اُورکت سپاه
شهید علی یغمایی
میخواستم بروم جبهه. علی آقا اُورکتی خرید و هنگام اعزام تنم کردم. شب عملیّات، مجروح شدم و اُورکت هم پاره پاره شد. امدادگران آن را از تنم بیرون آوردند. و چون هوا سرد بود، اُورکتی دیگر تنم کردند. زمانی که به شهرستان برگشتم، برادرم متوجّه تغییر اُورکت شد.
- »ببخشید! چرا رنگ اُورکت شما تغییر کرده؟»
- »تو عملیّات، تکه تکه شد و مجبور شدم اُورکت دیگری بپوشم.»
- »خب! حالا استراحت کن، بعد برو سپاه اُورکت را تحویل بده!»
- «آخر برای چی؟ چرا؟ این اُورکت را تو منطقه به من دادند.»
- «همه، از اینجا برای منطقه چیزی میفرستند، حالا شما از آنجا چیزی برمیداری و میآوری اینجا؟ تو اگر اُورکت میخواهی، خودم برایت میخرم، زود برو آن را تحویل بده.» قرار نیست که از زمین به آسمان ببارد!
تقوای مالی، شهید علی یغمایی، ص ۵۶٫
پاسخ دهید