من یک پسر شش ساله دارم که او خیلی وابسته به پدرش است. متاسفانه پدر ایشان هم خیلی مقیّد به مسائل دینی نیستند؛ ولی نماز شب و قرآن من ترک نمی شود. امّا پسرم آن الگویی را که باید از من بگیرد، نمی گیرد و بیشتر از پدرش الگو می گیرد؛ یعنی اگر پدر دو روز نماز بخواند، بچّه هم نماز می خواند. ولی من که هر روز نماز می خوانم، بر روی او تاثیر نمی گذارد. من خیلی نگران آینده و دوره ی نوجوانی فرزندم هستم. من باید چه کار کنم تا الگو دینی او باشم و اینکه بین من و پدرش هم دعوا ایجاد نشود؟ چراکه وقتی من به پدر می گویم نماز بخوان، چنین چیزی را قبول نمی کند.

اگر پدر به مسائل دینی اهمیّت ندهد، وظیفه مادر چیست؟

استاد تراشیون: یکی از اصولی که ما می گوییم باید در تربیت ساری و جاری باشد، هماهنگی بین پدر و مادر است؛ لذا ما در روایات برای انتخاب همسر داریم، _البته چون آقایان به خواستگاری می روند، خطاب حدیث به آقایان است_ که وقتی شما می خواهید به خواستگاری بروید، باید بدانید که شما دارید مادری برای فرزندان خود انتخاب می کنید؛ یعنی فقط جلوی پای خود را نبینید، بلکه آن دورترها را هم ببینید. یعنی فقط برای خودتان زن انتخاب نمی کنید؛ بلکه برای فرزندتان مادر انتخاب می کنید.

در مقابل نیز همین طور است. وقتی که یک دختر خانم ازدواج می کند، فکر نکند تنها برای خود شریک زندگی انتخاب می کند؛ بلکه دارد برای فرزند آینده ی خود پدری انتخاب می کند. برای همین باید این ازدواج ها کفیّت لازم را داشته باشد. حالا خیلی از خانواده ها هستند که این تفاوت های اعتقادی در بین آنها وجود دارد؛ مثلا اعتقاداتی را مادر دارد، امّا پدر ندارد و یا پدر دارد، ولی مادر ندارد. آیا باید در اینجا این مسئله را با دعوا حل کرد؟ این که مادر بزگوار گفتند ما نمی خواهیم با دعوا موضوع را حل کنیم، واقعا هم حرف خردمندانه ای است. پدر و مادر هم نباید در حضور بچه ها درگیری لفظی و یا قهر کردن داشته باشند.

در اینجا من یک پرانتز باز کنم و قول می دهم که زود هم آن را ببندم و آن هم این است که دعوا کردن، قهر کردن، تمام این ها ناتوانی آدم را می رساند. آدم هایی که نمی توانند مشکلات خودشان را با قدرت اندیشه و فکر و خرد حل کنند، به سمت دعوا و قهر می روند. این مورد را خیلی در مشاوره های روزانه می گوییم که قهر کردن نشانه بی عرضگی آدم است؛ یعنی وقتی من نمی توانم مسئله را خوب حل کنم، توان ندارم یا توان پایینی دارم، رو می آورم به حبس کردن خود؛ یعنی به اتاق می روم و در را می بندم!

من در بین روایات ندیدم که مسئله ای راجع به قهر آمده باشدفقط یک آیه شریفه ی هست که آن را هم به قهر تعبیر نمی کنند؛ بلکه در حد این که جدا شوند و روی خود را از هم برگردانند. ممکن است که حتی با هم حرف بزنند؛ مثلا آقا بگوید که اگر برای نماز بیدار شدم، تو را هم بیدار کنم یا نه؟ این به معنای قهر نیست؛ این فقط یک تلنگر است که به هم می زنند.

خب این مادر باید در حال حاضر چه کار کند؟ بهترین راهکار این است که اگر مادر بخواهد نقش الگویی را برای بچّه داشته باشد. علاوه بر این که رفتارهای خوبی را از خودش نشان می دهد، باید محبوبیت خودش را هم افزایش دهد. چرا ممکن است که پدر محبوب باشد؟ همیشه هم همین طور است که گرایش بچّه ها در سنّ پایین به پدر بیشتر است؛ چرا؟ ما این تعبیر را در [ضرب المثل ها] داریم البته من خیلی این تعبیر را قبول ندارم ولی می گویند: دوری و دوستی؛ از آن جا که پدر صبح می رود و شب می آید و نهایتا دو ساعت در خانه است و وقتی هم که به خانه می آید یک بستنی به دست فرزند می دهد، [محبوب فرزند است]. از طرفی فرزند او را کم می بیند و از طرف دیگر وقتی پدر را ملاقات می کند، می بیند که او یک رفتار خوبی انجام داده است؛ در نتیجه گرایش او نسبت به پدر بیشتر می شود. ولی چون زیاد در کنار مادر است و دائم در طول روز خوبی ها، تلخی ها و شیرینی ها را در کنار مادرش می چشد، حتی گاهی اوقات مادر او را دعوا می کند یا با تندی با او برخورد می کند، برای همین مادر برای فرزند عادی تر شده است؛ لذا گاهی اوقات فرزندان نگاه الگویی کمتری نسبت به مادر خود دارند.

البته این را هم بگویم که تاثیرگذاری مادران بر روی بچّه ها بیشتر است. من این جمله را با احتیاط می گویم که چه بسا نقش تربیتی مادر در تربیت انسان های سالم و شایسته در روزگاران متمادی خیلی بیشتر بوده است؛ یعنی اگر شما صد انسان خوب را در اینجا ردیف کنید و از آن ها بخواهید تا خودشان بگویند که نقش مادر در صالح شدن آن ها بیشتر بوده است یا نقش پدر؟ بلا استثنا همه می گویند مادر. البته پدر هم نقش دارد؛ ولی معمولا نقش پدر نقشی است که پشت پرده ایفا می شود؛ یعنی [نقش او بیشتر در این است که] لقمه حلال بیاورد. ولی مادر، در میدان عمل می کند. [خانواده] همانند مدرسه ای می ماند که مدیر در رشد علمی دانش آموزان نقشی ندارد، ولی او یک نقش پشت پرده ای دارد، درحال برنامه ریزی است و مقدمات را آماده می کند. دقیقا در حوزه ی خانواده نیز همین طور است. در آنجا معلّم [که همان مادر است] نقش موثر دارد؛ چون در خطّ مقدم است.

خب، پس اگر مادر بخواهد در این خط مقدّم نقش خود را هم پررنگ کند، باید محبوبیّت را بالا ببرد. یکی از نکاتی که در بحث محبوبیّت خیلی مهم است و باید خیلی به آن توجّه شود، این است که مادر نباید خیلی فرزند را دعوا کند. باید خیلی به این نکته توجه کنید! باید گفتمان و برنامه ریزی برای فرزند توسط مادر بیشتر باشد؛ یعنی به جای این که بچّه در خانه بی کار باشد، مدام به هم بریزد، شلوغ کند، داد و بی داد کند و لجبازی کند، مادر باید با یک مدیریت، برنامه ریزی کند و وقت او را پر می کند.

با این کار خیلی از آفت ها دور می شوند و آن وقت همین کار باعث می شود که مادر نسبت به بچّه  ها پرخاش نداشته باشد یا خدایی ناکرده فرزندش را تنبیه نکند و با بچّه قهر نداشته باشد. آن وقت است که محبوبیّت او بالا می رود و در کنار رفتارهای خوبی که مادر انجام می دهد، این محبوبیّت هم عاملی می شود تا این الگوپذیری فرزند صورت بگیرد.

منبع:پرسمان کودک-۱۳۹۱/۰۵/۰۹