلم: ج۱، قسم دوم، ص ۳۸۶، کتاب الجنائز، باب ما یقال عند دخول القبور والدعاء لأهلها.

[۳]– احمدبن حنبل، المسند: ج۱، ص ۱۶۱، مسند طلحه بن عبیدالله.

[۴]– سلام بر شما به خاطر استقامت و صبرتان! پس انجام آن سرا چه نیکوست. عبدالرزاق صنعانی، المصنف: ج ۳، ص ژ۵۷۳-۵۷۴، کتاب الجنائز، باب فی زیاره القبور، ح ۶۷۱۶٫

[۵]– «أن فاطمه بنت النبی (ص) تزور قبر عمها حمزه کل جمعه فتصلی و تبکی عنده». حاکم نیشابوری شافعی، المستدرک علی الصحیحین: ج ۱، ص ۵۳۳، کتاب الجنائز، حدیث ۱۳۹۶/۱۳۲ و عبدالرزاق صنعانی،المصنف: ج ۳، ص ۵۷۰، کتاب الجنائز، باب فی زیاره القبور، ح ۶۷۱۳٫

[۶]– «هذا الحدیث رواته عن آخرهم ثقات و قد استقصیت فی الحث علی زیار القبور تحریا للمشارکه فی الترغیب ولیعلم الشحیح بذنبه أنها سنه مسنونه». حاکم نیشابوری شافعی، المستدرک علی الصحیحین: ج۱، ص ۵۳۳، کتاب الجنائز، ذیل حدیث ۱۳۹۶/۱۳۲٫

[۷]– «إن فاطمه بنت رسول الله (ص) کانت تزور قبر حمزه ترمه وتصلحه و قد تعلمه بحجر». ابن شبه نمیری، تاریخ المدینه المنوره:ج ۱، ص ۱۳۲٫

[۸]– «أن فاطمه بنت رسول الله (ص) کانت تأتی قبر حمزه وکانت قد وضعت علیه علما». عبدالرزاق صنعانی، المصنف: ج ۳، ص ۵۷۴، کتاب الجنائز، باب فی زیاره القبور،ح ۶۷۱۷٫

[۹]– «رأیت عایشه تزور قبر أخیها عبدالرحمن بن أبی‌بکر ومات بالحبشی و قبر بمکه». عبدالرزاق صنعانی،  المصنف: ج ۳، ص ۵۷۰، کتاب الجنائز، باب فی زیاره القبور، ح ۶۷۱۱ و ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث و الآثار: ج ۳، ص ۲۲۴، کتاب الجنائز، باب (۱۴۵) من رخص فی زیاره القبور، ح۷٫

[۱۰]– بیهقی شافعی، السنن الکبری: ج ۴، ص ۷۸، حدیث ۶۹۹۹، ابویعلی، مسند ابی‌یعقلی: ج۸، ص۲۸۴، ح ۴۸۷۱٫

[۱۱]– «کان عمر یزور قبر أبیه، فیقف علیه و یدعو له». عینی حنفی، عمده القاری شرح صحیح البخاری: ج ۸، ص ۷۰ف کتاب الجنائز، باب زیاره القبور، شرح حدیث ۴۴٫

[۱۲]– «عن هاشم بن محمد العمری من ولد عمر بن علی قال: أخذنی أبی بالمدینه إلی زیاره قبور الشهداء فی یوم الجمعه بین طلوع الفجر و الشمس و کنت أمشی خلفه، فلما انتهی إلی المقابر رفع صوته و قال: السلام علیکم بما صبرتم، فنعم عقبی الدار. قال: فاجیب: و علیک السلام یا عبدالله! قال: فالتفت أبی إلی و قال: أنت المجیب یا بنی؟ فقلت: لا. فأخذ بیدی و جعلنی عن یمینه، ثم أعاد السلام علیهم، ثم جعل کلما سلم علیهم ردوا علیه، حتی فعل ذلک ثلاث مرات، فخرلله تعالی ساجدا و شکرا لله عزوجل». بیهقی شافعی، دلائل النبوه: ج ۳، ص ۱۲۲، ح ۹۷۹٫

[۱۳]–  «عن العطاف بن خالد قال: حدثتنی خالتی، قالت: رکبت یوما إلی قبور الشهداء- و کانت لاتزال تأتیهم قالت: فنزلت عند قبر حمزه، فصلیت ماشاءالله أن أصلی وما فی الوادی داع و لامجیب ذلا غلام قائم آخذ برأس دابتی، فلما فرغت من صلاتی قلت هکذا بیدی: السلام علیکم، فسمعت رد السلام علی یخرج من تحت الأرض، أعرفه کما أعرف أن الله عزوجل خلقنی و کما أعرف اللیل من النهار، فاقشعرت کل شعره منی». بیهقی شافعی، دلائل النبوه: ج ۳، ص ۳۷۴، ح ۱۲۰۲ و ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۴، ص ۴۶، حوادث ۳ هجری قمری، الصلاه علی حمزه و قتلی أحد.

[۱۴]– «عبیدالله بن عبدالله قال: قال لی واقدی: حج هارون الرشید، فورد المدینه، فقال لیحیی بن خالد: ارتدلی رجلا عارفا بالمدینه و المشاهد و کیف کان نزول جبرئیل علی النبی (ص) و من أی وجه کان یأتیه و قبور الشهداء. فسأل یحیی، فکل أحد دله علی، فبعث إلی، فأتیته، فواعدنی الی عشاء الآخره، فاذا شموع، فلم ادع مشهدا و لا موضعا إلا اریتهما، فجعلا یصلیان و یجتهدان فی الدعاء، فلم یزل کذلک حتی طلع الفجر…». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۹، ص ۴۶۴-۴۶۵، شرححال محمدبن عمر بن واقد معروف به واقدی، ش ۱۷۲٫