مسلمانان در اینکه بعد از حیّ علی الفلاح، دو بار «حیّ علی خیر العمل» گفته شود، اختلاف دارند. اهل سنت قائل به عدم جواز آن در اذان و اقامهاند. برخی نیز آن را مکروه میدانند؛ ولی اهل بیت علیهالسلام و شیعیانشان، این قسمت را جزء اذان و اقامه میدانند به نحوی که بدون آن، اذان باطل است. از آنجا که اذان و اقامه از موضوعاتی است که مسلمین روزی چندین بار با آن سر و کار دارند، این مسئله شایسته بررسی است.
فتاوای علمای امامیه
علمای شیعه امامیه به تبع ادلهای که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام به آنها رسیده اتفاق نظر دارند که «حیّ علی خیر العمل» جزء اذان و اقامه است و بدون آن، یکی از فصول ساقط شده و اذان و اقامه باطل خواهد شد.
چنانچه سید مرتضی در الانتصار اشاره میکند که این امر مختص به شیعه امامیه است. زیرا اهل سنت قائلند که این حکم در مقطعی نسخ شده است. سید در اعتراض به این ادعا، اهل سنت را به اقامه دلیل، فرا میخواند و تحدی میکند که آنها چنین دلیلی را نخواهند یافت[۱]. علامه حلی نیز لزوم حی علی خیر العمل را از سوی امامیه اجماعی و دلیل آن را نیز تواتر روایات ائمه اطهار علیهمالسلام میداند[۲]. مرحوم صاحب جواهر نیز این امر را اشهر از حیث فتوا میداند و اقوال فقهای دیگر را به عنوان صحّه بر کلام خویش بدین صورت میآورد که صاحب مدارک در خصوص این مسئله آورده است: جزئیّت مذهب اصحاب امامیه است که در آن خلافی نیست. در تذکره و نهایه الاحکام به علمای امامیه نسبت داده شده. در ذکری به عموم اصحاب، نسبت داده شده است. در مسالک آمده که طائفه امامیه و اصحاب در آن اختلاف ندارند. ظاهر غنیه این چنین است که اصحاب در اینکه فصول اذان هجده فصل است نه بیشتر و نه کمتر اجماع دارند که: چهار مرتبه تکبیر، شهادت به توحید، شهادت به رسالت، سپس گفتن «حیّ علی الصلاه» و «حیّ علی خیر الفلاح»، آنگاه «حیّ علی خیر العمل» و سپس تکبیر و بعد از آن «لاإله إلاّ الله» و هر کدام از این فصول دو مرتبه ذکر میشود.[۳] ادله جزئیّت حیّ علی خیر العمل
برای جزئیّت این فقره در اذان میتوان به ادلّهای تمسک کرد:
از امور مسلّمی که در آن شکّی نیست، جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» در اذان در عهد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است؛ زیرا همانگونه که در روایات شیعه امامیّه و زیدیّه و اسماعیلیّه به آن اشاره شده، اهل سنّت نیز آن را با طرق خود نقل کردهاند. و نیز از جماعت زیادی از صحابه نقل شده که آن را در اذان خود میآورند. هر چند برخی از اهل سنّت ادعا کردهاند که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به بلال امر نمود تا از اذان حذف کرده و به جای آن جمله ««الصلاه خیر من النوم»» را قرار دهد. و به تعبیر دیگر برخی قائلند که این فقره از اذان نسخ شده و به جای آن فقره دیگری قرار گرفته است.
آنان در اینکه ناسخ کیست اختلاف دارند؛ برخی ناسخ را شخص رسول خدا صلیاللهعلیهوآله معرفی کردهاند که به بلال دستور داد تا آن را حذف کرده و به جایش «الصلاه خیر من النوم» قرار دهد، ولی برخی دیگر نسبت به شخص ناسخ سکوت اختیار کردهاند.
از برخی روایات استفاده میشود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بلال را امر نمود تا «حیّ علی خیر العمل» را در اذان بیاورد، و بلال نیز تا زمان وفات رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اینگونه اذان میگفت.[۴]
عمده ادلّه اهل سنّت بر عدم جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» در سه نقطه خلاصه میشود:
اول: مصادر حدیثی معتبر تأکید بر ثبوت «حیّ علی خیر العمل» ندارد، و سنن الکبری بیهقی، و المصنف ابن ابی شیبه از مصادر دست دوم است.
دوم: راویان احادیثی که اشاره به جزئیّت کردهاند از ضعفا هستند، لذا روایاتشان از درجه اعتبار ساقط است. سوم: از روایات استفاده میشود که برخی از صحابه در اذن خود «حیّ علی خیر العمل» را ذکر میکردهاند، ولی نزد ما تنها عمل و قول پیامبر صلیاللهعلیهوآله حجّت است.
پاسخ دلیل اول:
اوّلاً: اینکه در صحیحین ذکر نشده دلیل بر عدم صحّت آن نیست؛ زیرا به اتّفاق اهل سنّت، احادیث صحیح تنها در صحیحین نیست؛ بلکه چه بسیار احادیث صحیح السندی که در صحیحین وجود ندارند، بلکه در کتب نهگانه آنها وجود دارد.
ثانیاً: اگر این فقره از اذان نسخ شده بود، هرگز نباید بر علی بن ابی طالب و اولاد او مخفی شده باشد؛ زیرا آنان کسانی هستند که مطابق حدیث ثقلین، اقتدای به آنها سبب هدایت و در حدیث سفینه کشتی نجات امّت از ضلالت و گمراهی معرفی شدهاند.
ثالثاً: از مجموعه روایات استفاده میشود که «حیّ علی الصلاه» در عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله جزء اذان بوده و حتّی مطابق برخی از روایات تا هنگام وفات آن حضرت در اذان گفته میشده است. لذا این خود شاهد بر آن است که این فقره از اذان، سنتی ثابت در اذان به شمار میآید. و در صورت شک در نسخ حکم آن میتوانیم استصحاب جزئیت کرده و حکم به بقاء آن نماییم، زیرا نسخ دلیل قطعی میخواهد.
پاسخ دلیل دوم:
اوّلاً: باید ملاحظه شود که میزان و ضابطه در جرح و تعدیل راویان این احادیث از جانب رجالیین چه بوده است، آیا به جهت مخالفت در مذهب است، یا جهت واقعی داشته است؟
ثانیاً: بر فرض تسلیم که راویان اینگونه احادیث ضعیف باشند، ولی کثرت و تعدّد طرق این احادیث، میتواند آنها را به سرحدّ اعتبار برساند؛ زیرا مطابق اصطلاح حدیثی شیعه و اهل سنت، احادیث میتوانند یکدیگر را تقویت کنند.[۵] از باب نمونه مشاهده میکنیم که اهل سنّت علی رغم ضعف سند به حدیث نبوی: علی الید ما اخذت حتّی تؤدیه[۶] عمل کردهاند. حدیثی که تنها مرجع آن سمره بن جندب است.
ثالثاً: جماعت بسیاری از علمای شیعه امامیّه و اسماعیلیه و زیدیه به طریق صحیح و حسن، جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» را در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل کردهاند، جزئی که هرگز در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نسخ نشد. لذا میتوانیم روایات ضعیف در مصادر اهل سنّت را با طرق صحیح و حسنی که در مصادر شیعه وارد شده تأیید و تقویت نماییم. و این مطلب با اطلاع بر سیاسی بودن حذف آن در مدرسه خلفا بر شما واضحتر میگردد.
پاسخ دلیل سوم:
اوّلاً: اهل سنّت، به عمل صحابه توجّه خاصی داشته و آن را حجّت میدانند، و در فتاوای خود آن را مرجع و مصدر حکم معرّفی کردهاند، گرچه ما برای عمل صحابه اعتباری در حدّ حجیّت موضوعی قائل نیستیم.
ثانیاً: قبلاً اشاره کردیم که «حیّ علی خیر العمل» در عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله جزء اذان بوده و بلال در اذان قرائت میکرده است، و تا هنگام وفات حضرت نیز نسخ نشده است، و لذا میتوان با استصحاب جزئیّت آن را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نسبت داد.
کسی که مطالعهای در کتب سیره و تاریخ و حدیث داشته باشد، پی به اسامی عدهای از صحابه و تابعین و تابعین تابعین و اهل بیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میبرد که همگی در اذان خود: «حیّ علی خیر العمل» را قرائت میکردهاند. گرچه از برخی روایات استفاده میشود که آنان در نماز صبح این فقره را ذکر میکردند، ولی از برخی روایات دیگر استفاده میشود که این فقره شامل اذان برای همه نمازها بوده است.
حافظ علوی زیدی، عالم مشهور غیر شیعه قرن پنجم، مستقلاً کتابی را در این باره به نگارش درمیآورند، که میتوان کتاب او را اولین کتاب نگاشته شده در این عرصه نامید. او در این کتاب که با عنوان «الاذان بحی علی خیر العمل» نام گذاری شده است، لیستی از اصحاب و تابعین و تابعی تابعینی آورده شده است که همگی آنان در اذانهایشان عبارت حی علی خیر العمل را قرائت میکردند. علوی از ابیرافع نقل کرده است که هرگاه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در اذان به «حیّ علی خیر العمل» میرسید، لا حول و لا قوّه الاّ بالله میگفت.[۷] و باز به اسناد انس بن مالک، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل میکند که جبرئیل شروع به قرائت فقرات اذان میکند که او در یکی از فقرات اذانش حیّ علی خیر العمل را ذکر میکند.[۸] همو از از عبیده سلمانی نقل میکند که دائماً علی بن ابیطالب و حسن و حسین و عقیل بن ابیطالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه تا زنده بودهاند در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» را قرائت میکردهاند.[۹] و در سند خویش از جابر بن عبدالله نیز نقل کرده که در عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، مؤذّن بعد از حیّ علی الفلاح، «حیّ علی خیر العمل» میگفته است، تا اینکه در عهد خلافت عمر بن خطاب، از طرف خلیفه از آن نهی شد، به جهت آنکه مردم نسبت به جهاد سست نگردند.[۱۰] حافظ علوی به نقل محمد بن بشر، روایتی را از محمد بن حنفیه میآورد که او در مقام تبیین اذان، عبارات «حیّ علی خیر العمل» به کار برده است.[۱۱] بعلاوه از امام باقر علیهالسلام به بیست و دو طریق از جمله طریق جابر جعفی از امام باقر علیهالسلام نقل کرده که فرمود: در اذان من و پدرانم: پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علیّ و حسن و حسین و علی بن الحسین علیهمالسلام: حیّ علی خیر العمل، «حیّ علی خیر العمل» بوده است.[۱۲] همو از طریق طیبه بن حیان نقل میکند که: زید بن علی دائماً به مؤذن امر میکرد تا در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» بگوید.[۱۳] همچنین من برای یحیی بن زید در خراسان اذان میگفتم، مرا امر کرد که در اذان بگویم: حیّ علی خیر العمل، حیّ علی خیر العمل.[۱۴] و باز به سند خود از احمد بن مفضل نقل کرده که محمّد بن زید بن علیّ در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» را دوبار میگفته است.[۱۵] وی به سند خود از عبدالله بن محمّد بن عمر بن ابیطالب نقل میکند که پدرش در اذان «حیّ علی خیر العمل» میگفته است.[۱۶] و نیز از معاویه بن عمّار نقل میکند که شنیدم از جعفربن محمّد که در اذان «حیّ علی خیر العمل» میگفت.[۱۷] همچنین از عنتره بن حسین عصافی نقل میکند که حسین بن علی صاحب فخّ در اذان «حیّ علی خیر العمل» میگفت.[۱۸] او در جای دیگر کتابش میآورد: آل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اجماع کردهاند که در اذان و اقامه «حیّ علی خیر العمل» بگویند.[۱۹]
غیر از حافظ علوی به صورت جسته و گریخته در کتب دیگر مطالب فراوانی از این قسم یافت میشود. چنانکه امام مؤیّد بالله زیدی در کتاب شرح تجرید، به سند خود از امام علی علیهالسلام نقل میکند که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بهترین اعمال نماز خوانده و آنگاه بلال را امر فرمودند تا در اذان «حیّ علی خیر العمل» بگوید.[۲۰]
قاسم بن محمّد از بزرگان زیدیه نیز نقل میکند: اتفاق است بر اینکه ابن عمر و حسن و حسین علیهماالسلام و بلال و جماعتی از صحابه در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» را میگفتند.[۲۱]
اما تا کنون هرچه گفتهایم از علمای زیدیه بود. غیر از اینها نقلهای بسیار دیگری نیز از کتابهای علمای اهل سنت وجود دارد که شرح آن از این قرار است:
شوکانی نیز در نیل الاوطار نقل میکند که زید بن ارقم در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» را قرائت میکرده است.[۲۲] همچنین از بلال نقل شده است که او همیشه در اذان نماز صبح خود، «حیّ علی خیر العمل» میگفت.[۲۳] محمّد بن منصور در کتاب الجامع به سند صحیح از ابی محذوره (یکی از مؤذنین رسول خدا صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده است: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مرا امر نمود تا در اذان «حیّ علی خیر العمل» بگویم.[۲۴] همچنین نقلهای فراوانی وجود دارد که ابن عمر در اذان خویش واژه «حیّ علی خیر العمل» را در اذان خویش به کار میبرده؛ چنانچه محمّد بن سیرین درباره او نقل میکند که دائماً در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» میگفته است.[۲۵] و عبدالرزاق به سند خویش در المصنف نقل کرده که ابن عمر هرگاه در اذان خود به حیّ علی الفلاح میرسید بعد از آن، «حیّ علی خیر العمل» میگفته است.[۲۶]زید بن محمّد از نافع نیز نقل میکند که ابن عمر هرگاه اذان میگفت، در آن: «حیّ علی خیر العمل» را نیز قرائت مینمود.[۲۷] و نیز ثبت شده است که نافع در سفری از عبدالله بن عمر شنید که در اذانش دو یا سه مرتبه این جمله را تکرار کرد[۲۸].
ابن ابیشیبه و بیهقی و دیگران به سند خود از مسلم بن ابیمریم نقل میکنند که علی بن الحسین علیهالسلام دائماً در اذان به حیّ علی الفلاح که میرسید بعد از آن «حیّ علی خیر العمل» میگفت.[۲۹] همچنین محبّ طبری (امام شافعیه در عصر خود)، در کتاب إحکام الأحکام نقل میکند که ابوامامه هرگاه که اذان میگفت: «حیّ علی خیر العمل» را فراموش نمیکرد.[۳۰] بیهقی میگوید: از ابی أمامه روایت شده که او «حیّ علی خیر العمل» را در اذان قرائت میکرده است.[۳۱] ابن حزم نیز میگوید: به سند صحیح نقل شده است که ابن عمر و ابی امامه بن سهل بن حنیف در اذان نماز، «حیّ علی خیر العمل» میگفتهاند. [۳۲]
در میان شیعه نیز نقلهای فراوانی وجود دارد که نمونهای از آنها روایتی از شیخ صدوق(ره) است که ایشان به سند خود از ابن ابیعمیر نقل کرده که فرمود: از امام رضا علیهالسلام از «حیّ علی خیر العمل» سؤال کردم که به چه جهت عامّه آن را از اذان حذف کردند؟ حضرت فرمود: علّت ظاهری آن را میپرسی یا علّت باطنی آن را؟ عرض کردم: هر دو را میپرسم. حضرت فرمود: امّا علّت ظاهری، به جهت آن بود که مردم با توجّه بسیار به نماز جهاد را رها نکنند. و امّا علت باطنی آن این است که بهترین عمل ولایت است، و کسی که امر به حذف «حیّ علی خیر العمل» نموده قصدش دور کردن مردم از ولایت بوده است.[۳۳]
و نیز به سندش از فضل بن شاذان از امام رضا علیهالسلام درباره اذان نقل کرده که حضرت فرمود: همانا اذان ندای به نماز در وسط اذان و دعوت به رستگاری و بهترین عمل است.[۳۴]
از مجموعه روایات فریقین استفاده میشود که در اذان و اقامه اجماع اهل بیت بر جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» بوده است. در حاشیه دسوقی آمده است: علیّ علیهالسلام در اذان و اقامه «حیّ علی خیر العمل» میگفت، و جزئیّت این جمله اجماع مذهب شیعه است.[۳۵]
حافظ علوی نیز علی بن ابیطالب و حسن و حسین و عقیل بن ابیطالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه را جزو کسانی برمیشمارد که تا زنده بودند «حیّ علی خیر العمل» را در اذان خود میگفتند[۳۶].
علاّمه صلاح بن أحمد بن مهدی میگوید: اهل بیت بر جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» در اذان اجماع نمودهاند[۳۷]. مسأله دیگر این است که اصلاً چرا بلال دیگر بعد از پیامبر اذان نگفت؟ از تاریخ استفاده میشود که بلال بعد از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله برای احدی غیر از اهل بیت علیهالسلام اذان نگفت تا دستگاه خلافت غاصب، او را مجبور به اذان تحریف شده نکند. برای همین به شام رفت و تا آخر عمر خود در آن دیار ماند.[۳۸] چنانچه اوزاعی مشاجرهای از وی و عمر، در رابطه با وقت نماز را نقل میکند[۳۹].
بنابرین نزاع سیاسی شدیدی بین بلال و ابوبکر، عمر و اتباع این دو وجود داشته است. چراکه از او تقاضا کردند که: «حیّ علی خیر العمل» را از اذان حذف کرده و به جای آن «الصلاه خیر من النوم» را قرار دهد و او نیز قبول نکرده است. لذا او را رها کرده و به ضعف دید چشم و گیر داشتن زبان، متّهم کردند و به جای او سعد قرظ و ابیمحذوره را برای اذان انتخاب نمودند. و از طرفی احادیثی را جعل کرده به بلال نسبت دادند که او در اذان «الصلاه خیر من النوم» میگفته است. بلال از آنجا که وضعیّت سیاسی موجود در آن زمان را خوب درک میکرده است و برای آنکه اذان او تأیید دستگاه خلافت نشود، مدینه را ترک کرده و به شام هجرت میکند.
قوشجی حنفی نیز در شرح تجرید از عمربن خطاب نقل میکند که او در خطبهای مردم را از سه چیز نهی میکند که در عهد رسول خدا بوده است؛ یکی از آن سه چیز «حیّ علی خیر العمل» بود.[۴۰]
علمای زیدیه نیز اتفاق دارند بر اینکه کسی جز عمر بن خطاب مانع از «حیّ علی خیر العمل» نبوده است.[۴۱]
حلبی قائل است که به سند صحیح «حیّ علی خیر العمل»، در عهد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله جزء اذان بوده است، تا آنکه در زمان عمر از آن منع شد.[۴۲]
تفتازانی نیز این مطلب را تأکید کرده و علت آن را عدم اشتغال به نماز در موقع حج میخواند.[۴۳]
شوکانی نیز بر این مطلب صحه گذاشته و بیان میکند که در مأذنهها «حیّ علی خیر العمل» گفته میشد تا آنکه عمر مانع آن شد.[۴۴] چنانچه در همین کتاب ذکر میکند: برای ما ثابت شده که در زمان رسول خدا ص این جمله در نماز خوانده میشد[۴۵].
از آنجا که اصل قرائت «حیّ علی خیر العمل» در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ثابت بوده و دلیلی بر نسخ آن به امر رسول خدا وجود ندارد، لذا میتوان جزئیّت آن را به استصحاب نیز ثابت نمود.
اجتهاد و علتی که برای نهی عمر از گفتن «حیّ علی خیر العمل» در اذان نقل میکنند، این است که او از آنکه مردم با اشتغال فراوان به نماز، از جهاد باز بمانند بر حذر بود؛ برای همین جمله را از اذان حذف و سپس مردم را از گفتن آن نهی کرده است.
اما این اجتهاد به دلایلی ناقص است زیرا: اوّلاً: در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ضرورت جهاد و دفاع، نسبت به زمان عمر بن خطاب بیشتر احساس میشد؛ در حالی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نه تنها از آن نهی نکرده، بلکه به آن نیز امر نموده است.
ثانیاً: بر فرض که عمر به این جهت نهی از «حیّ علی خیر العمل» کرده باشد؛ لکن این امر میبایست مقطعی میبود و نمیبایست به صورت دائمی از آن نهی میشد. به عبارت دیگر، حکم ولائی است، نه اصلی و دائمی؛ چراکه همیشه موقع جهاد نیست. اکنون باید پرسید که چرا اهل سنت به کلّی ـ چه در حال جهاد و چه در صلح ـ «حیّ علی خیر العمل» را از اذان برداشته و بعد از حیّ علی الفلاح نمیگویند[۴۶]؟
[۱] الانتصار، مسأله ۳۵
[۲] تذکره الفقهاء، ج ۳، ص ۴۲
[۳] جواهر الکلام، ج ۹، ص ۸۱ و ۸۲
[۴] وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۱۶، الأذان بحیّ علی خیر العمل، حافظ علوی، زیدی، ص ۹۱
[۵] نصب الرایه، ج ۱، ص ۹۳
[۶] مسند احمد، ج ۵، ص ۸، ۱۲، ۱۳…
[۷] الأذان بحیّ علی خیر العمل، ص ۲۸، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۸۹
[۸] همان، ص ۲۶، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۸۸ـ۲۸۹٫
[۹] الاذان بحیّ علی خیر العمل، ص ۵۴
[۱۰] الأذان بحیّ علی خیر العمل، ص ۳۰، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۹۱
[۱۱] الأذان، ص ۵۷، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۸۵٫
[۱۲] همان، ص ۵۴
[۱۳] همان، ص ۳۷، ح ۱۷۲ و ۱۷۳
[۱۴] همان، ص ۸۶، الاعتصام، ج ۱، ص ۳۸۱
[۱۵] همان، ص ۸۸
[۱۶] همان، ص ۸۴
[۱۷] همان، ص ۸۵
[۱۸] همان، ص ۸۹
[۱۹] الأذان، ص ۹۱
[۲۰] جواهر الأخبار و الأثار، ج ۲، ص ۱۹۱، الاعتصام بحب الله المتین، ج ۱، ص ۲۰۹
[۲۱] الاعتصام بحبل الله المتین، ص ۳۰۷، الروض النضیر، ج ۱، ص ۵۴۲
[۲۲] نیل الأوطار، ج ۲، ص ۴۴
.[۲۳] «کان بلال یوذن بالصبح: حی علی خیرالعمل.» (ر.ک: کنز العمال، ج ۸، ص ۳۴۲، ح ۲۳۱۷۴، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۳۳۰)
.[۲۴] « عن عبدالعزیز بن رفیع عن مخدوره قال: کنت غلاما فقال لی النبی: اجعل فی آخر اذانک: حی علی خیرالعمل» (ر.ک: میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۳۹، لسان المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸، البحر الزخّار، ج ۲، ص ۱۹۲)
[۲۵] السنن الکبری، بیهقی، ج ۱، ص ۴۲۵
[۲۶] المصنف، ج ۱، ص ۴۶۰، ح ۱۷۸۶
[۲۷] الإعتصام، ج ۱، ص ۲۹۵
.[۲۸] « عن نافع عن ابن عمر انه کان یقیم الصلاه فی السفر، یقولها مرتین او ثلاثا یقول: حی علی الفلاح. حی علی الفلاح. حی علی خیرالعمل » (ر.ک: مصنف عبدالرزاق ج۱ ص۴۶۴)
.[۲۹] « حاتم بن اسماعیل عن جعفر عن ابیه عن مسلم بن ابی مریم ان علی بن الحسین کان یوذن فاذا بلغ حی علی الفلاح قال حی علی خیرالعمل » المصنّف، ج ۱، ص ۱۹۵، السنن الکبری، ج ۱، ص ۴۲۵، مسند زید بن علی، ص ۸۳ و…
[۳۰] الاعتصام، ج ۱، ص ۳۰۹، الروض النضیر، ج ۱، ص ۵۴۱٫
[۳۱] سنن بیهقی، ج ۲، ص ۴۲۵
.[۳۲] « قد صح ابن عمر و ابی امامه بن سهل بن حنیف. انهم کانوا یقولون فی اذانهم (حی علی خیرالعمل)» (ر.ک: المحلی ج۳ ص)۱۶۰ الاحکام لابن حزم ج۴ ص۵۶۱
[۳۳] علل الشرایع، ص ۳۶۸، ج ۴، باب ۸۹
[۳۴] من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۰۰، ح ۹۱۴
[۳۵] حاشیه دسوقی، ج ۱، ص ۱۹۳
[۳۶] الأذان، ص ۱۰۹، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۹۴
[۳۷] شرح الهدایه، ص ۲۹۴
[۳۸] تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۱۳۶، رقم ۴۹۳، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۹، اسدالغالبه، ج ۱، ص ۲۰۸
[۳۹] . « اوزاعی نقل میکند که بلال به نزد عمر بن خطاب آمد و به او گفت: نماز نماز، چند بار تکرار کرد. عمر به او گفت: ما از تو به وقت نماز داناتریم. بلال به عمر گفت: هر آینه من به وقت از تو داناترم ، زیرا تو از الاغ اهلت گمراهتری» (ر.ک: مختصر تاریخ دمشق، ج ۵، ص ۲۶۶ـ۲۶۷)
.[۴۰] « ای مردم! سه چیز در عهد رسول خدا بوده ولی من از آنها نهی کرده و حرام میکنم و هر کس انجام دهد او را عقاب مینمایم: متعه زنان، حجّ تمتّع و حیّ علی خیر العمل » (ر.ک: شرح تجرید، قوشجی، ص ۳۷۴)
[۴۱] رجوع شود به کتاب الإحکام، ج ۱، ص ۸۴، الأذان، ص ۷۹ و…
[۴۲] السیره الحلبیه، ج ۲، ص ۹۸
[۴۳] مبادیء الفقه الإسلامی، ص ۳۲
[۴۴] نیل الأوطار، ج ۲ ص ۳۲
[۴۵] « قد صح لنا حی علی خیرالعمل کانت علی عهد رسول الله » (ر.ک: نیل الاوطار باب صفه الاذان ج۲ ص۴۱۰)
[۴۶] شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج ۲، صص: ۳۶۳ـ۳۷۵
پاسخ دهید