لطفاً نمونههایى از برنامههاى تأثیرگذار و نیز موانع راه را با توضیح برایم بنویسید؟
مهمترین برنامههاى تأثیرگذار به این شرح است:[۱]
۱ – عبادت
به ویژه نمازهاى واجب را به موقع و با حضور قلب و اخلاص کامل انجام دهیم:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ. الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»؛[۲] «به راستى که مؤمنان رستگار شدند، آنان که در نمازشان ترسان و فروتنند».
در صورت امکان، مقدارى از وقت خود را به توجه قلب اختصاص دهیم و براى آن وقت و محل مناسبى را در نظر بگیریم:
«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِى نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ»؛[۳] «پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش!».
شکى نیست که اعتیاد و روزمرگى عامل مؤثّرى در برانگیختن تمایلات فطرى ارادى است، تا آنجا که چه بسا با انس گرفتن به لذتى، انسان از لذتهاى برتر نیز چشم مىپوشد و لذتىرا که بدان خو گرفته مقدم مىدارد؛ گرچه مىپذیرد که لذتهاى دیگر بهتر و برترند. خوگرفتن به لذتها، همان طور که مىتواند براى انسان زیان بار باشد، مىتواند ارزشمند و نجاتبخش باشد. پس چه بهتر که ما به کارهاى خیر خو گیریم که در این صورت اگر به دلیلى از انجام کارهاى خیر بازماندیم؛ احساس ناراحتى و خسارت کنیم؛ چنان که کسى که به خواندن نماز شب انس یافته، اگر شبى نماز شبش قضا شود، روحش آزرده مىگردد و احساس مىکند سرمایه بزرگى را از کف داده است. در این بین، عالىترین و برترین لذتها، انس دل به خدا و چشیدن مناجات اوست که در استمرار و تکرار توجه قلبى به خداوند حاصل مىگردد و تداوم ذکر او، هم لذت انس با خدا را در دل انسان پدید مىآورد و هم باعث بىاعتنا شدن به لذتهاى مادى مىگردد. هم چنین نباید از انس یافتن به امورى که با خداوند ارتباط دارد غافل بمانیم، نظیر مشرف شدن به حج و زیارت مشاهد مشرفه و علما و رفت و شد با آنها؛ چون این امور باعث افزایش انس با حضرت حق مىگردند.
۲ – انفاق و ایثار
بىتردید انفاق و نیز ایثار و بخشش چیزى که محبوب و مورد نیاز انسان است، بهترین وسیله براى دل کندن از لذایذ مادى و تطهیر و مصفا گشتن دل و مصون ماندن از آلودگى به دنیاست:
«وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛[۴] «کسانى که از بخل و آز نگاه داشته شوند ایشانند رستگاران».
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛[۵] «هرگز به نیکى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید».
«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها…»؛[۶] «از اموالشان صدقهاى (زکات) بگیر تا بدان وسیله ایشان را تطهیر و تزکیه کنى».
خداوند نمىفرماید از آنها زکات بگیر تا اموالشان پاک گردد که اگر حق فقرا و سایرین یا مال غصبى در آن است با زکات پاک گردد، بلکه مىفرماید از آنها زکات بگیر تا خودشان پاک و تزکیه گردند. شاید نکته نهفته در آن بیان این است که دل بستگى به مال و دنیا، دل انسان را آلوده و بیمار مىسازد و با پرداخت صدقه و زکات، از تعلق و دل بستگى انسان به دنیا کاسته مىشود و علاوه بر مال، روح انسان نیز پاک مىگردد. البته این توجیه با وجه تسمیهاى که براى زکات ذکر کردهاند و آن را باعث پاک گشتن مال معرفى کردهاند، منافاتى ندارد و با آن قابل جمع است.
نباید از نظر دور داشت که نماز و انفاق اثر یکدیگر را کامل مىکنند و شاید به همین مناسبت است که در قرآن شریف غالبا با هم ذکر شدهاند:
«وَ جَعَلَنِى مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِىبِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا»؛[۷] «حضرت عیسى، در گهواره در ضمن سخنان خود فرمود «و مرا هر جا باشم با برکت ساخته و تا زنده باشم به نماز و زکات سفارشم کرده است».
۳ – تفکر
همه روزه، بخشى از وقت خود را به فکر کردن اختصاص دهیم و درباره صفات و آیات الهى و هدف آفرینش و نعمتها و احسانهاى بىپایان او، و هم چنین درباره تشخیص راه صحیح و طولانى بودن مسیر و کم بودن وقت و نیرو و کثرت موانع و بىارزشى اهداف دنیوى و محدود و مشوب بودن لذتهاى آن و مسبوق و ملحوق بودن آنها به آلام و رنجها و مصیبتها، بیندیشیم. هم چنین درباره سایر چیزهایى که انسان را در پیمودن راه بندگى تشویق مىکند و از خودپرستى و دنیاپرستى باز مىدارد، فکر کنیم:
«إِنَّ فِى ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛[۸] «همانا در این (امور) براى گروهى که بیندیشند نشانههایى است».
۴ – تدبر در قرآن
از آنجا که استحضار مفاهیم و اندوختههاى ذهنى تأثیر شایان در رفتار و نحوه عمل انسانى دارد، شایسته است جهت بهینهسازى و سالمسازى کردار و رفتار و نگرشهاى انسان، برنامهاى روزانه تنظیم کنیم براى قرائت و حفظ قرآن همراه با توجه و تدبر در آن، و هم چنین مطالعه روایات و مواعظ و کلمات حکمت آمیز و احکام فقهى و دستورات اخلاقى؛ تا همواره هدف و راه صحیح برگرفته از آنها در خاطر ما بماند و تذکرى براى خواست کمال جوى ما باشد:
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»؛[۹] «و هر آینه قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختیم، پس آیا یاد آرنده و پند گیرندهاى هست؟».
وقتى انسان سورهاى از قرآن را حفظ کرد و مفاهیم آن را به خاطر سپرد، پیوسته آن مفاهیم متعالى در ذهنش مرور مىکنند و تأثر و تحول فکرى او را برمىانگیزانند. هم چنین اگر دایما ذکر «الله اکبر» و «لا اله الا الله» که حاکى از عظمت، قدرت و احاطه وجودى خداوند و ستایش اوست، در گوش انسان طنین اندازد و شمیم جانفزاى آن بر دل سایه افکند، خط بندگى خداوند فراروى انسان ترسیم و هموار مىگردد و در آن صورت، او همواره مىکوشد که در راستاى خواست، اراده و رضایت خداوند حرکت کند. از این جهت، در احوالات امام باقر علیهالسلام آمده است که به جز مواردى که به گفتگو با دیگران و پاسخ گفتن به پرسشهایشان مشغول بودند، همواره ذکر «لا اله الا الله» را بر زبان داشتهاند.
۵ – دائم الوضو بودن
این عمل نورانیت و جلاى باطن را زیاد مىکند «والوضوء بَعد الوضوء نورٌ على النور».[۱۰] وضو بعد از وضو نیز همانند اضافه کردن و انباشتن نور بر روى نور است، لذا این کار توفیقات زیادى را دنبال خواهد داشت.
مهمترین موانع برنامه خودسازى به شرح زیر است:
۱ – حب دنیا: نفس دنیا فریبنده است و دنیا به چیزى گفته میشود که صبغه الهى در آن راه ندارد یعنى هر کارى و عبادتى و فعلى و نیتى یا حرکتى… که در آن رنگ و بوى خدایى نباشد دنیاست.
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الاْخِرَهِ عَذابٌ شَدِیدٌ»؛[۱۱] «بدانید که زندگى دنیا جز بازیچه و هوسرانى و آرایش و تفا و افزودن مال و فرزندان مال و فرزندان چیزى نیست. در مَثل مانند بارانى است که به موقع ببارد و گیاهى از زمین در پى آن بروید که کشاورز را به شگفت آرد سپس بنگرى که زرد و خشک و پوسیده شده و در آخرت عذاب سختى در پى خواهد داشت».
خداوند زندگى دنیا را در پنج الى شش موضوع خلاصه کرده و در واقع خطرات و موانع خودسازى نیز در این پنج مورد ناشى مىگردد ودر صورت پیروزى و غلبه مجاهد سالک بر این موارد خواهد توانست راه ورود به زندگى سعادتمند را هموار سازد.
دنیا جز بازیچه و هوسرانى چیز دیگرى نیست: کسى که این مطلب را در نفس خویش حَلّ کند با بصیرت و آگاهى که نسبت به دنیاى نیرنگ و شهوت پیدا مىنماید هرگز سراغ آن نخواهد رفت و خود را آلوده زندگى چند روزه آن نخواهد کرد.
۲ – آرایش و زینت: دنیا در نگاه موحد بجز تزویر و یا زینت و زرق و برق فریبنده نیست.
۳ – فخر فروشى: تبختر و فخ فروشى از مسائلى است که موجب کبر و خود برتربینى شده وانسان را از تواضع و فروتنى در برابر مولاى خویش دور مىنماید.
۴ – کثرت اموال: تلنبار کردن مال و منال دنیوى حرام و زندگى قارونى هر فردى را به غفلت از خدا و آخرت و پرهیز از معنویت وامىدارد.
۵ – کثرت اولاد: تولید نسل بشرى بر عهده تمام انسانها مىباشد و خداوند متعال به واسطه آن غرایز فطرى بنده گان را ارضاء مىنماید. اگر والدین بتوانند از حقوق فرزندان نسبت به تربیت و تعلیم آنها موفق عمل نمایند و از فخرفروشى و از سهلانگارى در این زمینه پرهیز نمایند و به عدالت در بین آنان رفتار کنند کثرت اولاد مشکلساز نخواهد بود در غیر این صورت به جز جامعه ناهنجار و بزهکار و آلوده و فرزندان خیابانى چیزى عایدمان نخواهد شد.
۶ – ریا: ریا عملى است که جهت خوشایند دیگران آن را انجام دهیم و قصد و نیت خداوند در آن لحاظ نگردد ریا موجب حبط اعمال مىگردد و از آفات اصلى خودسازى است.
خداوند کسانى را که عبادت و بندهگى را وسیله کسب عنوان و محبوبیت بین مردم بدانند برایشان با دیده تنفر و غضب مىنگرد:
«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ. الَّذِینَ هُمْ یُراؤنَ»؛[۱۲] «و اى بر نمازگزاران که در نماز خود مسامحه مىکنند آن کسانى که ریا مىکنند».
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «هر ریایى شرک است همانا کسى که براى مردم کار کند ثواب آن بر عهده مردم است و کسى که براى خدا عملى انجام دهد ثواب او برعهده خداست».[۱۳]
نباید انسان کارى مرتکب شود بعد از مدتى متوجه شود که نه به درد دنیا و نه به درد آخرتش مفید واقع شد بلکه خستگى را دنبال داشته است.
۱ – سعى کنیم که تعلق خاطر و دلبستگى به دنیا و مادیات نداشته باشیم و روحیه زهد و بىاعتنایى به دنیا را در خویش بپرورانیم و توجه داشته باشیم که دلبستگى انسان به مادیات و دنیا، انسان را سست اراده و زبون و سرسپرده دنیا مىسازد و روحیه آزادگى و آزاداندیشى را از انسان مىگیرد و مجالى براى تفکر در فرجام کار براى انسان باقى نمىگذارد. اگر انسان به دنیا و لذتهاى آن انس گرفت، زایل ساختن آن انس و دلبستگى بسیار دشوار است و تنها افراد اندکى، با ریاضت و تلاش طاقتفرسا، بدان موفق مىگردند. پس لازم است که انسان از آغاز سعى کند انس و وابستگى به دنیا و لذتهاى آن پیدا نکند و از تجملات بپرهیزد و ساده زیست باشد و تعلق خاطرى به امکانات پیرامون خویش پیدا نکند، که اگر خسارتى به او وارد شد نگران و افسرده گردد. در پرتو آنچه ذکر شد، انسان، رفته رفته، به مقام زهد و بىاعتنایى به دنیا ـ که ویژگى و خصیصه ممتاز اولیاى خداست ـ دست مىیابد و به پاس آن، به نعمتهاى پایدار و جاودان خداوند نایل مىگردد؛ چنان که در طلیعه دعاى ندبه مىخوانیم:
«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤکَ فِى أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِى لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا…»؛ «خداوندا، تو را بر آنچه بر دوستانت مقدر ساختى سپاس مىگویم؛ کسانى که براى خود و ترویج دینت برگزیدى. آن گاه از نعمتهاى باقى و زوالناپذیرى که نزدت هست، بر آنان اختیار کردى؛ بعد از آن که زهد و بىاعتنایى به مقامات و لذتها و زر و زیور دنیاى دون را بر آنها شرط کردى».
از امام باقر علیهالسلام روایت شده: «هرگاه پیامبر صلىاللهعلیهوآله آهنگ سفر داشتند، آخرین کسى که با او وداع مىکردند فاطمه علیهاالسلام بود و هنگام بازگشت از سفر، اول به دیدار او مىشتافتند. روزى حضرت على علیهالسلام غنیمتى به خانه آورد و به حضرت فاطمه علیهاالسلام سپرد. فاطمه آن را فروخت و با پولش دو دستبند نقرهاى و پردهاى تهیه کرد و به سر در خانه آویخت. وقتى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از سفر برگشتند و به خانه فاطمه علیهاالسلامرفتند و پرده و دستبندها را مشاهده کردند، بر جاى خود نشستند و مدتى خیره خیره به دختر خود نگریستند و با او سخن نگفتند و برگشتند. فاطمه غمگین شد و گریست و چون علت را دریافت، پرده را از سر در خانه برداشت و دستبندها را نیز از دست خارج کرد و به پسرانش، حسن و حسین علیهماالسلام سپرد تا آنها را نزد پیامبر صلىاللهعلیهوآله ببرند. پیامبر صلىاللهعلیهوآله نور دیدهگانش را در آغوش کشید و بوسید و دستور داد تا دستبندها را قطعه قطعه کرده و بین مهاجرین فقیر تقسیم کنند. پرده را نیز قطعه قطعه کرد و به مهاجرین برهنه داد تا با آن خود را بپوشانند. سپس فرمود؛ خدا رحمت کند فاطمه را و از لباسهاى بهشتى به او بپوشاند و او را از زینتهاى بهشتى برخوردار سازد».[۱۴]
۲ – در استفاده از لذتهاى مادى زیاده روى نکنیم که موجب انس و توجه نفس به لذتهاى حیوانى شود. بکوشیم که اعضا و جوارح و به خصوص شکم خود را در کنترل خود داشته باشیم، چون اگر انسان برنامه منظمى در کمیت و کیفیت بهرهبردارى از لذتهاى حیوانى و استفاده از خوردنىها نداشت و از جمله هر وقت خوردنى به دستش رسید، بدون حساب مصرف کرد؛ نمىتواند بر اراده خویش مسلط باشد و بىارادگى در امر خوردن به عنوان یک عادت و شیوه مذموم به سایر کارها و برنامههاى او نیز سرایت مىکند و از آن پس، در تمام زمینهها، نمىتواند در برابر موانع و جاذبههاى مادى و شهوانى اراده و تصمیمى مناسب ارائه دهد.
البته برنامهریزى ما در این زمینه باید مبتنى بر اعتدال و میانه روى باشد، چون همانطور که زیادهروى و افراط به چموش گشتن نفس و سلطه هواهاى نفسانى و شهوات مىانجامد، تفریط در استفاده از نعمتها، موجب ضعف و کسالت در انجام وظایف مىگردد. بنابراین، در همه امور، از جمله در عبادت، مطالعه، خوابیدن و استفاده از لذتهاى حیوانى، باید میانهروى و اعتدال داشت و از افراط و تفریط دورى گزید.
مهم این است که سعى کنیم داعى ما در استفاده از نعمتهاى دنیوى، تهیه مقدمات سیر؛ یعنى سلامت و قوت و نشاط بدن براى عبادت و شکرگزارى باشد. روزه گرفتن و سیر نخوردن و کمگفتن و کمخفتن، با رعایت اعتدال و حفظ سلامت، براى توفیق در سیر الى الله و کاستن از انس به لذتهاى حیوانى نقش مهمى دارند.
۳ – قواى حسى و خیالى را که مىتوانند با تداعى، منشأ انگیزش امیال حیوانى شوند کنترل کنیم؛ به ویژه چشم و گوش را از دیدن مناظر شهوتانگیز و شنیدن سخنان و صداهاى باطل و سرگرمکننده حفظ کنیم و به طور کلى از آنچه توجه ما را به چیزهایى جلب مىکند که مرضى خداوند نیستند، خوددارى کنیم:
«إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤولاً»؛[۱۵] «همه گوش و چشم و دل از همه اینها بازخواست خواهد شد».
۴ – اندیشه خود را از لغزش گاههاى فکرى بازداریم، به خصوص از مطالعه و بحث درباره شبهاتى که قدرت پاسخگویى به آنها را نداریم خوددارى کنیم. اگر احیانا این گونه شبهات به ذهنمان راه یافت و یا به گوشمان خورد، فورا در صدد یافتن پاسخ قانعکننده براى آن برآییم:
«وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِى الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِى حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِى جَهَنَّمَ جَمِیعاً»؛[۱۶] «و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه شنیدید آیات الهى انکار و استهزاء مىشوند، با ایشان ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند (وگرنه) شما هم مثل آنان خواهید بود. همانا خداوند فراهم آرنده همه منافقان و کافران در دوزخ است».
هم چنین در حدیث وارد شده است: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِى الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِى حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِى جَهَنَّمَ جَمِیعاً»؛[۱۷] «کسى که به گویندهاى گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است، پس اگر گوینده از طرف خدا باشد، خدا را پرستش کرده و اگر از طرف شیطان باشد، شیطان را پرستش کرده است».
تأکید مىکنیم که نباید در تنظیم و اجراى برنامه عملى خودسازى، رعایت اصل تدریج و اعتدال را از نظر دور داریم؛ یعنى هیچگاه نباید فشار طاقتفرسایى را بر خود تحمیل کنیم؛ زیرا علاوه بر اینکه موجب عصیان و سرکشى نفس مىشود ممکن است زیانهاى بدنى و یا روانى جبرانناپذیرى را به بار آورد. بنابراین، بایسته است در طرح برنامه با شخص آگاه و قابل اعتمادى مشورت کنیم. از طرف دیگر، نباید در اجراى برنامههاى حساب شده، سستى روا داریم و براى ترک آنها بهانهجویى کنیم؛ زیرا تأثیر قابل توجه این برنامهها در ادامه آنهاست. در هر حال، باید اعتمادمان به خدا باشد و توفیق خود را از او بخواهیم.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – محمدتقى مصباح یزدى، به سوى خودسازى، قم: مؤسسه پژوهشى آموزشى امام خمینى.
[۲] – مومنون ۲۳، آیات ۱ و ۲٫
[۳] – اعراف ۷، آیه ۲۰۵٫
[۴] – حشر ۵۹، آیه ۹٫
[۵] – آل عمران ۳، آیه ۹۲٫
[۶] – وبه ۹، آیه ۱۰۳٫
[۷] – مریم ۱۹، آیه ۳۱٫
[۸] – رعد ۱۳، آیه ۳٫
[۹] – قمر ۵۴، آیه ۱۷٫
[۱۰] – علامه حلى، تذکره الفقها، مؤسسه آل البیت، ج ۱، ص ۲۰۵٫
[۱۱] – حدید ۵۷، آیه ۵٫
[۱۲] – ماعون ۱۰۷، آیات ۶-۴٫
[۱۳] – بحارالانوار، ج ۲، ص ۴۷۷، باب ایمان و کفر.
[۱۴] – بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۸۳٫
[۱۵] – اسرا ۱۷، آیه ۳۶٫
[۱۶] – نساء ۴، آیه ۱۴۰٫
[۱۷] – کافى، ج ۶، ص ۴۳۴٫
پاسخ دهید