سوال: پسر من شش سال دارد. او از دوران کودکی ارتباط کمی با بچّه ها داشت؛ برای همین نمی تواند در این سن خوب ارتباط برقرار کند. فرضا اگر با بچّه ای دوست شود، سریع او را تهدید به قهر می کند. لطفا استاد من را راهنمایی کنند.

جواب:

پاسخ این سوال را می شود از آن عدم ارتباط تدریجی و مناسب با همسالان در دوران کودکی داد. اگر من بخواهم تعبیری از این بچّه به کار ببرم، این است که سنّ اجتماعی این فرزند پایین تر از سنّ حقیقی اوست؛ یعنی درست است که ایشان شش ساله است، ولی با این نکات، سنّ اجتماعی ایشان، اندازه ی یک بچّه ی سه، چهار ساله است. دلیل آن هم عدم ارتباط فرزند در سنین پایین تر بوده است. وقتی تک تک این ها را  کنار هم می گذاریم، منجر به این رفتارها می شود.

سِیر ارتباط گرفتن فرزندان با یک دیگر 

ما معمولاً در ارتباط گیری بچّه ها با هم سالانشان، سیری تعریف می کنیم و می گوییم: بچّه ها باید از حدود دو سالگی یک هم بازی داشته باشند؛ یعنی به صورت متناوب، این بازی شروع شود. البته فرزندان در دوسالگی خیلی نمی توانند با همسالان خود بازی کنند؛ ولی این همبازی نیاز است؛ زیرا مرحله، مرحله ی گذر است. اگر فرزندان این مرحله را نگذرانند، در مراحل بعد با مشکل مواجه می شوند. ارتباط فرزندان در سه سالگی می تواند به دو یا سه ساعت بازی کردن ارتقا پیدا کند. در چهار، پنج سالگی بچّه ها تا ده ساعت هم می توانند با همدیگر بازی کنند؛ ولی چون این فرزند، از ابتدا سیر طبیعی را طی نکرده است، بازی کردن در این مدّت زمان برای او مشکل است.

 این بچّه ممکن است در روابط اجتماعی خود اندازه ی یک کودک سه ساله ظرفیت داشته باشد؛ حال اگر این بچّه کنار یک کودکی برود که هم خودش و هم سنّ اجتماعیش، شش ساله باشد، آن وقت می بینیم که نمی تواند از حقّ خود دفاع کند و نمی تواند خوب ارتباط برقرار کند. ما به بچّه هایی که این کودک را تهدید به قهر می کنند، حق می دهیم؛ چراکه او نمی تواند خوب ارتباط برقرار کند؛ مثلاً ممکن است این کودک یک جایی از  بازی را خراب کند.

ارتقاء ارتباطات اجتماعی، از لحاظ کلام

باید ارتباطات اجتماعی فرزند، از لحاظ کلامی نیز ارتقا پیدا کند. گاهی اوقات دو تا دوست به همدیگر محبّت کلامی می کنند؛ امّا ایشان نمی تواند این کار را انجام دهد؛ لذا بچّه ها او را تهدید می کنند و می گویند: ما دوست نداریم که با تو بازی کنیم یا اصلا با تو قهر هستیم؛ چون از کنار او بودن لذت نمی برند؛ ولی اگر لذت ببرند، او را تهدید به قهر یا تهدید های دیگر نمی کنند.

وظیفه ی مادر در برابر فرزند:

الف. فرزند خود را دل سرد نکند

وظیفه ی مادر در این سن چیست؟ وظیفه ی مادر این است که با یک مقدار طمأنینه و صبوری کاری کنند که بچّه از این مرحله عبور کند؛ یعنی این فرزند بتواند با بچّه ها ارتباط برقرار کند؛ ولو این که در جاهایی با هم به مشکل بر بخورند، مادر نباید خیلی فرزند خود را دلسرد کند. مثلاً درست نیست که بگوید: مادر! نمی خواهد با این ها بازی کنی! اتّفاقاً به فرزند بگوید که بازی کند، ولی بازی خود را اصلاح کند.

 ب. به همبازی های فرزند هدیه بدهد

در روایات داریم که هدیه دادن، محبّت را زیاد می کند؛ لذا مادر یک هدیه بخرد و آن را به همبازی بچّه ی خود بدهد. البته ما نمی گوییم که این مادر هدیه های گران قیمت بخرد؛ مثلاً دو تا آبنبات چوبی بخرد و به فرزند خود بگوید: یکی برای تو و یکی هم برای دوستت. همین هدیه دادن یک بخشی از این محبّت را ایجاد می کند و آن محبّت منجر به این می شود که آن دوستی پایدار تر شود.

ج. به بچّه ها بازی مناسب ارائه دهد

یک بخش دیگر، ارائه ی بازی های مناسب به فرزندان است. اگر بچّه ها می خواهند با همدیگر  بازی کنند، در اینجا مادر نظارتی روی بازی ها داشته باشد؛ مثلاً مادر یک بازی مناسب را در اختیار آنها قرار دهد تا دو نفری با همدیگر بازی کنند. با توجّه به این که هم فرزند خودشان این بازی را خوب بلد باشد و هم حوصله ی آن بچّه سَر نرود و این بازی باعث دلگرمی او باشد.

د. به سرعت دوستان فرزند خود را افزایش ندهد

نکته ی آخر این است که مادران نباید دایره ی دوستان فرزند خود را به سرعت زیاد کنند و اجازه دهند که فرزند، تعداد دوستان زیاد را در همان پیش دبستانی و مراکزی که می رود، پیدا کند. فرزند برای این که بهتر بتواند با بچّه ها ارتباط گیری کند و آن رشد و ارتباط اجتماعی را پیدا کند، باید با همان تعداد محدود، در ارتباط باشد. والدین باید این راه را ادامه بدهند. این نباشد که از اوّل ماه مهر که فرزندشان به پیش دبستانی رفت، دیگر این بازی ها را در خانه قطع کنند؛ نه! بلکه باید این ارتباطات در محیط خانه برقرار باشد تا انشاالله در یک پُروسه ی چند ماهه فرزندشان به آن رشد اجتماعی در سنّ خودش برسد.

وظیفه ی پدر در برابر این فرزند

پدر، نقش موثر دارد. نقش موثر پدر در خانه این است که باید بخشی از وقت خود را برای فرزند بگذارد و او را به محیط های بیرون ببرد؛ مثلاً یک موقع پدر در بعد از ظهر تابستان، دست فرزند خود را بگیرد و او را به یک پارک ببرد تا آنجا در محیط های عمومی تر فرزند بتواند با بچّه های دیگر بازی کند؛ مثلاً در همین سرسره بازی که می خواهد انجام بدهد، رعایت نظم و ارتباط گیری را یاد می گیرد.

والدین سعی کنند وابستگی فرزند را نسبت به خود کمتر کنند؛ یعنی مدام در کارهای او میانجی گری نکنند و ورود پیدا نکنند؛ مثلاً اگر بچّه ای فرزند ما را هول داد، سریع نرویم و به آن بچّه بگوییم: بچه جان! چرا هولش می دهی؛ نه! بگذاریم خود فرزند آنجا از حقّ خودش دفاع کند؛ ما نظارت داریم که اتّفاق خاصی نیفتد، ولی بگذاریم خود این ها با همدیگر کنار بیایند.