یک بار تعدادی نیرو به منطقه اعزام کرده بودند که همگی دانشجوی مقطع دکترا و تحصیل کرده‌ی ایتالیا بودند. تعدادی جوان مؤمن و متعهد که به خاطر جنگ درس را رها کرده و به ایران برگشته بودند. برخورد با چنین افرادی ویژگی‌های خاصّی را می‌طلبید. حاج همّت بر این نکته توجّه داشت. وقتی آن‌ها را دید، بی‌‌مقدّمه و زمینه‌ی قبلی آن‌ها را به کار نگرفت.

ابتدا جلسه گذاشت و برایشان صحبت کرد. در آن صحبت، وضعیّت سیاسی و نظامی مملکت را تشریح کرد. وقتی آن‌ها صحبت‌های او را شنیدند، چنان شور و شعفی پیدا کردند که توصیف ناپذیر است. از تصمیمشان راضی بودند و با صحبت‌های حاج همّت دریافته بودند که کار درستی انجام داده‌اند. وقتی همه دیدند که یک فرمانده‌ی سپاه، چنین پخته و کارآمد، ولی در عین حال متواضع و فروتن است، حال عجیبی به آن‌ها دست داد. حاج همّت در حین صحبت گفته بود: «شما نیروهای ارزشمندی هستید، چرا که عمر خود را صرف تحصیل علم کرده‌اید و از سرمایه‌های این مملکت هستید. ما حاضریم به جای شما بجنگیم و شما به درس و بحثتان برسید.»

صحبت‌های حاج همّت آن قدر در آن‌ها تأثیر گذاشت که همگی در منطقه ماندند و در عملیّات هم شرکت کردند.


منبع: کتاب «رسم خوبان ۲۷- آگاهی و دانش»؛ شهید محمّد ابراهیم همّت، ص ۵۴ تا ۵۵٫ / سردار خیبر، صص ۱۶۵ ۱۶۴٫