سؤال: پسری ۱۱ ساله دارم که حدود سه سال است که دائم پوست لب خود را با دندان میکند؛ این مشکل از زمان بارداری دوم من اتّفاق افتاد و در زمان های اضطراب، بیشتر رخ می دهد؛ با تشویق کردن او نتیجه ای نگرفتم، و حالا گاهی او را تهدید به زدن می کنم. راه حلّ مشکل من چیست؟

جواب:دلایل به وجود آمدن این مسئله چند مورد است و این بحث اضطراب و استرس فرزندان واقعاً بحث بسیار گسترده ای است.

الف. مشاجرات والدین

یکی از دلایل آن ممکن است اختلاف بین پدر و مادر باشد. مشاجراتی که بین پدر و مادر وجود دارد، باعث ایجاد اضطراب و استرس در کودکان می شود. شاید از نظر پدر و مادر این مشاجرات خیلی هم مهم نباشد و برای آن ها عادی باشد و البته بعضی از مشاجرات هم واقعا عادی است؛ ولی باید مواظب باشیم که فرزندان ما به این مشاجرات از دید ما نگاه نمی کنند؛ بلکه از دید خودشان نگاه می کنند. آن ها حس می کنند که نتیجه ی هر مشاجره ای طلاق است. حس می کنند که نتیجه ی مشاجرات جدایی و تنهایی است. متاسفانه بعضی از پدر و مادرها به این نکته توجّه ندارند و این باعث استرس در کودکان می شود. این یکی از دلایل است، که فکر نمی کنم این مورد سؤال این طور بوده باشد.

ب. انتظار داشتن بیش از حد از فرزندان

نکته ی دوم و عامل دیگر انتظار بیش از حدّی است که پدر و مادرها از فرزندانشان دارند. گاهی وقت ها ما در درس خواندن و یا در نظم و انضباط، بیش از حدّ توان از کودک چیزی می خواهیم و او را وادار می کنیم به این که بیش تر از حدّ توان خودش مسئولیتی را اجراء کند. این کار هم اضطراب تولید می کند.

ج. تأثیر رفتار هم سالان

یکی دیگر از عوامل هم مشکلات هم سنّ و سالان است. رفتار بد هم سنّ و سالان در فرزندمان تأثیر بد می گذارد و باعث ایجاد استرس می شود؛ مثلاً این که گاهی وقت ها یکی از همسالان او، اسمش را یا پدر و مادرش را و یا گاهی رفتارهای خودش و یا قیافه اش را تحقیر می کنند، این رفتار ها باعث می شود که بچّه استرس بگیرد.

د. احساس کمبود محبّت

نکته ی بعدی که فکر می کنم در این جا این عامل، باعث اضطراب و استرس کودک است، نیاز او به محبّت است. اضطراب او هم نسبتاً شدید است؛ چون ایشان گفتند ۳ سال است که این گونه است و پوست لب خود را می کند. استرس اوّل با ناخن جویدن یا انگشت مکیدن شروع می شود و بعد اگر به پوست کندن برسد و به ناخن کندن و امثال آن، یک مقدار تشدید می شود و در اینجا واقعاً تشدید شده است.

من فکر می کنم علّت مشکل این مادر همین باشد. با توجّه به این که فرمودند من از وقتی که باردار بودم برای فرزند سوّمم این مسئله به وجود آمده است است.

مراقب حسادت بچّه ی بزرگ تر باشید!

در واقع این عامل بر می گردد به همان چیزی که در اوّل برنامه عرض کردم؛ یعنی نیاز به محبّت. کودک وقتی که احساس می کند که به او کم توجّهی شده است و یا قرار است کس دیگری رقیب محبّت او بشود و فرزند دیگری در راه است، معمولاً این طور اتّفاقات رخ می دهد. در این جا نیز تقریباً همین طور است؛ کودک دوّم حس می کند که کودک سوّم می خواهد بیاید و با آمدن او در واقع جایی در کنارش ایجاد می شود و رقابتی تولید شده و توجّه پدر و مادر به او کم می شود.

 در این جا باید پدر و مادر خیلی مراقب باشند و اگر عوامل دیگری که عرض کردم در این خانواده نبود و این عامل آخر ایجاد کننده این مشکل بوده است، باید این نکات را رعایت کنند.

والدین نباید به بچّه ی بعدی خیلی توجّه کنند؛ مثلاً اگر می خواهند او را ببوسند، اوّل بچّه ی بزرگ تر را ببوسند و بعد او را. همچنین هیچ وقت احوال بچّه ی کوچک تر را از بچّه ی بزرگ تر نپرسند. در واقع این کار نشان دهنده ی این است که فرزند کوچکتر برای پدر و مادر مهم تر است.

به او مسئولیت بدهید!

دیگر این که به کودک بزرگ تر اجازه بدهند که در کارهای کودک کوچک تر دخالت کند و به او مسئولیت بدهند. به او بگویند این برادر توست؛ خودت بغلش کن، خودت او را به بیرون ببر. گاهی وقت ها پدر یا مادر باید زیرکانه خودش را کنار بکشد و در واقع به بچّه ی بزرگ تر اجازه بدهد و مثلاً به او بگوید: این برادر تو است و تو باید او را بیاوری و اجازه بدهید او را بغل بکند.

بگذارید او را بغل کند!

گاهی بعضی از پدر و مادرها اجازه نمی دهند که فرزند بزرگتر خواهر یا برادر کوچک خود را بغل کند و به او می گویند: او را می اندازی و نمی توانی بغلش کنی! و بچّه ی بزرگ تر هم اصرار می کند. در اینجا بگذارید او را بغل کند؛ اشکالی ندارد؛ اما از دور مراقبت بکنید. این گونه رفتارهایی که پدر و مادرها دارند و اجازه نمی دهند که بچّه ی بزرگ تر در کارهای مربوط به بچّه ی کوچک تر دخالت کند، در واقع یک طور بی احترامی به شخصیّت این بزرگ تر است و او احساس می کند که شخصیّت و توانایی اش زیر سؤال رفته است. این کار، خودش باعث بروز اضطراب و استرس می شود.

ابراز محبّت در خفا!

نکته ی دیگر این است که پدر و مادر باید سعی کنند که اگر هم می خواهند کلمات و الفاظی محبّت آمیز به بچّه ی کوچک تر خود بگویند، حداقل در حضور بچّه ی بزرگ تر نباشد. خیلی جلوی بزرگ تر به اصطلاح قربان و صدقه ی این بچّه ی کوچک تر نروند. اگر والدین به این شکل عمل کنند، من فکر می کنم که این مشکلات کاهش پیدا می کند.

برای رفع اضطراب و استرس چه باید کرد؟

  1. تنبیه بدنی ممنوع!

علاوه بر این نکاتی که عرض کردم، این نکته را هم اضافه کنم که برای رفع این مشکلات، هرگز او را تنبیه بدنی نکنید! این که در سؤال فرمودند: می خواهم از این به بعد تنبیه هم بکنم و او را می زنم، بدانید که با این روش ها به هیچ وجه نمی توانند اضطراب را از بین ببرند؛ بلکه اضطراب را بیش تر می کنند.

در واقع استفاده از تنبیه بدنی، مثل این است که با فوت بخواهید مثلاً یک آتش افرخته را خاموش کنید؛ در حالی که با این کار در واقع اکسیژن بیش تری به آتش می دهید و موجب شعله ورتر شدن آن می شوید. پس هرگز از توبیخ و سرزنش و مسخره کردن استفاده نکنید که این کار، مشکل را تشدید می کند.

  1. از مقایسه کردن بپرهیزید

والدین برای رفع استرس کودک، نباید از مقایسه کردن او با کودک دیگر استفاده کنند. گاهی بعضی از پدر و مادرها نمی دانند که دارند چکار می کنند؛ مثلا به فرزندشان می گویند: ببین این خواهر کوچک ترت یا آن بچّه ی کوچولو انگشتش را نمی خورد، یا لب خودش را نمی کند؛ تو هم او را ببین و یاد بگیر! این ها غلط است. این ها استرس را تشدید می کند. این ها هیچ کدام اثر نمی گذارد که هیچ؛ بلکه عقده هایی را هم تولید می کند و زمینه ی بروز حسادت می شود. این کار را هرگز نکنید.

  1. تقویّت روحیه ی ایمان و خدا باوری

نکته ی دیگر این است که می توانند برای از بین بردن استرس، روحیه ی ایمان و خداباوری را در او تقویّت کنند. حالا مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق داستان یا از طریق روش های دیگری به این بچّه بفهمانند که خدا تو را خیلی دوست دارد و خدا تو را بیش تر از پدر و مادر دوست دارد و ارتباط او را با خدا ایجاد بکنند؛ مخصوصاً کودکی که ۱۱ سال دارد، این مسائل را می فهمد.

با این کار، کودک اگر هم حس کند که پدر و مادر در جاهایی به او کم توجّهی می کنند، در واقع خلاء این کم توجّهی را در ارتباطش با خدا پر می کند.

  1. رعایت تساوی در رفتار های محبّت آمیز

در رابطه با فرزند بزرگتر، برای جلوگیری از حسادت، می توان در بعضی از مواقع همان محبّت ها و رفتار هایی که با خواهر یا برادر کوچکش انجام می شود، در قبال او هم انجام داد؛ مثلاً بچّه وقتی می بیند که بچّه ی کوچک تر در حال شیر خوردن است، ممکن است حسادت کند. مادر ها باید سعی کنند حتّی بچه ی کوچک تر را در مقابل بچّه ی بزرگ تر شیر ندهند. یا اگر بچه دارد شیر می خورد، به بچّه ی بزرگ تر هم مثلاً از همان شیر خشک بدهند. وقتی او چند بار از این شیر بخورد، بعد خودش زده می شود. فرزند بزرگتر حس می کند که حالا با این کار، پدر و مادر توجّه ویژه ای به او می کنند و اگر همان کار را برای او هم انجام دهید، این مشکل حل می شود.

  1. توجّه اطرافیان و آشنایان

نکته ای را که می خواهم در این جا عرض کنم، این است که رفتارهای اطرافیان خیلی موثر است. اگر می توانید به اطرافیان و بستگان نزدیک از جمله خاله، دایی، عمو و عمّه بگویید که وقتی به منزل شما می آیند یا شما به منزل آن ها می روید، این بچّه ی کوچک را برندارند و به قول معروف حلوا حلوایش بکنند و یا دائم در بغل این آن باشد. مخصوصاً وقتی بچّه ی کوچک دختر است، سخت تر است؛ چرا که این جا باید پا روی هوای نفس گذاشت.

در واقع خیلی از این ابراز محبّت ها بر اساس نیاز طرف مقابل نیست؛ بلکه بر اساس نیاز نفس خودمان است. یکی از لذّت های نفسانی و در واقع یک طور لذّت نفسانی عاطفی این است که انسان می خواهد به کودک ابراز محبّت کند؛ امّا اگر در این جا اطرافیان توجّه کنند، مشکلات کم تر می شود.

من این نکته را بارها عرض کرده ام که یکی از راه های تقرّب به سوی خدا این است که ما در ابراز محبّت مان به دیگران نیاز خودمان را نگاه نکنیم؛ بلکه به نیاز طرف مقابل توجّه کنیم. وقتی به جایی می رویم و می بینیم که به یک بچّه ی کوچک دارند زیاد توجّه می کنند و خیلی او را بوس و نوازش می کنند، امّا به کودک دیگر که بزرگ تر است و دارد نگاه می کند، توجّهی نمی شود، ما سریع به سراغ او برویم.

در این جا مادر باید به عمو و دایی یا هر کس که می آید، بگوید که این بچّه ی دیگر من دچار یک سری مشکلات شده و نقش شما خیلی زیاد است و باید وقتی که به دیدن ما می آیید، اصلاً به آن بچّه ی کوچک خیلی توجّه نکنید؛ چون بچّه ی کوچک اگر خیلی هم به او توجّه نشود، نگران نمی شود؛ امّا این بچّه ی بزرگ تر نگران می شود. حتماً به این بچّه ی بزرگ هم توجّه و محبّتی بکنند که این اشکالات پیش نیاید.

  1. استفاده از رفتار های جایگزین

راه دیگر این است که والدین اگر می بینند که فرزندشان در اوقات بیکاری دارد مثلا پوست لبهایش را می کند، فوراً و بدون این که به او بگویند لبت را نکن، چیزی یا یک وسیله ای را به او بدهند تا سرگرم بشود. اصلاً نباید دستوری رفتار کرد. نمی خواهد بگویید لبت را نکن؛ یا مثلاً ناخنت را نجو. می توانید به او بگویید که نقّاشی کن، یا تلویزیون برایش روشن کنید یا مثلا وسیله ای به او بدهید که با آن مشغول می شود و برایش ایجاد سرگرمی می کند و موجب انحراف ذهن او از آن مسئله می شود. این نکته خیلی مهم است.

  1. نفس عمیق کشیدن

با توجّه به این که این کودک ۱۱ ساله است، نکته ی دیگری که می توان به او آموزش داد که نفس عمیق کشیدن است. این کار اضطراب را از بین می برد. مادر به او بگوید که در هوای آزاد روزانه چند بار نفس عمیق بکشد، تا داخل شکمش کاملاً پر شود و چند ثانیه این نفس را نگه دارد و بعد خیلی با آرامش این نفس خود را به آرامی بیرون بدهد و چند بار این را تکرار کند. این کار، خودش باعث کاهش اضطراب و استرس می شود.

  1. تخلیه ی هیجانات

گاهی وقت ها فشارهای روانی باعث می شود که کودک این کار را بکند. وقتی به کودک فشار می آید، می خواهد برای تخلیه ی هیجانات خود مثلاً ناخنش را بکند یا لبش را بجود. در اینجا باید به او بگوییم که این فشار را در جای دیگری تخلیه بکند؛ مثلاً به او آموزش بدهیم که وقتی این حس در او به وجود می آید، مثلا ًدستش را به شدّت مشت بکند و چند ثانیه نگه دارد و بعد یک دفعه رها بکند. یا مثلا دو طرف میز را بگیرد و فشار بدهد و بعد رها بکند. یا مثلاً دسته ی صندلی را بگیرد و چند ثانیه مثلا تا ۲۰ ثانیه بشمرد و بعد رها بکند.

  1. ورزش کردن

فرمول دیگری که نقش موثری در کاهش اضطراب دارد، ورزش کردن است. حتماً او را به یک کلاس ورزشی بفرستند. یا مثلاً روزانه به صورت مداوم، ورزش خاصی را از او بخواهند که انجام بدهد. تقویت قوای جسمی باعث می شود که اضطراب و استرس در وجودش کاهش پیدا بکند.

  1. ۱۰. ارتباط با هم سالان

علاوه بر این ها می توانید یک ارتباط خوب با بستگان ایجاد بکنید؛ مثلاً با بچّه های هم سنّ و سال بستگان و فامیل می تواند ارتباط برقرار کند. گاهی وقت ها به دایی یا خاله یا اگر یکی از اطرافیان خوب کنار شما هستند بگویید که او را با خود به پارک ببرند و به او محبّت بکنند.

بهتر است او را به تنهایی ببرند به پارک یا رستوران و هر جایی که خودش دوست دارد و چیزی برای او بخرند. ارتباط با اقوام و فامیل هم می تواند زمینه ی خوبی برای کاهش اضطراب و استرس باشد؛ مخصوصاً آن خلاء عاطفی که در وجودش موجب استرس شده است هم از بین می رود انشاءالله.