موسم اعجاز (زنده شدن عروس به دعای حضرت)[۱] 

فاطمه، یکتا گل ریاض پیمبر[۲]

آن که بهشت از شمیم اوست معطّر

 

مهر درخشان آسمان فضیلت

ماه فروزان دین و زهرهی ازهر[۳]

 

سیّدهی کائنات و معنی عصمت

طاهرهی روزگار و طُهر مطهّر

 

موسم اعجاز اوست، غرق تحیّر

عیسی مریم، فراز گنبد اخضر[۴]

 

هان! بشِنو این که آمدند گروهی

نزد پیمبر، امین خالق اکبر

 

حاجت خود را بیان نموده و گفتند

ای که تویی بر خلایق از همه برتر!

 

اذن بفرما که دخت نیک خصالت

مجلس ما را کند ز مهر، منوّر

 

لیک نیامد قبول خاطر زهرا

دعوت آن مردمان ولیک در آخر

 

دل به رضا داد زآن که پیک حق آمد

از طرف کردگار و داشت مقرّر

 

زآن که در این راه، طرفه[۵] مصلحتی هست

رنجه بفرما قدم، حبیبهی داور

 

گر چه به ظاهر زدند دم ز ارادت

لیک به دل داشتند مقصد دیگر

 

بود همه قصدشان ز راه تفاخر

خاطر زهرا کنند زار و مکدّر

 

بو[۶] که مگر لحظهای توان بنشانند

شبنم خجلت به چهر آن گل احمر

 

مجلسی آراستند و جشن عروسی

زینت و زیور بسی ز لؤلؤ و گوهر

 

روی به مجلس نهاد زهرهی زهرا

با جبروت و جلال و شوکت بیمر[۷]

 

مهر رخش جلوه کرد تا که در آن بزم

محو رخ او شدند جمله به محضر

 

بارقهای از تجلّیات جمالش

مجلسیان را نمود مات و مسخّر

 

دید چو آن دم عروس، طلعت زهرا

مرغ روانش برون برفت ز پیکر

 

جشن عروسی بدل به بزم عزا شد

این یک بر سینه زد وَ آن یک بر سر

 

دست به دامان شدند دخت نبی را

چاره از او خواستند با دل مضطر

 

زاری آنان چو دید با دل خونین

فاطمهی طاهره، ضجیعهی حیدر

 

دست دعا برفراشت جانب یزدان

خواست ز حق تا که گشت چاره میسّر

 

خالق سرمد برای خاطر زهرا

روح دمید آن زمان به پیکر دختر

 

زندگی از سر گرفت و خرّم و خندان

جمله مسلمان شدند کهتر و مهتر

 

آن که «صفا»! لطف اوست شامل دشمن

کی رود از خاطرش دوست به محشر؟


[۱]. برای یافتن صحّت و سقم داستان به اهلش مراجعه شود.

[۲]. شوق پروانه، ص ۲۳ ـ ۲۴؛ ۲۵ بیت.

[۳]. روشن، درخشان، درخشانتر.

[۴]. کنایه از آسمان است.

[۵]. عجیب، شگفت، کمنظیر.

[۶]. مخفّف بود، باشد.

[۷]. بیحد، بیشمار، بیاندازه.