در آغاز این خطبه، بیان شده:

«لله بلاءُ(بلاد) فلان»؛ «خداوند پاداش دهد فلانی را بدان‌چه آزموده شد و انجام داد».

امام(علیه السلام) به نام این فرد تصریح نمی‌ کنند و فقط از او به «فلان» تعبیر می‌ کنند؛ سپس در ستایش و مدح او می‌ فرمایند:

«کجی ها را راست کرد، و بیماری ها را درمان نمود، و فتنه را پشت سر انداخت و سنت را به پا ساخت، با دامنِ پاک، و با عیبی اندک در گذشت. خیر زمامداری را دریافت، و از شرّش رهید.»[1]

برخی از شارحان نهج البلاغه استناد و صدور این روایت را از امیرمؤمنان(علیه السلام) مورد تردید و تشکیک قرار داده اند، و مضمون آن را بر خلاف درایت و اخبار متواتر و سیره قطعی امیرمؤمنان می‌ دانند.[2] گواه این مدعا آن است که طبری در تاریخ خود از مغیرة بن شعبه نقل می‌ کند: هنگامی‌که عمر بن‌خطاب از دنیا رفت دختر ابی‌خیثمة درباره او گفت: «ذهب بخیرها و نجا مِن شرّها»؛ «با خوبی های دنیا رفت و از زشتی های دنیا نجات یافت».

طبری از مغیرة بن شعبه نقل می‌ کند که امام علی(علیه السلام) پس از مرگ خلیفه دوم این سخن دختر ابی‌خیثمه را نقل کردند و تصدیق نمودند.[3]

نکته مهم آن است که:

اولاً، مغیرة از دشمنان امام علی(علیه السلام) بوده و نقل او در اینجا معتبر نیست.

ثانیاً، آنچه در نهج البلاغه ذکر شده با این نقل طبری متفاوت است.

امام(علیه السلام) ‌در خطبه 228 می‌ فرمایند:

«أصاب خیرها و سبق شرّها»؛ «از خوبی ها بهره‌مند شد و از شر دنیا و زمامداری رهیده شد».

امام در این خطبه نامی از عمر بن الخطاب نمی‌ برند و می‌ فرمایند: «فلان» و نیز جمله دختر ابی‌خیثمه ارتباطی با آنچه در نهج البلاغه آمده، ندارد. آنچه در این خطبه مهم است آن است که منظور از این شخص (فلان) چه کسی است؟ میان شارحان نهج البلاغه اختلاف جدی وجود دارد. شارحان اهل‌سنت مانند ابن ابی‌الحدید و محمد عبده، بر این پندارند که منظور از سخن امام(علیه السلام) خلیفه دوم است و می‌ گویند علی(علیه السلام) آن را پس از درگذشت عمر بن الخطاب گفته است.

در پاسخ به این مطلب که امام(علیه السلام) در این خطبه خلیفه دوم را ستوده اند به نکاتی اشاره می‌ شود:

اول: اگر منظور از «فلان» در این سخن ستایش آمیز خلیفه دوم باشد؛ به طور قطع با آنچه امام علی(علیه السلام) در خطبه «شقشقیه» فرموده اند در تضاد و تناقض است؛ امام(علیه السلام) در خطبه شقشقیه در توصیف خلیفه دوم این‌گونه می‌ فرمایند:

«فصیّرها فی حوزةٍ خشناءَ یغلُظُ کلمُها، و یخشن مسُّها، و یکثُـرُ العثارُ فیها، و الأعتذارُ منها، فصاحبُها کراکب الصّعبة إن أشنقَ لها خرم، و إن أسلس لها تقحَّم، فمُنی النّاسُ بخبطٍ و شماسٍ، و تلوّنٍ و اعتراضٍ»؛[4] «ابوبکر حکومت را به روحیه ای خشن (عمر بن الخطاب) سپرد، کسی که سخنش درشت، و همراهی با او سخت و دشوار بود، با لغزش های فراوان و عذرخواهی بسیار. همراهی با حکومت او مانند سواری با شتری سرکش بود، که اگر سوار مهار آن را بکشد بینی آن آسیب بیند، و اگر به حال خود رهایش کند، سوارش را سرنگون سازد و هلاک کند. به خدا سوگند مردم در دوران حکومت او گرفتار خطا و ناآرامی، و تبدّل رأی و کج روی شدند.»

اگر کسی بین این دو خطبه مقایسه کند، بدون تردید در آنها تناقضی آشکار می‌ یابد؛ مثلاً تعبیر «قلیل العیب»؛[5] «کم عیب و نقص» با عبارت «یکثر العثار فیها و الأعتذارُ منها»؛[6] «لغزش های فراوان و عذرخواهی بسیار» ناسازگار است.

جلال الدین سیوطی در کتاب «تاریخ الخلفاء» در سرگذشت خلیفه دوم عنوانی را گشوده به نام «فصلٌ فی أوّلیات عمر»، و در آن بدعت ها و سنت‌شکنی های او را بازگو نموده است؛ بدعت هایی مانند تحریم متعه، نماز تراویج به جماعت، هشتاد ضربه شلاق برای شرابخوار، خواندن نماز می‌ت با چهار تکبیر و غیره.[7]

ازاین‌رو برخی شارحان این سخن را اشاره به مالک اشتر و برخی به سلمان فارسی دانسته اند.[8]

 

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – خطبه 228، ص 514.

[2] – بهج الصباغه، محمد تقی تستری، ج 9، ص 481 و 483.

[3] – بهج الصباغه، محمد تقی تستری، ج 9، ص 481 و 483.

[4] – خطبه 3، ص 18.

[5] – خطبه 228.

[6] – خطبه 3.

[7] – تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 152.

 

[8] – پیام امام(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ج 8، ص 466 467.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *