سؤال: دختر پانزده ساله‌ای دارم که از سنّ چهار سالگی شروع به حفظ قران کرد و ایشان تا کلاس پنجم ابتدایی ۱۵ جزء قرآن را حفظ کرد؛ امّا ایشان خیلی علاقه‌ای به خواندن نماز از خود نشان نمی‌دهد و باید مدام در این رابطه به او تذکّر دهیم و معمولاً نماز صبح او قضاء می‌شود. چگونه باید با او برخورد کنم؟

جواب:

دلایل مختلفی باعث می‌شود که بچّه ها در دوره ی نوجوانی در برابر عبادات از خود مقاومت نشان ‌دهند؛ از جمله:

الف. تذکّرات نادرست

ممکن است بچّه‌ها از همان ابتدا فقط به دلیل تذکّرات والدین امور عبادی را انجام می دادند؛ لذا الان که به سنّ نوجوانی ‌رسیده اند، دیگر حرف پدر و مادر را گوش نمی‌کنند؛ دلیل آن هم این است که یکی از ویژگی‌های نوجوان استقلال‌طلبی است که با طغیان و سرکشی همراه است؛ لذا ممکن است بچّه ها در دوره‌ی نوجوانی نخواهند که به حرف والدین گوش دهند.

ب. بی برنامه بودن

دلیل دیگر، بی‌برنامه بودن است؛ خصوصاً درمورد نماز صبح. والدین باید توجّه داشته باشند که خواب فرزندان در دوره‌ی نوجوانی یک مقدار افزایش پیدا می‌کند؛ مثلاً اگر فرزند تا پنجم ابتدایی هشت ساعت می‌خوابیده، از این به بعد، یعنی در نوجوانی خوابش دوساعت بیشتر می‌شود؛ با این فرض اگر نوجوان تا ساعت ۱۲ شب بیدار باشد، دیگر ما نمی‌توانیم برای زمانی که متعلّق به نماز صبح است او را بیدار کنیم؛ یا باید با او بجنگیم تا بیدار شود یا این‌که او را رها کنیم تا نماز صبحش قضاء شود.

ما بزرگتر ها نیز همین طور هستیم؛ یعنی اگر بخواهیم در میانه‌ی خواب خود بیدار شویم، برای ما بسیار دشوار است؛ امّا در بچّه‌ها این دشواری بیشتر است؛ زیرا اگر آنها ساعت ۱۲ شب بخوابند، طبیعتاً باید ساعت هشت صبح بیدار شوند؛ امّا ما آن‌ها را در اوج خواب برای نماز صبح بیدا می‌کنیم.

ج. عدم پاسخگویی به مسائل دینی

بچّه ها در دوره ی نوجوانی دارای خصوصیتی به نام هویت یابی هستند؛ لذا می خواهند درباره ی مسائل مختلف سؤال کنند. حال اگر نوجوان درباره‌ی مسائل دینی پاسخ درستی از بزرگتر ها نشنود، نسبت به عبادات سرد می‌شود و آنها را به خوبی انجام نمی‌دهد.

د. همنشین نامناسب

گاهی اوقات ممکن است دلیل بی‌توجّهی بچّه ها به عبادت، همنشین و دوستان آنها باشد؛ همان طور که حضرت امیر المومنین علیه السلام فرموده اند: «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرِینِهِ»[۱]، انسان‌ها بر مرام دوست و همنشین خود هستند.

راه های ترغیب بچّه ها به عبادت

این چهار مورد ممکن است دلائلی باشد که حسّ عبادت را در فرزندان کم رنگ ‌کند؛ لذا ما باید آنها را یک به یک اصلاح کنیم.

الف. نظر خواهی

اگر فرزند به دلیل تذکّرات والدین در امور عبادت به نماز بی توجّه شده است، در اینجا پدر و مادر باید تذکّرات خود را کمتر کنند و بیشتر از خود نوجوان نظر خواهی کنند؛ مثلاً به او بگویند: مادرجان! آیا دوست داری نماز صبح را به تو یادآوری کنم یا نه؟!

البته باید توجّه داشت که این نظر خواهی نباید در فضایی صورت گیرد که بچّه یا پدر و مادر ناراحت هستند.

ب. برنامه ریزی

والدین حتماً باید به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که خواب فرزندشان یک خواب متعادل و مناسب باشد. گاهی اوقات برخی از پدر و مادرها به ما می‌گویند که هرچه به بچّه ها تذکّر می دهیم آنها نمی‌خوابند. ما به آن‌ها می‌گوییم که خیلی مواقع گفتن اثر ندارد؛ بلکه «کُونُوا دُعَاهً الناس بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ»[۲] مردم را با غیر زبان خودشان بخوانید.

یکی از راه‌ها این است که خود بزرگتر ها به موقع بخوابند؛ زیرا وقتی فضای خانه‌ فضای استراحت باشد، طبیعتاً بچّه‌ها نیز از محیط تاثیر می‌گیرند؛ به عنوان مثال وقتی پدر و مادر عصر ها می‌خوابند، بچّه ها نیز آرامش بیشتری پیدا می‌کنند؛ مثلاً صدای تلویزیون را کم می‌کنند، بازی‌های آن‌ها آرام تر می‌شود. لذا پدر و مادر باید بدانند که وقتی ساعت خواب را تنظیم می‌کنند، قطعاً  اعضای خانواده به تدریج از این برنامه تبعیّت خواهند کرد.

ج. افزایش بینش دینی

والدین حتماً باید بینش عبادی فرزندشان را افزایش دهند. درست است که این فرزند حافظ پانزده جزء قرآن است؛ ولی لزوماً کسی که حافظ قرآن است بینش درستی از دین ندارد؛ همانطور که مقام معظّم رهبری ‌فرمودند: قرائت و حفظ باید مقدّمه‌ی فهم قرآن باشد.

 در این مورد والدین باید روی فهم آموزه‌های دینی با فرزندشان کار کنند؛ همچنین آنها می‌توانند در این زمینه از کارشناسان یا کتاب‌ها و نرم افزارهای مربوطه کمک بگیرند.

د. انتخاب همنشین مناسب

پدر و مادر باید همنشینان فرزندشان را از کسانی انتخاب کنند که توجّه به عبادت و مسائل دینی داشته باشند؛ زیرا اگر همنشین خوب باشد، ناخودآگاه روی افراد تأثیر می‌گذارد.

 وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام فرمودند: مَثل دوست خوب مَثل عطرفروش است؛ اگرچه به تو عطری نفروشد، ولی بوی خوش او به تو می‌رسد.شاید دیده باشید که وقتی انسان وارد عطرفروشی‌ می‌شود و چند لحظه در آن می‌ماند، در موقع بازگشت می‌بیند که لباسش بوی عطر گرفته است؛ دوست خوب نیز مانند عطر فروش است.

[۱]– الکافی، ج ‏۲، ص ۳۷۵٫

[۲]– همان، ص ۷۷