آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام؛ شاعر: حسین منزوی
آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت
همچون دل غریب برای وطن گرفت
در جستجوی جوهر آن حُسن گمشده
از بام و در دوباره سراغ حسن گرفت
خاکستر حریق اُفق بر دلم نشست
آیینه ی شکسته،غبار محن گرفت
در راه بود موکب گل ها که ناگهان
پاییز بی امان به شبیخون چمن گرفت
ای آسمان چه جای عقابان تیز پر ؟
کز تنگ عرصه ات دل زاغ و زغن گرفت
فریادها به گریه بَدل گشت در گلو
زین بغض دردناک که راه سخن گرفت
شاعر: حسین منزوی
پاسخ دهید