با سر شکسته
شهید علی موحددوست
هر چه به حاج علی موحد میگویم: «سر شکسته را نمیشود پانسمان کرد و به امان خدا رهایش کرد. باید این شکستگی بخیه شود؟»
میگوید: «من باید برای سرکشی محورها سریع به خط بروم!»
میگویم: «حاج علی موحد! شما چند دقیقه پیش با موتور به زمین خوردهاید! سرتان شکاف برداشته! خونش بند نمیآید!»
میگوید: «پانسمان کن، میخواهم بروم!»
من هم سرش را پانسمان میکنم و او دوباره سوار موتور میشود و به راه خود ادامه میدهد!
رسم خوبان ۱۷- تعهد و عمل به وظیفه، ص ۶۵٫/ فرشتگان نجات، ص ۵۱٫
پاسخ دهید