فتاوای علمای امامیه

علمای شیعه امامیه به تبع ادله‏ای که از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل بیت علیهم‌السلام به آنها رسیده اتفاق نظر دارند که  «حیّ علی خیر العمل» جزء اذان و اقامه است و بدون آن، یکی از فصول ساقط شده و اذان و اقامه باطل خواهد شد.

چنانچه سید مرتضی در الانتصار اشاره می‌کند که این امر مختص به شیعه امامیه است. زیرا اهل سنت قائلند که این حکم در مقطعی نسخ شده است. سید در اعتراض به این ادعا، اهل سنت را به اقامه دلیل، فرا می‌خواند و تحدی می‌کند که آنها چنین دلیلی را نخواهند یافت[۱]. علامه حلی نیز لزوم حی علی خیر العمل را از سوی امامیه اجماعی و دلیل آن را نیز تواتر روایات ائمه اطهار علیهم‌السلام می‌داند[۲]. مرحوم صاحب جواهر نیز این امر را اشهر از حیث فتوا می‌داند و اقوال فقهای دیگر را به عنوان صحّه بر کلام خویش بدین صورت می‌آورد که صاحب مدارک در خصوص این مسئله آورده است: جزئیّت مذهب اصحاب امامیه است که در آن خلافی نیست. در تذکره و نهایه الاحکام به علمای امامیه نسبت داده شده. در ذکری به عموم اصحاب، نسبت داده شده است. در مسالک آمده که طائفه امامیه و اصحاب در آن اختلاف ندارند. ظاهر غنیه این چنین است که اصحاب در اینکه فصول اذان هجده فصل است نه بیشتر و نه کمتر اجماع دارند که: چهار مرتبه تکبیر، شهادت به توحید، شهادت به رسالت، سپس گفتن «حیّ علی الصلاه» و «حیّ علی خیر الفلاح»، آن‏گاه «حیّ علی خیر العمل» و سپس تکبیر و بعد از آن «لاإله إلاّ الله» و هر کدام از این فصول دو مرتبه ذکر می‏شود.[۳] ادله جزئیّت حیّ علی خیر العمل

برای جزئیّت این فقره در اذان می‏توان به ادلّه‏ای تمسک کرد:

  1. اتفاق مسلمین بر اصل مشروعیّت

از امور مسلّمی که در آن شکّی نیست، جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» در اذان در عهد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است؛ زیرا همانگونه که در روایات شیعه امامیّه و زیدیّه و اسماعیلیّه به آن اشاره شده، اهل سنّت نیز آن را با طرق خود نقل کرده‏اند. و نیز از جماعت زیادی از صحابه نقل شده که آن را در اذان خود می‏آورند. هر چند برخی از اهل سنّت ادعا کرده‏اند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به بلال امر نمود تا از اذان حذف کرده و به جای آن جمله ««الصلاه خیر من النوم»» را قرار دهد. و به تعبیر دیگر برخی قائلند که این فقره از اذان نسخ شده و به جای آن فقره دیگری قرار گرفته است.

آنان در اینکه ناسخ کیست اختلاف دارند؛ برخی ناسخ را شخص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله معرفی کرده‏اند که به بلال دستور داد تا آن را حذف کرده و به جایش «الصلاه خیر من النوم» قرار دهد، ولی برخی دیگر نسبت به شخص ناسخ سکوت اختیار کرده‏اند.

از برخی روایات استفاده می‏شود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بلال را امر نمود تا  «حیّ علی خیر العمل» را در اذان بیاورد، و بلال نیز تا زمان وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اینگونه اذان می‏گفت.[۴]

  1. بطلان ادله اهل سنت بر عدم جزئیّت «حیّ علی خیر العمل»

عمده ادلّه اهل سنّت بر عدم جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» در سه نقطه خلاصه می‏شود:

اول: مصادر حدیثی معتبر تأکید بر ثبوت «حیّ علی خیر العمل» ندارد، و سنن الکبری بیهقی، و المصنف ابن ابی شیبه از مصادر دست دوم است.

دوم: راویان احادیثی که اشاره به جزئیّت کرده‏اند از ضعفا هستند، لذا روایاتشان از درجه اعتبار ساقط است. سوم: از روایات استفاده می‏شود که برخی از صحابه در اذن خود «حیّ علی خیر العمل» را ذکر می‏کرده‏اند، ولی نزد ما تنها عمل و قول پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حجّت است.

پاسخ دلیل اول:

اوّلاً: اینکه در صحیحین ذکر نشده دلیل بر عدم صحّت آن نیست؛ زیرا به اتّفاق اهل سنّت، احادیث صحیح تنها در صحیحین نیست؛ بلکه چه بسیار احادیث صحیح السندی که در صحیحین وجود ندارند، بلکه در کتب نه‏گانه آنها وجود دارد.

ثانیاً: اگر این فقره از اذان نسخ شده بود، هرگز نباید بر علی بن ابی طالب و اولاد او مخفی شده باشد؛ زیرا آنان کسانی هستند که مطابق حدیث ثقلین، اقتدای به آنها سبب هدایت و در حدیث سفینه کشتی نجات امّت از ضلالت و گمراهی معرفی شده‏اند.

ثالثاً: از مجموعه روایات استفاده می‏شود که «حیّ علی الصلاه» در عصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله جزء اذان بوده و حتّی مطابق برخی از روایات تا هنگام وفات آن حضرت در اذان گفته می‏شده است. لذا این خود شاهد بر آن است که این فقره از اذان، سنتی ثابت در اذان به شمار می‏آید. و در صورت شک در نسخ حکم آن می‏توانیم استصحاب جزئیت کرده و حکم به بقاء آن نماییم، زیرا نسخ دلیل قطعی می‏خواهد.

پاسخ دلیل دوم:

اوّلاً: باید ملاحظه شود که میزان و ضابطه در جرح و تعدیل راویان این احادیث از جانب رجالیین چه بوده است، آیا به جهت مخالفت در مذهب است، یا جهت واقعی داشته است؟

ثانیاً: بر فرض تسلیم که راویان اینگونه احادیث ضعیف باشند، ولی کثرت و تعدّد طرق این احادیث، می‏تواند آنها را به سرحدّ اعتبار برساند؛ زیرا مطابق اصطلاح حدیثی شیعه و اهل سنت، احادیث می‏توانند یکدیگر را تقویت کنند.[۵]  از باب نمونه مشاهده می‏کنیم که اهل سنّت علی رغم ضعف سند به حدیث نبوی: علی الید ما اخذت حتّی تؤدیه[۶] عمل کرده‏اند. حدیثی که تنها مرجع آن سمره بن جندب است.

ثالثاً: جماعت بسیاری از علمای شیعه امامیّه و اسماعیلیه و زیدیه به طریق صحیح و حسن، جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» را در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده‏اند، جزئی که هرگز در زمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نسخ نشد. لذا می‏توانیم روایات ضعیف در مصادر اهل سنّت را با طرق صحیح و حسنی که در مصادر شیعه وارد شده تأیید و تقویت نماییم. و این مطلب با اطلاع بر سیاسی بودن حذف آن در مدرسه خلفا بر شما واضح‏تر می‏گردد.

پاسخ دلیل سوم:

اوّلاً: اهل سنّت، به عمل صحابه توجّه خاصی داشته و آن را حجّت می‏دانند، و در فتاوای خود آن را مرجع و مصدر حکم معرّفی کرده‏اند، گرچه ما برای عمل صحابه اعتباری در حدّ حجیّت موضوعی قائل نیستیم.

ثانیاً: قبلاً اشاره کردیم که «حیّ علی خیر العمل» در عصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله جزء اذان بوده و بلال در اذان قرائت می‏کرده است، و تا هنگام وفات حضرت نیز نسخ نشده است، و لذا می‏توان با استصحاب جزئیّت آن را به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت داد.

  1. اذان صحابه و اهل بیت علیه‌السلام

کسی که مطالعه‏ای در کتب سیره و تاریخ و حدیث داشته باشد، پی به اسامی عده‏ای از صحابه و تابعین و تابعین تابعین و اهل بیت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‏برد که همگی در اذان خود: «حیّ علی خیر العمل» را قرائت می‏کرده‏اند. گرچه از برخی روایات استفاده می‏شود که آنان در نماز صبح این فقره را ذکر می‏کردند، ولی از برخی روایات دیگر استفاده می‏شود که این فقره شامل اذان برای همه نمازها بوده است.

حافظ علوی زیدی، عالم مشهور غیر شیعه قرن پنجم، مستقلاً کتابی را در این باره به نگارش درمی‌آورند، که می‌توان کتاب او را اولین کتاب نگاشته شده در این عرصه نامید. او در این کتاب که با عنوان «الاذان بحی علی خیر العمل» نام گذاری شده است، لیستی از اصحاب و تابعین و تابعی تابعینی آورده شده است که همگی آنان در اذان‌هایشان عبارت حی‌ علی خیر العمل را قرائت می‌کردند. علوی از ابی‏رافع نقل کرده است که هرگاه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در اذان به  «حیّ علی خیر العمل» می‏رسید، لا حول و لا قوّه الاّ بالله می‏گفت.[۷] و باز به اسناد انس بن مالک، از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‏کند که جبرئیل شروع به قرائت فقرات اذان می‌کند که او در یکی از فقرات اذانش حیّ علی خیر العمل را ذکر می‌کند.[۸] همو از از عبیده سلمانی نقل می‏کند که دائماً علی بن ابی‏طالب و حسن و حسین و عقیل بن ابی‏طالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه تا زنده بوده‏اند در اذان خود  «حیّ علی خیر العمل» را قرائت می‏کرده‏اند.[۹] و در سند خویش از جابر بن عبدالله  نیز نقل کرده که در عصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، مؤذّن بعد از حیّ علی الفلاح، «حیّ علی خیر العمل» می‏گفته است، تا اینکه در عهد خلافت عمر بن خطاب، از طرف خلیفه از آن نهی شد، به جهت آنکه مردم نسبت به جهاد سست نگردند.[۱۰] حافظ علوی به نقل محمد بن بشر، روایتی را از محمد بن حنفیه می‌آورد که او در مقام تبیین اذان، عبارات «حیّ علی خیر العمل» به کار ‌برده است.[۱۱] بعلاوه از امام باقر علیه‌السلام به بیست و دو طریق از جمله طریق جابر جعفی از امام باقر علیه‌السلام نقل کرده که فرمود: در اذان من و پدرانم: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و علیّ و حسن و حسین و علی بن الحسین علیهم‌السلام: حیّ علی خیر العمل،  «حیّ علی خیر العمل» بوده است.[۱۲]  همو از طریق طیبه بن حیان نقل می‏کند که: زید بن علی دائماً به مؤذن امر می‏کرد تا در اذان خود  «حیّ علی خیر العمل» بگوید.[۱۳] همچنین من برای یحیی بن زید در خراسان اذان می‏گفتم، مرا امر کرد که در اذان بگویم: حیّ علی خیر العمل، حیّ علی خیر العمل.[۱۴] و باز به سند خود از احمد بن مفضل نقل کرده که محمّد بن زید بن علیّ در اذان خود  «حیّ علی خیر العمل» را دوبار می‏گفته است.[۱۵] وی به سند خود از عبدالله بن محمّد بن عمر بن ابی‏طالب نقل می‏کند که پدرش در اذان  «حیّ علی خیر العمل» می‏گفته است.[۱۶] و نیز از معاویه بن عمّار نقل می‏کند که شنیدم از جعفربن محمّد که در اذان  «حیّ علی خیر العمل» می‏گفت.[۱۷] همچنین از عنتره بن حسین عصافی نقل می‏کند که حسین بن علی صاحب فخّ در اذان  «حیّ علی خیر العمل» می‏گفت.[۱۸] او در جای دیگر کتابش می‌آورد: آل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اجماع کرده‏اند که در اذان و اقامه  «حیّ علی خیر العمل» بگویند.[۱۹]

غیر از حافظ علوی به صورت جسته و گریخته در کتب دیگر مطالب فراوانی از این قسم یافت می‌شود. چنانکه امام مؤیّد بالله زیدی در کتاب شرح تجرید، به سند خود از امام علی علیه‌السلام نقل می‏کند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بهترین اعمال نماز خوانده و آنگاه بلال را امر فرمودند تا در اذان «حیّ علی خیر العمل» بگوید.[۲۰]

قاسم بن محمّد از بزرگان زیدیه نیز نقل می‏کند: اتفاق است بر اینکه ابن عمر و حسن و حسین علیهماالسلام و بلال و جماعتی از صحابه در اذان خود  «حیّ علی خیر العمل» را می‏گفتند.[۲۱]

اما تا کنون هرچه گفته‌ایم از علمای زیدیه بود. غیر از این‌ها نقل‌های بسیار دیگری نیز از کتاب‌های علمای اهل سنت وجود دارد که شرح آن از این قرار است:

شوکانی نیز در نیل الاوطار نقل می‏کند که زید بن ارقم در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» را قرائت می‏کرده است.[۲۲] همچنین از بلال نقل شده است که او همیشه در اذان نماز صبح خود، «حیّ علی خیر العمل» می‌گفت.[۲۳]  محمّد بن منصور در کتاب الجامع به سند صحیح از ابی محذوره (یکی از مؤذنین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل کرده است: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مرا امر نمود تا در اذان  «حیّ علی خیر العمل» بگویم.[۲۴] همچنین نقل‌های فراوانی وجود دارد که ابن عمر در اذان خویش واژه «حیّ علی خیر العمل» را در اذان خویش به کار می‌برده؛ چنانچه محمّد بن سیرین درباره او نقل می‏کند که دائماً در اذان خود «حیّ علی خیر العمل» می‏گفته است.[۲۵] و عبدالرزاق به سند خویش در المصنف نقل کرده که ابن عمر هرگاه در اذان خود به حیّ علی الفلاح می‏رسید بعد از آن، «حیّ علی خیر العمل» می‏گفته است.[۲۶]زید بن محمّد از نافع نیز نقل می‏کند که ابن عمر هرگاه اذان می‏گفت، در آن: «حیّ علی خیر العمل» را نیز قرائت می‏نمود.[۲۷] و نیز ثبت شده است که نافع در سفری از عبدالله بن عمر شنید که در اذانش دو یا سه مرتبه این جمله را تکرار کرد[۲۸].

ابن ابی‏شیبه و بیهقی و دیگران به سند خود از مسلم بن ابی‏مریم نقل می‏کنند که علی بن الحسین علیه‌السلام دائماً در اذان به حیّ علی الفلاح که می‏رسید بعد از آن  «حیّ علی خیر العمل» می‏گفت.[۲۹] همچنین محبّ طبری (امام شافعیه در عصر خود)، در کتاب إحکام الأحکام نقل می‏کند که ابوامامه هرگاه که اذان می‏گفت: «حیّ علی خیر العمل» را فراموش نمی‏کرد.[۳۰] بیهقی می‏گوید: از ابی أمامه روایت شده که او  «حیّ علی خیر العمل» را در اذان قرائت می‏کرده است.[۳۱] ابن حزم نیز می‏گوید: به سند صحیح نقل شده است که ابن عمر و ابی امامه بن سهل بن حنیف در اذان نماز، «حیّ علی خیر العمل» می‏گفته‏اند. [۳۲]

در میان شیعه نیز نقل‌های فراوانی وجود دارد که نمونه‌ای از آنها روایتی از شیخ صدوق(ره) است که ایشان به سند خود از ابن ابی‏عمیر نقل کرده که فرمود: از امام رضا علیه‌السلام از  «حیّ علی خیر العمل» سؤال کردم که به چه جهت عامّه آن را از اذان حذف کردند؟ حضرت فرمود: علّت ظاهری آن را می‏پرسی یا علّت باطنی آن را؟ عرض کردم: هر دو را می‏پرسم. حضرت فرمود: امّا علّت ظاهری، به جهت آن بود که مردم با توجّه بسیار به نماز جهاد را رها نکنند. و امّا علت باطنی آن این است که بهترین عمل ولایت است، و کسی که امر به حذف  «حیّ علی خیر العمل» نموده قصدش دور کردن مردم از ولایت بوده است.[۳۳]

و نیز به سندش از فضل بن شاذان از امام رضا علیه‌السلام درباره اذان نقل کرده که حضرت فرمود: همانا اذان ندای به نماز در وسط اذان و دعوت به رستگاری و بهترین عمل است.[۳۴]

  1. اجماع عترت

از مجموعه روایات فریقین استفاده می‏شود که در اذان و اقامه اجماع اهل بیت بر جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» بوده است. در حاشیه دسوقی آمده است: علیّ علیه‌السلام در اذان و اقامه «حیّ علی خیر العمل» می‏گفت، و جزئیّت این جمله اجماع مذهب شیعه است.[۳۵]

حافظ علوی نیز علی بن ابی‏طالب و حسن و حسین و عقیل بن ابی‏طالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه را جزو کسانی برمی‌شمارد که تا زنده بودند «حیّ علی خیر العمل» را در اذان خود می‏گفتند[۳۶].

علاّمه صلاح بن أحمد بن مهدی می‏گوید: اهل بیت بر جزئیّت «حیّ علی خیر العمل» در اذان اجماع نموده‏اند[۳۷].  مسأله دیگر این است که اصلاً چرا بلال دیگر بعد از پیامبر اذان نگفت؟ از تاریخ استفاده می‏شود که بلال بعد از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برای احدی غیر از اهل بیت علیه‌السلام اذان نگفت تا دستگاه خلافت غاصب، او را مجبور به اذان تحریف شده نکند. برای همین به شام رفت و تا آخر عمر خود در آن دیار ماند.[۳۸] چنانچه اوزاعی مشاجره‌ای از وی و عمر، در رابطه با وقت نماز را نقل می‌کند[۳۹].

بنابرین نزاع سیاسی شدیدی بین بلال و ابوبکر، عمر و اتباع این دو وجود داشته است. چراکه از او تقاضا کردند که: «حیّ علی خیر العمل» را از اذان حذف کرده و به جای آن «الصلاه خیر من النوم» را قرار دهد و او نیز قبول نکرده است. لذا او را رها کرده و به ضعف دید چشم و گیر داشتن زبان، متّهم کردند و به جای او سعد قرظ و ابی‏محذوره را برای اذان انتخاب نمودند. و از طرفی احادیثی را جعل کرده به بلال نسبت دادند که او در اذان «الصلاه خیر من النوم» می‏گفته است. بلال از آنجا که وضعیّت سیاسی موجود در آن زمان را خوب درک می‏کرده است و برای آنکه اذان او تأیید دستگاه خلافت نشود، مدینه را ترک کرده و به شام هجرت می‏کند.

قوشجی حنفی نیز در شرح تجرید از عمربن خطاب نقل می‌کند که او در خطبه‌ای مردم را از سه چیز نهی می‌کند که در عهد رسول خدا بوده است؛ یکی از آن سه چیز «حیّ علی خیر العمل» بود.[۴۰]

علمای زیدیه نیز اتفاق دارند بر اینکه کسی جز عمر بن خطاب مانع از «حیّ علی خیر العمل» نبوده است.[۴۱]

حلبی قائل است که به سند صحیح «حیّ علی خیر العمل»، در عهد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله جزء اذان بوده است، تا آنکه در زمان عمر از آن منع شد.[۴۲]

تفتازانی نیز این مطلب را تأکید کرده و علت آن را عدم اشتغال به نماز در موقع حج می‌خواند.[۴۳]

شوکانی نیز بر این مطلب صحه گذاشته و بیان می‌کند که در مأذنه‌ها «حیّ علی خیر العمل» گفته می‌شد تا آنکه عمر مانع آن شد.[۴۴] چنانچه در همین کتاب ذکر می‌کند: برای ما ثابت شده که در زمان رسول خدا ص این جمله در نماز خوانده می‌شد[۴۵].

از آنجا که اصل قرائت «حیّ علی خیر العمل» در زمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ثابت بوده و دلیلی بر نسخ آن به امر رسول خدا وجود ندارد، لذا می‏توان جزئیّت آن را به استصحاب نیز ثابت نمود.

  1. بطلان اجتهاد عمر و عدم منجزیّت آن در حال حاضر

اجتهاد و علتی که برای نهی عمر از گفتن «حیّ علی خیر العمل» در اذان نقل می‏کنند، این است که او از آنکه مردم با اشتغال فراوان به نماز، از جهاد باز بمانند بر حذر بود؛ برای همین جمله را از اذان حذف و سپس مردم را از گفتن آن نهی کرده است.

اما این اجتهاد به دلایلی ناقص است زیرا: اوّلاً: در زمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ضرورت جهاد و دفاع، نسبت به زمان عمر بن خطاب بیشتر احساس می‏شد؛ در حالی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نه تنها از آن نهی نکرده، بلکه به آن نیز امر نموده است.

ثانیاً: بر فرض که عمر به این جهت نهی از «حیّ علی خیر العمل» کرده باشد؛ لکن این امر می‌بایست مقطعی می‌بود و نمی‌بایست به صورت دائمی از آن نهی می‌شد. به عبارت دیگر، حکم ولائی است، نه اصلی و دائمی؛ چراکه همیشه موقع جهاد نیست. اکنون باید پرسید که چرا اهل سنت به کلّی ـ چه در حال جهاد و چه در صلح ـ «حیّ علی خیر العمل» را از اذان برداشته و بعد از حیّ علی الفلاح نمی‏گویند[۴۶]؟

[۱] الانتصار، مسأله ۳۵

[۲] تذکره الفقهاء، ج ۳، ص ۴۲

[۳] جواهر الکلام، ج ۹، ص ۸۱ و ۸۲

[۴] وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۱۶، الأذان بحیّ علی خیر العمل، حافظ علوی، زیدی، ص ۹۱

[۵] نصب الرایه، ج ۱، ص ۹۳

[۶] مسند احمد، ج ۵، ص ۸، ۱۲، ۱۳…

[۷] الأذان بحیّ علی خیر العمل، ص ۲۸، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۸۹

[۸] همان، ص ۲۶، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۸۸ـ۲۸۹٫

[۹] الاذان بحیّ علی خیر العمل، ص ۵۴

[۱۰] الأذان بحیّ علی خیر العمل، ص ۳۰، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۹۱

[۱۱] الأذان، ص ۵۷، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۸۵٫

[۱۲] همان، ص ۵۴

[۱۳] همان، ص ۳۷، ح ۱۷۲ و ۱۷۳

[۱۴] همان، ص ۸۶، الاعتصام، ج ۱، ص ۳۸۱

[۱۵] همان، ص ۸۸

[۱۶] همان، ص ۸۴

[۱۷] همان، ص ۸۵

[۱۸] همان، ص ۸۹

[۱۹] الأذان، ص ۹۱

[۲۰] جواهر الأخبار و الأثار، ج ۲، ص ۱۹۱، الاعتصام بحب الله المتین، ج ۱، ص ۲۰۹

[۲۱] الاعتصام بحبل الله المتین، ص ۳۰۷، الروض النضیر، ج ۱، ص ۵۴۲

[۲۲] نیل الأوطار، ج ۲، ص ۴۴

.[۲۳] «کان بلال یوذن بالصبح: حی علی خیرالعمل.» (ر.ک: کنز العمال، ج ۸، ص ۳۴۲، ح ۲۳۱۷۴، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۳۳۰)

.[۲۴]  « عن عبدالعزیز بن رفیع عن مخدوره قال: کنت غلاما فقال لی النبی: اجعل فی آخر اذانک: حی علی خیرالعمل» (ر.ک: میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۳۹، لسان المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸، البحر الزخّار، ج ۲، ص ۱۹۲)

[۲۵] السنن الکبری، بیهقی، ج ۱، ص ۴۲۵

[۲۶] المصنف، ج ۱، ص ۴۶۰، ح ۱۷۸۶

[۲۷] الإعتصام، ج ۱، ص ۲۹۵

.[۲۸] « عن نافع عن ابن عمر انه کان یقیم الصلاه فی السفر، یقولها مرتین او ثلاثا یقول: حی علی الفلاح. حی علی الفلاح. حی علی خیرالعمل » (ر.ک: مصنف عبدالرزاق ج۱ ص۴۶۴)

.[۲۹]  « حاتم بن اسماعیل عن جعفر عن ابیه عن مسلم بن ابی مریم ان علی بن الحسین کان یوذن فاذا بلغ حی علی الفلاح قال حی علی خیرالعمل » المصنّف، ج ۱، ص ۱۹۵، السنن الکبری، ج ۱، ص ۴۲۵، مسند زید بن علی، ص ۸۳ و…

[۳۰] الاعتصام، ج ۱، ص ۳۰۹، الروض النضیر، ج ۱، ص ۵۴۱٫

[۳۱] سنن بیهقی، ج ۲، ص ۴۲۵

.[۳۲] « قد صح ابن عمر و ابی امامه بن سهل بن حنیف. انهم کانوا یقولون فی اذانهم (حی علی خیرالعمل)» (ر.ک: المحلی ج۳ ص)۱۶۰ الاحکام لابن حزم ج۴ ص۵۶۱

[۳۳] علل الشرایع، ص ۳۶۸، ج ۴، باب ۸۹

[۳۴] من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۰۰، ح ۹۱۴

[۳۵] حاشیه دسوقی، ج ۱، ص ۱۹۳

[۳۶] الأذان، ص ۱۰۹، الاعتصام، ج ۱، ص ۲۹۴

[۳۷] شرح الهدایه، ص ۲۹۴

[۳۸] تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۱۳۶، رقم ۴۹۳، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۲۸۹، اسدالغالبه، ج ۱، ص ۲۰۸

[۳۹] . « اوزاعی نقل می‏کند که بلال به نزد عمر بن خطاب آمد و به او گفت: نماز نماز، چند بار تکرار کرد. عمر به او گفت: ما از تو به وقت نماز داناتریم. بلال به عمر گفت: هر آینه من به وقت از تو داناترم ، زیرا تو از الاغ اهلت گمراه‏تری» (ر.ک: مختصر تاریخ دمشق، ج ۵، ص ۲۶۶ـ۲۶۷)

.[۴۰]  « ای مردم! سه چیز در عهد رسول خدا بوده ولی من از آنها نهی کرده و حرام می‏کنم و هر کس انجام دهد او را عقاب می‏نمایم: متعه زنان، حجّ تمتّع و حیّ علی خیر العمل » (ر.ک: شرح تجرید، قوشجی، ص ۳۷۴)

[۴۱] رجوع شود به کتاب الإحکام، ج ۱، ص ۸۴، الأذان، ص ۷۹ و…

[۴۲] السیره الحلبیه، ج ۲، ص ۹۸

[۴۳] مبادیء الفقه الإسلامی، ص ۳۲

[۴۴] نیل الأوطار، ج ۲ ص ۳۲

[۴۵] « قد صح لنا حی علی خیرالعمل کانت علی عهد رسول الله » (ر.ک: نیل الاوطار باب صفه الاذان ج۲ ص۴۱۰)

[۴۶] شیعه‏شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج ۲، صص: ۳۶۳ـ۳۷۵