این‌که گفته شده است حضرت حجّت روحی له الفداء به حق حکم می‌کند نه به ظاهر و تقیه نمی‌کند، خیلی از عوامل عدم انسجام از بین می‌رود. اگر کسی بخواهد بیاید به امام زمان عجّل الله فرجه ملحق بشود دیگر مثل زمان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیست که بگویند: حالا می‌رویم و شهادتین هم می‌گوییم امّا کار خود را انجام می‌دهیم و وقتی می‌آییم با خود می‌گوییم: «إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»[۱] آن‌ها را مسخره کردیم و ظاهراً با آن‌ها خم و راست شدیم (در ظاهر نماز خواندیم). ملحق شدن صوری نداریم چون حضرت باطن طرف را می‌بیند و «یَحْکُمُ بِالْحَقِّ» نه «یَحْکُمَ بِالظَّاهِرِ» به تقیه عمل نمی‌کند که طرف را نشناسد، توریه نمی‌کند، باطن طرف را اگر با حضرت نباشد رو می‌کند. لذا از سپاه امام به شدّت می‌ترسند، چون دیگر در آن سپاه، جای نفوذی‌ها نیست. این یک پیام دارد.

 

چرا امام زمان روحی له الفداء باید بیاید مسیر یازده امام قبلی و پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را عوض کند؟ به حق حکم کند نه به ظاهر؟ به نظر می‌آید برای این‌که نمی‌شود صد درصد به آن شکل جامعه را اداره کرد. چون امام زمان روحی له الفدا حکومت عدل محض است. این مسئله چند دلیل دارد که بنده آن را می‌گویم: اوّلاً این‌که تشکیل دادن حکومت نباید باعث بشود که ما احساس کنیم نیاز ما به حکومت امام زمان عجّل الله فرجه از بین رفته است. و لو حکومتی تشکیل دادیم، امروز که دچار مشکلات عدیده هستیم، یا فرض کنید یک روز حالا آرزو که برای ما که زیر ۴۰ سال هستیم و جوان محسوب می‌شویم عیب نیست- مسئولان سالم، پاکدست، همه واقعاً انقلابی، همه جان بر کف در راه آرمان‌های اسلامی، همه حاضر هستند سر خود را به پای اسلام بدهند، همه راستگو، فرض کنید، امکان آن‌که محال نیست، حدّاقل آرزوی آن عیبی ندارد. آیا اگر این‌طور بود، نیاز به حکومت امام زمان عجّل الله فرجه از بین می‌رفت؟ خیر.

 

جامعه‌ای که امام زمان عجّل الله فرجه در آن نیست، آن هم فقط امام زمان، در مورد بقیه‌ی ائمّه علیهم السّلام عرض نمی‌کنم. بی جهت نیست که وقتی اسم حضرت می‌آید، امام معصوم بلند می‌شود و دست بر روی سر خود می‌گذارد. هیچ وقت نیاز ما از آن حکومت برطرف نمی‌شود ولو در یک حکومتی باشیم که مثلاً فرض کنید سرانه‌ی هر نفر، دویست هزار دلار در سال باشد، آن حکومت با حکومت امام زمان عجّل الله فرجه فاصله‌ی فاحش دارد. این‌طور نیست که الآن که گرفتار هستیم این مطلب را بگویم که مشکلات فعلی را توجیه کنم، خیر نمی‌خواهم مشکلات فعلی را توجیه کنم. نه امیر المؤمنین صلوات الله علیه توانست حکومت را آن‌طور که می‌خواست اداره کند -چون ابزار دیگری دارد که حالا به آن اشاره می‌کنم- نه حضرت مجتبی سلام الله علیه توانست، جنبه‌ی خود امام مشکلی نبود، امّا لایه‌های خواص و عموم مردم، طیف‌های مختلفی هستند -که به چند مورد آن اشاره خواهم کرد- نتوانستند، ائمّه‌ی بعدی نیز نتوانستند. همه‌ی این شرایط مهیّا بود برای این‌که امام صادق سلام الله علیه حکومت جهانی تشکیل بدهد منظور من، جهانی داخل اسلام است- زمینه‌سازی مهدویت اتّفاق بیفتد. یک امام‌زاده قیام کرد و همه چیز را خراب کرد و بنی عبّاس بالا آمد. آن‌جا امام زمان سلام الله علیه نه از قدرت تکوینی خود استفاده کردند که مثلاً محمّد نفس زکیّه را چوب کنند! برای امام کاری نداشت که او را به یک مجسّمه تبدیل کند. کاری داشت؟ چون در مورد دوره‌ی حضرت آمده است که حضرت به تقیه عمل نمی‌کند، به حق عمل می‌کند و دست بر سر مردم می‌کشد تا عقول آن‌ها کامل شود. مردم تغییراتی می‌کنند. مردم حسّ نیاز پیدا می‌کنند. الآن جامعه‌ی ما حسّ نیاز به امام زمان ندارد. باز هم می‌گویند: فلان شخص به قدرت برسد، آمریکا دیگر حمله نمی‌کند، فلان شخص بیاید، دلار ارزان می‌شود. بنده نمی‌خواهم بگویم که مردم از تغییرات ناامید باشند، اشتباه نشود امّا این‌که حس می‌کند بدون امام زمان مشکلات حل می‌شود، این به خودی خود اوّل بدبختی است! باید حکومت اسلامی را تشکیل داد ولی حکومت اسلامی آرمان‌های ما را برای ما به ارمغان نخواهد آورد. اگر قرار بود این‌طور باشد معنی نداشت که مردم ۱۴۰۰ سال بی‌جهت منتظر باشند، مردم بیکار نیستند، مردم منتظر کسی هستند که جز او کسی توان انجام این کار را نداشته باشد. اگر قرار بود کسی بتواند این کار را انجام دهد نقش مردم کلّاً بیهوده بود.

 

یکی این‌که امام زمان عجّل الله فرجه تقیه نمی‌کند، مدارا نمی‌کند. شما همین حادثه‌ی اخیر را ببینید. تاریخ باید این موارد را نشان دهد که بگوید ما یک جا پلیس بفرستیم که تفنگ نداشته باشند. حتماً باید نیروی ما پنج نفر کشته بدهد تا اجازه‌ی فعّالیّت داشته باشد. کدام منطقه در عالم این‌طور است؟!! تا زمان که چند نفر کشته ندهد… مثل این‌که نیروهای عربستان سعودی هستند که دارند در ایران نظم برقرار می‌کنند. تا زمان که کشته ندهد، اجازه عکس العمل ندارد. بعد طرف می‌آید و رسماً هم می‌گوید: من گفتم!

 

در حکومت امام زمان عجّل الله فرجه مدارا نداریم؛ یعنی اگر حضرت بخواهد مدارا کند همین‌طور می‌شود. کسی هم نمی‌تواند غیر از امام زمان عجّل الله فرجه این کار را انجام دهد، اصلاً غیر از امام معصوم، کسی نمی‌تواند این کار را انجام دهد چون ما باطن‌بین نیستیم. به حق عمل می‌کند نه به ظاهر، دست به سر مردم می‌کشد و عقول کامل می‌شود. عقول کامل می‌شود یعنی چه؟ یعنی مشکل این‌که من نستجیر بالله شهوت‌رانی می‌کنم این است که عقل من کامل نیست. ما به ازای شهوت پناه بر خدا، اعاذنا الله من شرور انفسنا- نقد است، اگر رشوه بگیرم اثر آن بلا فاصله در زندگی من معلوم می‌شود، ماشین من تغییر می‌کند. ولی تعقّل و آخرت دیدن، نسیه است، این کار سخت است. سخت است که آدم در معرض رشوه‌ی پانصد میلیارد تومانی قرار بگیرد، یا در معرض رشوه‌ی دویست میلیارد تومانی قرار بگیرد و بعد بگوید یک قیامتی هم هست. این سخت است.

 

این‌که نوشته‌اند امام زمان سلام الله علیها تشریف می‌آورند و روی سر مردم دست می‌کشد، عقل‌ها کامل‌تر می‌شوند، یعنی کمک می‌کند شهوترانی این مردم کمتر بشود. این‌ها ابزار هستند، بقیه‌ی ائمّه علیهم السّلام این را نداشتند؛ یعنی بنا بر استفاده نداشتند و الّا امیر المؤمنین علیه السّلام قدرت امام زمان عجّل الله فرجه را دارد. بعد هم داریم که در حکومت امام زمان سلام الله علیه، برکات خود را از زیر زمین، بیرون می‌فرستد. مثلاً معادن زیاد کشف می‌شود؛ یعنی چهار اتّفاق خارق العاده می‌افتد تا حضرت حکومت را اداره کند و به سمت عدل کلّی برود. نه یک ولی فقیه در یک دوره، وقتی امیر المؤمنین سلام الله علیه هم این چهار ابزار را ندارد نمی‌تواند حکومت را به آن شکل اداره کند لذا حکومت امیر المؤمنین سلام الله علیه، حکومت آرمانی تشیّع نیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه، امام آرمانی تشیّع است امّا حکومت امیر المؤمنین، حکومت آرمانی تشیّع نیست. الگوی برتر نیست، چون الگوی برتر حکومت، برای وقتی است که همه‌ی شرایط مثل شرایط امیر المؤمنین صلوات الله علیه باشد. کارگزاران امیر المؤمنین که مانند امیر المؤمنین سلام الله علیه نیستند. اگر آرمانی بود که روز اوّل پیشنهاد می‌دادند و حضرت می‌پذیرفت، نیازی به التماس نبود. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در بخش خودش کم‌کاری نمی‌کند و معصوم است ولی باز هم دست او بسته است چون تقیه دارد، چون مدارا دارد، چون حکم به ظاهر دارد. این برای ما هم هست.

 

اگر ما با خودمان محاسبه کنیم، من نمی‌دانم چند نفر مؤمن به حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه را می‌توان پیدا کرد و این در حدّ شعار نیست، ما باید ببینیم شاید کسانی که می‌گفتند: عمر، سیاستمدارتر است، سیاستمدارتر است؛ یعنی وقتی ما می‌بینیم مقدّمات او به آن سمت نمی‌رود… ما در انتخابات‌ها می‌بینیم که جذب، حدّاکثری است، به هر قیمتی که باشد! این شیوه‌ی معاویه است نه شیوه‌ی امیر المؤمنین صلوات الله علیه. امیر المؤمنین می‌تواند پسر عمر را که قتل کرده است ببخشد، یادگار خلیفه‌ی دوم به جبهه‌ی امیر المؤمنین صلوات الله علیه بیاید چون اصلاً برای عبید الله بن عمر به شدّت باعث سر افکندگی بود که زیر پرچم معاویه برود. ولی امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمود: او پنج مورد قتل مرتکب شده است و باید قصاص بشود. معاویه می‌گوید: تو به این‌جا بیا، من هر چیزی که تو بخواهی به تو می‌دهم.


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۴٫