از سمت مدینه خبر آورد نسیمی

تا مژده دهد آمده مولود عظیمی

 

آن‌قدر فرشته به زمین آمده انگار

در کل سماوات نمانده‌ست مقیمی

 

گل‌های بهشتی‌ست به دستان ملائک

در شهر از این واقعه پیچیده شمیمی

 

از طایفۀ نور خودش، نورٌ عَلی نور

با نور رسیده‌ست کریمی به کریمی

 

او آمده تا دل ببرد با دو سه لبخند

در بین زمین باب کند لحن صمیمی

 

او آمده دستی بکشد از سر لطفش

تا از سرمان پاک کند گرد یتیمی