خاک بر سر من!
شهید محمود پایدار
یادم هست که قبل از عملیات «شهید بینا» که احساس کرده بود وقت شهادت پایدار نزدیک است، ضبط صوت کوچکی تهیه کرده بود و با هزار احتیاط به سراغش رفت تا صدایش را ضبط کند و از او خواهش کرده بود که خواستهاش را بپذیرد و فقط چند دقیقه صحبت کند تا صدایش ضبط شود و از او یادگاری داشته باشد. او از پایدار خواسته بود که حرف بزند تا برای رزمندگان دلسوزی که میخواستند خط او را دنبال کنند، باقی بماند. شهید پایدار اینقدر ناراحت شده بود که مشتی خاک بر سرش ریخته و گفته بود که خاک بر سر من که این سربازان امام زمان (عج) از من خط بگیرند. او هیچ وقت عکس نمیگرفت و نمیگذاشت سخنرانیهایش را ضبط کنند.
رسم خوبان ۲۰ – فروتنی و پرهیز از خودبینی، ص ۱۴۷ تا ۱۴۹٫/ تا چشمه بقا، صص ۲۱۰ – ۲۰۸٫
پاسخ دهید