حجب و حیا
شهید سید علی اصغر حسینی
بچّههای هم سنّ و سال مسخرهاش میکردند برای این کارش. ولی او کار خودش را میکرد. مثل آنها لخت و عور نمیشد بپرد توی حوض و بدنش را بشوید. میرفت سر چاه، پشت موتور و با چند ملحفه دور خودش حصاری میگرفت و آب میریخت روی سرش. با همهی کودکیاش میگفت: زنهای کشاورزان محل میآیند لب حوض؛ درست نیست این جا خودم را بشویم. متلک بارَش میکردند: «کسی اون دور و برها نره، علی اصغر داره حمام میکنه… هه…»
من که تازه پدرش بودم، توی این همه سال فقط قرص صورتش را دیدم و پشت و روی دست پایش. خیلی با حیا و کم حرف بود.
رسم خوبان ۱۹ – غیرت دینی و تقیّد به ضوابط شرعی، ص ۲۴٫ / عبای آبی موج، ص ۳۵٫
پاسخ دهید