آنچه که در آموزه‌های دینی ما مطرح است این است که کودکان برای رسیدن به جوانی سه دوره را پشت سر می‌گذارند و ما باید برای هر دوره برنامه‌ریزی‌های خاصّی را داشته باشیم.

الف. هفت سال اوّل

در روایات آمده است که بچّه‌ها در هفت سال اوّل سیّد هستند و باید در مسیر بازی کردن آزاد باشند؛ لذا مادری موفّق است که بستر و زمینه‌ای را فراهم کند که فرزندش بتواند تمام اوقات خود را در این زمینه بگذراند.

ب. هفت سال دوم

 در روایت داریم بچّه‌ها در هفت سال دوّم باید تمرین بندگی کنند؛ لذا برنامه‌ریزی ما باید در این مرحله دقیق‌تر باشد؛ مثلاً فرزندمان بخشی از زندگی‌ خود را باید همچنان به بازی کردن بگذراند  و بخش دیگر را به مطالعه و روان خوانی کتاب‌های مختلف سپری کند.

 ج. هفت سال سوّم

در هفت سال سوّم  بخشی از مسؤولیّت زندگی باید بر دوش بچّه‌ها گذاشته شود؛ مثلاً اگر فرزندمان دختر است، مادر لیستی از کارهای خانه تهیّه کند و بگوید: این کارهای روزانه‌ی خانه است کدام بخش را انجام می‌دهی؟! یا اگر فرزندمان پسر است،  پدر بخشی از مسؤلیّت‌های بیرون از خانه را به دلخواه به او بسپاریم.

یکی از اهدافی که می‌گوییم باید در هفت سال سوّم مسؤولیّت زندگی را بر دوش  بچّه‌ها گذاشت، این است که آن‌ها را برای مسؤولیت زندگی آینده آماده کنیم و ما با همین اشتغال‌ و کارها می‌توانیم بخشی از این فعّالیّت‌ها را در بچّه‌های خود احیا کنیم.