بیان یک نظام فکری و ارائه منظومه ای از اعتقادات و اخلاق که منطبق با معارف باشد ضروری است. فقیه هم وقتی فتوا می‌دهد یادآور می شود که رساله من «مجزی» است؛ نمی‌گوید رساله من عین حقیقت است. انسان عادی هرگز نمی‌تواند به حقیقت کلام اهل‌بیت (علیهم السلام) آن چنان که هست راه یابد؛ با این وجود حتی المقدور این نظام فکری‌ باید معطوف به جریان‌های عینی و اجتماعی جامعه باشد. نباید دائماً وارد مسائل عینی شد ولی در عین حال، مخاطب باید براساس این منظومه معرفتی، نسبت به مسائل کلان جهانی، جریان‌ دنیای اسلام و غرب و مسائل و جریان‌های داخلی دنیای اسلام و همچنین مسائل اجتماعی داخلی موضع گیری کند.

 

نباید به وسیله منبرها انسان هایی بریده از جامعه تربیت کرد؛ اگر تربیت شدگان منبرها انسان هایی اخلاقی باشند اما در زندگی اجتماعی و خانوادگی و در برخورد با مسائل اجتماعی و جهانی ناموفق باشند، باید گفت این منبرها مثمرثمر نبوده اند. نباید فقط به مسائل پیرامونی و حاشیه‌ای پرداخت چراکه چنین تربیتی ناقص است. منظومه فکری باید اعتقادات را در مرحله عمل اجتماعی وارد کند.