از آنجا که ابنتیمیه یکی از بنیانگذاران فکری وهابیت و حلقه وصل تفکر سلفی با وهابیت شناخته میشود، برای نقد وهابیت شناخت همه جانبه آرا و اندیشههای وی ضروری به نظر میرسد. برای نقد اندیشه ابنتیمیه، لازم است آرا و دیدگاههای معاصرین ابنتیمیه و دیگر علمای اهلسنّت درباره این اندیشه بررسی شود.
ابن تیمیه کیست؟
نام وی ابوعباس احمد بنعبدالحليم، معروف به ابنتيميه و بنیانگذار فکری وهابیت است. وی در سال 661 ق در حــرّان، از توابع شام به دنيا آمد. به علت ترس از حملات مغولان به شام، عبدالحليم پدر وى، با تمام خانوادهاش به دمشق كوچ كردند.
او عقیده تشبيه و تجسيم و جهت داشتن خداوند را مطرح كرد. وقتى ساكنان شهر حماة از او درباره آيه (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى)[1] پرسيدند، وى در تفسير آن جايگاهى براى خداوند در عرش تعيين كرد. چنانکه در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بود و این نظر را به ظاهر آیات و روایات نسبت میداد.
از خصوصيات بارز ابن تيميه، فتوا دادن بر خلاف آراى مشهور و اجماع میان مسلمين بود. دیدگاه او، به دليل ضعف مبانی و استدلال در مقابل علمای شام و خشونت دركلام رواج نيافت و علماى زيادى به نقد و ردّ آن پرداختند.
بنابر نقل ابن کثیر، در شوال 707ق، صوفیّه به سبب جسارتهای ابنتیمیه به ابنعربی، به دولت مصر شکایت کردند و دولت او را محاکمه کرد.
قاضی بدرالدّین شافعی، ابنتیمیه را به عنوان یک عنصر منحرف محکوم کرد، دولت مصر ابنتیمیه را به زندان انداخت[2] و عاقبت در سال 728ق در زندان قلعه دمشق درگذشت.
علمای اهلسنّت و اندیشههای ابنتیمیه
با ظهور ابن تیمیه و عرضه آرای مخالف کتاب و سنّت، تعداد زیادی از علمای مذاهب اعم از حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی، چه در زمان حیاتش و چه پس از وفاتش، به مخالفت با وی پرداختند و به تبیین عقاید انحرافی او مبادرت ورزیدند که در این مجال به آرای علمای مذهب شافعی اشاره میکنیم:
1 – محمد بن عبدالرحیم هندی ارموی(م715ق)
وی از علمای برجسته مذهب شافعی در فقه، اصول و کلام است که در سال 644 ق در هند به دنیا آمد و در سال 715ق در دمشق از دنیا رفت. وی از جمله کسانی است که برای مقابله با افکار انحرافی ابنتیمیه به مناظره با وی پرداخت.[3]
2 – محمد بن محمد بن عمر بنمکی، معروف به ابن وکیل(م716ق)
وی از اهالی دمیاط است که با پدرش به دمشق آمد و به درجات علمی رسید و مدتی در حلب زندگی کرد و در سال 716ق در قاهره از دنیا رفت. زرکلی در شرح حال وی نگاشته است که وی از فقیهان و شاعران مذهب شافعی بود و هفت سال ریاست دارالحدیث اشرفیه دمشق را به عهده داشت.
وی از اوّلین کسانی است که اقدام به مناظره با ابنتیمیه کرد.[4]
3 – علی بن یعقوب بن جبریل بکری(م724ق)
وی از علمای شافعی مذهب مصر و از جمله منتقدین ابنتیمیه در مسائل اعتقادی خصوصاً بحث استغاثه و توسل است و در این زمینه کتابی از ابنتیمیه با نام الرّدّ علی البکری وجود دارد.[5]
4 – کمال الدین زملکانی انصاری شافعی(م727ق)
ابن زملکانی محمد بن علی کمال الدین، از فقها و رؤسای مذهب شافعی بود. [6]
ابنکثیر درباره وی مینویسد: «وی استاد شافعیه در عصر خود بود که ریاست تدریس و افتا و مناظره به او واگذار گردید و بر همدوره های خود در مذهب شافعی چیره گشت و برتری یافت».[7]
وی از علمای بزرگ معاصر ابنتیمیه، امام مفتی و قاضی القضات شام بود و به زعامت مذهب شافعیه و مقام فتوا و مناظره دست یافت. ایشان کتابهای العمل المقبول في زیارة الرّسول؛[8] الدرّة المضیئة في الرد علی ابن تیمیة؛[9] و رساله دیگری در موضوع طلاق بر رد افکار ابنتیمیه نگاشته است.[10]
5 – شهابالدین احمد بن یحیي حلبی شافعی، معروف به ابن جبرئیل(م733ق)
وی از علمای شافعی است وکتابی با نام خبر الجهة في الرَّد علی ابن تیمیة في العقائد تحریر کرد.[11]
6 – شمسالدین ذهبی(م748ق)
شمسالدین ذهبی از علمای معاصر ابن تیمیه و از استوانه های علمی اهلسنّت در زمینههای مختلف خصوصاً حدیث و رجال حدیث است. وی در سال 695 ق برای تکمیل مطالعات و فراگیری علوم مختلف عازم مصر شد.
وی صاحب تألیفاتی چون الکاشف في معرفة من له روایة في الکتب الستّة، تذکرة الحفّاظ، میزان الإعتدال و تاریخ الإسلام است.[12]
مشهور است که وی نصیحتی به ابن تیمیه داشته است که به النَّصیحة الذَّهبیّة معروف شده است و نسخه خطّی این نصیحت به خط قاضی القضات برهان الدین بن جماعه، در دارالکتب المصریّة موجود است. در بخشی از این رساله خطاب به ابن تیمیه آمده است:
… خوشا بهحال کسیکه عیب هاي ش او را از عیوب مردم بازداشته، و بدا بهحال کسیکه عیوب مردم او را از عیب خود بازداشته است. تا به کی خار و خاشاک را در چشم برادرت میبینی، ولی تنه درخت را در چشمان خودت مشاهده نمیکنی؟!
تا به کی خود و مطالبی را که میپرانی و عباراتت را مدح میکنی و در مقابل، علما را مذمّت میکنی و بهدنبال عیوب مردم هستی؛ در حالیکه میدانی پیامبر از این کار نهی کرده، آنجا که فرمود: «مردههای خود را جز به خیر یاد نکنید؛ زیرا آنان در گرو اعمالی هستند که پیش فرستادند».[13]
آری، میدانم که تو برای اینکه خودت را یاری کنی، میگویی: «من کسانی را تنقیص میکنم که هرگز بویی از اسلام استشمام نکردهاند و از سنّت پیامبر آگاهی ندارند و این، در حقیقت جهاد به حساب میآید… .
وی در ادامه مینویسد:
اى مرد، قسم بهخدا، بايد مقابل زبانت را بگیری. تو بحثكننده اى هستى زباندان كه نه آرام هستى و نه فروكش مىكنى. بپرهيز از اين لغزشهايى كه در ديندارى، كه پيامبرِ تو، از این مسائل كراهت داشت و از كثرت سؤال نهى میفرمود… سخن زياد، حتی بدون لغزش، اگر در مورد حلال و حرام باشد، باعث قساوت قلب ميشود.
حال اگر آن سخنان، كفرگويى باشد(که تو انجام میدهی)، قلبها را كور مىكند و پيامد خوبى نخواهد داشت.
اى فرومايه، كسىكه از تو پيروى مىكند، اگر علم و دينش كم باشد، خودش را در معرض انكار خداوند و نابودى دينش قرار داده است.
پيروان تو نيستند، مگر عدهاى دست و پا بسته و كم عقل، يا بىسواد و دروغگو و ابله، يا بيگانهاى ساكت كه مكرش قوى است، و يا فردى صالح، اما خشك و نفهم.
اى مسلمان، مركب شهوتت را براى مدح خودت پيش بياور! تا چه اندازه نَفْس خود را تصديق ميكنى و نيكان را خوار ميشمارى؟ تا چه اندازه نفس خود را بزرگ میشمارى و عابدان را كوچك میدانی؟! تا كى با نَفْسَت دوستانه برخورد ميكنى و كار زاهدان را زشت ميشمارى؟! تا كى مىخواهى كلامت را بهگونهاي ستايش كنى كه ـ به خدا قسم ـ احاديث صحيحين(صحیح بخاری و صحیح مسلم) را آنچنان مدح نمىكنى؟! اى كاش احاديث صحيحين از دست تو سالم ميماند، بلكه هر وقت خواستى، آنها را با برچسب تضعيف و موهوم بودن يا با تأويل و انكار تغيير دادهاي .
آیا وقت آن نشده که از کارهایت دست برداری؟ آیا وقت توبه و انابهات فرا نرسیده است؟ آیا در سنین هفتاد سالگی نیستی و هنگام رحلتت فرا نرسیده است؟…
ولی من گمان ن میکنم که حرف مرا قبول کنی و به موعظههایم گوش فرادهی، بلکه بلندترین همت تو، نقضِ این ورقه با نوشتن چند جلد کتاب است، تا با کلمات خود حرف مرا قطع کنی و مدام از خود دفاع کنی تا اینکه بگویم ای کاش من ساکت شده بودم!
حال تو نزد من که مهربان و دوست و رفیق تو هستم، اینگو نه است، چه رسد به حال تو نزد دشمنانت! دشمنانی که در بین آنها افراد صالح و عاقل و فاضل وجود دارد؛ همانگونه که در میان دوستداران تو افراد فاجر، دروغگو ، جاهل، باطل و غیرمتوازن وجود دارد. من از تو راضی میشوم اگر مرا آشکارا دشنام دهی، ولی از حرفهاي من مخفیانه نفع ببری… .[14]
ملاحظه کنید که چقدر ابن تیمیه از مسیر حقیقت دور شده و چه مقدار بر پافشاری در اشتباهاتش اصرار کرده است که شخصیتی چون ذهبی که سابقه دوستی با وی را دارد، چنین نام های به وی مینویسد و اینگونه با ناامیدی از هدایتش، از وی انتقاد میکند!
وی همچنین در برخی مسائل دیگر چون طلاق و زیارت قبور در آرای ابنتیمیه مناقشه کرده است.[15]
او در جای دیگری درباره ابنتیمیه مینویسد:
… من بسیار در بررسی احوال او زحمت کشیدم و درباره او به این نتیجه رسیدم که علت کنارهگیری اهل مصر و شام و دلیل تنفّر مردم از او و سرزنش و تکذیب او، تکبّر و خودخواهی و شدت علاقهاش به رهبری در میان علما و توهین به بزرگان بوده است.[16]
7 – تقیالدین سُبْكى شافعی(م756ق)
تقي الدين علي بنعبد الكافي سُبكي مصري از علمایِ شافعي مذهب است که در سال 683 ق در سُبک، از قریههای مصر، به دنیا آمد. پس از وفات جلال الدّین قزوینی، قاضی القضات دمشق، در سال 739ق، ناصر، حاکم مصر، وی را به قاضی القضاتی دمشق منصوب کرد. او در سال 742ق مدتی خطیب جمعه مسجد جامع اموی در دمشق شد و در سال 756ق دیده از جهان فرو بست.
بزرگان علم رجال به مقام علمی وی در مذهب شافعی پرداختهاند:
ذهبی شافعی درباره وی مینویسد:
«وی علامه صاحب فنون فخر حفّاظ[17] و قاضی القضات مسلمین و نویسنده کتب زیادی است».[18]
سیوطی، از علمای بنام اهلسنّت، درباره وی مینویسد:
وی امام فقیه، محدث، حافظ، مفسر قرآن، اصولی، متکلم، نحوی، لغوی، ادیب، مجتهد و شیخ الإسلام دوران خود بود.[19]
از وی بیش از 150 کتاب برجای مانده است که برخی کتب وی عبارت است از: 1 – النكت على صحيح البخاري؛ 2 – ضياء المصابيح في اختصار مصابيح البغوي؛ 3 – السيف المسلول على من سبّ الرسول9؛ 4 – إبراز الحكم من حديث رفع القلم؛ 5 – الدر النظيم في تفسير القرآن العظيم؛ 6 – إحياء النفوس في صنعة إلقاء الدروس؛ 7 – الإغريض في الحقيقة والمجاز والكناية والتعريض؛ 8 – المسائل الحلبية في الفقه؛ 9 – الإبتهاج في شرح المنهاج في الفقه الشافعي؛ 10 – الفتاوى السبكية.
سه کتاب از تألیفاتش در رد ابن تیمیه و عقاید انحرافی اوست که عبارتاند از:
الف) شفاء السّقام في زیارة خیر الأنام: این کتاب در ده باب تنظیم شده است. عبارتاند از:
باب اول: احادیث وارد شده درباره زیارت؛
باب دوم: روایات دال بر فضیلت زیارت، حتی اگر لفظ زیارت در آن نیامده باشد؛
باب سوم: روایات دالّ بر سفر برای زیارت پیامبر9 و مشروعیّت آن؛
باب چهارم: نظر علما درباره استحباب زیارت قبر رسول گرامی اسلام9؛
باب پنجم: در ادله اینکه زیارت موجب تقرّب است؛
باب ششم: در ذکر دلایل اینکه سفر برای زیارت قبر پیامبر9 موجب تقرّب است؛
باب هفتم: در دفع اشکالات منکرین و بحث درباره آرائشان؛
باب هشتم: در توسّل و استغاثه به انبیا و اولیا؛
باب نهم: در حیات انبیا، پس از مرگ؛
باب دهم: در شفاعت عظمای پیامبر(ص) در روز قیامت.
ب) الدرّة المضیئة في الردّ علی ابن تیمیة: در این کتاب نیز به نقد و بررسی برخی از عقائد ابن تیمیه پرداخته است.
ج) السّیف الصّیقل في ردّ علی ابن زفیل:[20] وی در این کتاب نیز آرای ابن تیمیه و امثال وی را درباره تجسیم و تشبیه و حیات برزخی انبیا و اولیا نقد و بررسی کرده است. این کتاب همراه با تکملهای از یکی از علمای الأزهر به قلم محمد زاهد کوثری در مکتبه زهران مصر منتشر شده است.
وی درباره ابنتیمیه مينويسد:
ابن تیمیه بعد از آنکه خود را پیرو کتاب و سنّت معرفی و اظهار کرده که دعوتکننده به حق و هدایتکننده به سوی بهشت است، در اصول عقاید مطالبی را بدعت گذاشته و از پایههاي اسلام، ارکان و مبانی آن را نقض کرده و به این دلیل از پیروی حق خارج و داخل در عنوان بدعتگذار گشته و با مخالفت با اجماع از دایره مسلمین خارج شده است. او سخنى گفته كه لازمه آن جسمانىبودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آنجا كه ازلى بودن عالم را ملتزم شده و با اين سخنان حتّى از 73 فرقه نيز بيرون رفته است.[21]
وی همچنین درباره بدعت ابنتیمیه در تحریم توسّل به انبیا و طلب شفاعت از رسول گرامی اسلام(ص) مینویسد:
بدانکه جایز و پسندیده است توسّل و استغاثه و طلب شفاعت به واسطه پیامبر، از خدا، و جواز و پسندیده بودن آن برای هر کسی که دین دارد، از امور بدیهی است و این پسندیده بودن معروف است از عمل انبیا و مرسلین و سیره سلف صالح و علما و عموم مسلمانان. و هیچکس از پیروان ادیان آن را انکار نکرده است و در هیچ زمانی از زمانها چنین نظری شنیده نشد؛ تا اینکه ابن تیمیه آمد و در اینباره حرفی زد که مسئله را برای افراد ضعیف الاعتقاد مشتبه کرد و بدعتی گذاشت که کسی در قرون قبل از او نگذاشته بود.[22]
8 – ابوبکر بن محمد حصنی دمشقی شافعی(م829ق)
شیخ تقیالدّین ابوبکر بنمحمد حِصنیِ دمشقیِ شافعی در سال752 ق در قریهای به نام حوران به دنیا آمد و پس از آن به دمشق آمد و فقه شافعی را نزد استادانی چون زُهری، ابنجابی، صرخدی و غَزّی آموخت و پس از آن به مقابله با ابنتیمیه پرداخت و در این راه تلاش بسیار کرد و عدهای از طلاّب علوم دینی از او پیروی کردند و به همین جهت در شام نزاعهای فراوان به وجود آمد. وی در سال 829 ق از دنیا رفت.[23]
از وی کتابهای بسیاری چون شرح صحیح مسلم در سه جلد، المهمّات در دو جلد و قواعد الفقه به جای مانده است. یکی از مهمترین کتابهاي وی کتاب دَفعُ شبه من شَبَّهَ و تَمَرَّد در رد افکار ابن تیمیه است که مکتبة الازهریـة للتراث به صورت افست آن را چاپ کرده است و در سال 1418ق با تحقیقات و فهارس به نام دفع الشبه عن الرّسول به چاپ رسیده است.[24]
وی درباره آرای ابن تیمیه مینویسد:
ابنتيميه گفته است: هر كس به مرده و يا فرد دور از نظر استغاثه كند…، ظالم و گمراه و مشرك است.
از اين سخن ابنتيميه، بدن انسان ميلرزد. اين سخن، قبل از زنديق حرّان، ابنتيميه، از دهان هیچ كسى در هيچ زمان و هيچ مكانی بيرون نيامده است اين زنديق نادان و خشك، داستان عمر را وسيلهاي براى رسيدن به نيّت ناپاكش در بىاعتنايى به ساحت حضرت رسول اكرم(ص)قرار داده وبا اين سخنان بىاساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده و مدّعى شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است.[25]
حصنی دمشقی همچنین بابی را به عنوان پرهیز از عقاید ابنتیمیه باز کرده و وی را اهل گمراهی دانسته و نوشته:
(پرهیز از عقاید ابنتیمیه که اهل زِیغ است): ای کسیکه دوست داری نفست را از گرو اهل زیغ گمراه و گمراهگر برهانی و اقتدا کنی به کسانی که در دین سالم هستند! زمانی که این مقدّمه برای تو آورده شد، بدان من در سخنان این خبیث(ابنتیمیه) ـ که در قلب او مرض زِیغ وجود دارد و متشابهات از قرآن و احادیث را برای فتنهانگیزی دنبال میکند،[26] و جمعی از عوام و دیگران که خدا قصد هلاک کردن آنها را دارد، از وی پیــروی میکننـــد ـ دقت کردم، چیزهایی یافتم که قادر به بیان آن نیستم، و انگشتانی که مرا در نوشتن آن یاری کند ندارم؛ چون که خدای عالمین را در تنزیه خودش(از تجسیم و تشبیه) تکذیب کرد.[27]
وی ملاک خوبی برای گمراهی ابنتیمیه بیان میکند و آن استفاده از آیات متشابه قرآن برای اثبات عقاید خویش است و این در واقع بزنگاه انحرافات ابنتیمیه و پیروان اوست.
9 – ابنحجر عسقلانی(م852ق)
شهاب الدین ابوالفضل کنانی عسقلانی مصری شافعی، معروف به ابنحجر، در شعبان سال 773ق در مصر به دنیا آمد و خیلی زود اقدام به حفظ قرآن و یادگیری علوم اسلامی کرد و پس از مدتی از اساتید خود اجازه افتا و تدریس گرفت.[28]
درباره شخصیت علمی و کتب او در مقدمه محقق کتاب تهذیب الکمال آمده است: «حافظ عصر خود و دارای تألیفات بسیاری چون تهذیب التهذیب و تقریب التهذیب است».[29]
وی دارای بیش از 150 تألیف است که بسیاری از آنها مشهور و مورد استفاده فراوان اهل علم است.
کتبی چون تلخیص الحبیر، الإصابة، لسان المیزان، تقریب التهذیب، تهذیب التهذیب، طبقات المدلّسین و فتح الباري في شرح صحیح البخاري از مشهورترین آثار اوست.
کتاب فتح الباري في شرح صحیح البخاري معروفترین و مهمترین شرح کتاب صحیح بخاري میباشد.
چنانکه در تألیفات وی نیز مشهود است، او دارای گرایشها شدید به اهلحدیث بود و خود یکی از ارکان علمی حدیث نزد اهلسنّت است.
وی درباره ابن تیمیه و برخورد علما با وی مینویسد:
بزرگان اهلسنّت درباره ابنتيميه دیدگاههای مختلفى دارند؛ بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسيم است؛ زيرا او در كتاب العقيدة الحمويّة براى خداوند متعال دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است؛
و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم، كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب ميآيد، وى را زنديق و بىدين دانستهاند.
و بعضى به جهت سخنان زشتى كه درباره اميرمؤمنان بيان داشته، وى را منافق دانستهاند ؛ چون وى گفته است: جنگهاى علی بن ابی طالب براى ديانت خواهى نبود، بلكه براى رياست طلبى بود،…
تمامى اين سخنان نشانه نفاق اوست؛ چون پيامبر گرامى به على7 فرموده است: جز منافق كسى تو را دشمن ن ميدارد.[30]
وی همچنین درباره فتوای ابنتیمیه به حرمت زیارت قبور مینویسد:
علما به ابن تیمیه نسبت دادهاند که او بار سفر بستن برای زیارت مرقد آقایمان رسول خدا(ص)را حرام شمرده است و ما نیز این کار ابنتیمیه را قبول نداریم. البته شرح دادن دلایل ابنتیمیه و مخالفین او، بسی طولانی است. این مسئله از زشتترین مسائلی است که از ابنتیمیه نقل شده است. از جمله دلیلهاي ی که ابن تیمیه در ردّ مخالفین خود ـ که به اجماع علما در مورد جایز بودن زیارت آن حضرت استدلال کردهاند ـ ذکر میکند، عبارتی است که از مالک بنانس نقل شده است که او کراهت داشت بگوید: «قبر پیامبر را زیارت کردهام »، اما محقّقینی که تابع مذهب مالک بودهاند، در جواب ابن تیمیه گفتهاند : مالک برای اظهار ادب و احترامِ به پیامبر،کراهت داشت که این عبارت را بگوید، نه اینکه از زیارت کردن رسول خدا(ص)کراهت داشت؛ زیرا که زیارت پیامبر9از برترین اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک میکند و جایز بودن آن مورد اجماع تمام علمای امت اسلامی است و هیچ اختلافی در این زمینه وجود ندارد و خداوند هدایت کننده به راه درست است».[31]
وی همچنین مينويسد:
وقتی خبر به قاضی رسید که برخی از افراد نزد ابنتیمیه رفت و آمد میکنند گفت: اگر برای کفری که از وی ثابت شده، کشته نشود، باید در برابر وی سختگیری شود. آنگاه دستور داد وی را به زندان انفرادی منتقل کنند.
پس از آن قاضى شافعى دمشق دستور داد كه در دمشق اعلان كنند كه: «من اعتقد عقيدة ابن تيمية حلّ دمه و ماله؛ هر كس معتقد به عقايد ابنتيميه باشد، خون و مالش حلال است».
و این اعلامیّه را یکی از علمای بزرگ اهلسنّت به نام شهاب الدین محمود در مسجد جامع دمشق قرائت کرد که به دنبال آن حنبلیها و افراد دیگری که در معرض اتّهام بودند، جمع شدند و اعلام کردند که ما بر مذهب و عقیده امام شافعی هستیم.[32]
از مجموع کلمات ابنحجر عسقلانی درباره ابنتیمیه روشن میگردد که مقابله با ابنتیمیه و منحرف دانستن وی در اعتقادات، مختص شیعه نیست، بلکه کسانی چون ابنحجر عسقلانی که از متعصّبین اهلسنّت است نیز با وی مقابله کرده و عقاید وی را انحرافی دانستهاند.
10 – صالحی شامی(م942ق)
وی که از علمای شافعی و صاحب کتاب معروف سبل الهدی و الرّشاد در سیره و احوال و آثار نبّوت رسول گرامی اسلام9 است، درباره فتوای ابن تیمیه در منع زیارت قبور مینویسد:
و مشروعیت سفر برای زیارت قبر پیامبر که درباره آن شیخ تقی الدین سُبکی و شیخ جمال الدین زملکانی و شیخ داوود ابو سلیمان مالکی و دیگران از علما، کتاب نوشته و در آن نظر ابن تیمیه را که معاصر آنها بوده، رد کردهاند ؛ زیرا او در این مورد نظر زشتی داده است که آب دریاها آن را پاک نمیکند… .[33]
این نشاندهنده قبح فتاوای ابن تیمیه در میان علمای مذهب شافعی است که فتوایی چون ممنوعیت سفر برای زیارت قبر پیامبر، اینگونه موجب موضعگیری ایشان حتی قرنها پس از وی میشود.
11 – ابنحجر هیتمی مکّی شافعی(م974ق)
ابنحجر مکی، از علمای بزرگ مذهب شافعی، درباره ابن تیمیه مینویسد:
ابنتیمیه بندهای است که خداوند او را خوار، گمراه، کور و کر گردانیده است و این مطلبی است که امامانی که فساد احوال و دروغ اقوالش را بیان کردهاند ، به آن تصریح کردهاند… و کسیکه میخواهد از آن اطلاع پیدا کند، بر اوست که به کلام امام مجتهد که بر امامت و جلالتش و رسیدن به مرتبه اجتهادش اتفاق افتاده، یعنی کسانی چون ابوالحسن سبکی، فرزندش تاج الدین، شیخ امام عزّ بنعبدالسلام و جماعتی از علمای همعصر او و غیرآنان از علمای شافعی و مالکی و حنفی مراجعه و نوشتههاي آنها را مطالعه کند. او کسی بود که اعتراضش را بر متأخرین صوفیه محصور نکرد، بلکه بر امثال عمر بنخطاب و علی بنابیطالب نیز همانگونه که به آن اشاره خواهیم کرد، اعتراض کرد.
حاصل اینکه کلام او هیچ ارزشی ندارد، بلکه با کمال تأسف به دور انداخته میشود و اعتقاد ما درباره او این است که او بدعتگذار و گمراه و گمراهکننده و جاهل و اهل غلوّ است. خداوند با او به عدالتش رفتار کند و ما را از مثل روش و عقیده و کردارش پناه دهد. از برخی سلف خبر داده شده که نزد او یادی از علی بنابیطالب2 شد. او گفت: سیصد مورد اشتباه کرده است. ای کاش میدانستم اگر به گمان تو علی اشتباه کرده است، از کجا صواب به دست تو رسیده است؟![34]
وی در جای دیگری میگو ید: «من خرافات ابن تیمیة التي لم یقلها عالم قبله و صار بها بین أهل الإسلام مثله، أنّه أنکر الإستغاثة و التوسّل به».[35]
این عبارات بهطور روشن، نظر علمای مذاهب مختلف اسلامی را درباره ابن تیمیه و انحرافات وی روشن میسازد.
12 – یوسف بن اسماعیل نبهانی شافعی(م1350ق)
وی درباره ابنتیمیه میگو ید:
بدانکه من در مورد ابنتیمیه و شاگردش ابنقیم و ابنعبدالهادی معتقدم که از امامان دین و بزرگان علمای مسلمانان بودهاند که امت محمدی را با علم خود نفع عظیمی دادند؛ گرچه در بدعت منع زیارت و استغاثه، نهایت اسائه ادب را کردند و به اسلام و مسلمانان ضررهای بزرگی وارد ساختند. به خدای بزرگ قسم یاد میکنم که قبل از اطلاع یافتن از کلام آنان در این باب در شئون رسول خدا، گمان ن میکردم که مسلمانی چنین جرئتی داشته باشد و در مدت چند ماه در ذکر عبارات آنها تفکر میکردم و جرئت بر نقل آنها نداشتم؛ گرچه برای رد کردن آنها نیز میترسیدم سبب نشر آنها به جهت شدت افتضاح آنها شوم.[36]
13 – نجم الدین محمد امین کردی شافعی(م1400ق)
وی نظر ابن تیمیه را صورت دیگری از بدعتهاي یهودیان دانسته و از مقابله علمای اهلسنّت با این انحرافات به عنوان قیام علمای اهل سنّت و جماعت یاد کرده و نوشته:
در قرنهاي پیشین بین اهل اسلام بدعتهاي ی یهودی از قبیل قول به تشبیه و تجسیم و اعتقاد به جهت و مکان در حق خدای متعال وجود داشت که از ساختهها و پرداختههاي دشمنان اسلام بود، تا کینه خود را بر ضدّ اسلام محکم سازند؛ در حالیکه برخی از اهل اسلام از آنان غافل بودهاند … تا اینکه در اوایل قرن هشتم این بدعتها به شکل دیگری، صورتی شبیه به یهود بهخودگرفت که خطر آن کمتر از اقدامات یهود نبود. این کارها به دست فردی به نام ابن تیمیه حرّانی انجام گرفت که علمای اهلسنّت و جماعت در مقابل آنها قیام کردند به طوری که در عصر او کسی باقی نماند تا او را یاری کند، مگر کسی که دارای غرض یا در قلبش مرض بود….[37]
چنانکه روشن است، در طول قرون متمادی پس از ظهور ابنتیمیه و آشکار شدن افکار انحرافیاش، بسیاری از علمای اسلامی از مذاهب مختلف وظیفه خود دانستند که به مقابله با این انحراف بزرگ بپردازند و کسانی که ذکر شدند، تنها برخی از این افراد بودند. همه این علما و بسیاری دیگر از علمای مذاهب مختلف اسلامی که به نقد وی پرداختند و در مقابل انحرافات وی ایستادند، آرای وی را در تقابل با میسر صحیح اسلامی میدانستند و همواره بر ضالّ و مضلّ بودن وی تأکید داشتند.
14 – جباوی سعدی شافعی(معاصر)
وی از علمای شهر صیدا در لبنان و صاحب چهار کتاب در رد ابنتیمیه است. وی در مقدمه یکی از این کتابها با نام کشف المین في شرح الحراني لحدیث ابن حصین مینویسد:
این کتاب را کشف المین(یعنی کذب) نامیدم و در آن تهمت ابن تیمیه حرّانی و نسبتهاي ناروایش را به عقل و نقل بیان کردم… و این بعد از اطلاع کامل من از کتابهاي او همچون مجموع الفتاوی و درء التّعارض و منهاج السنّة و الصفدیة و دیگر کتابهاي اوست که برخی از نصوص آن را نقل کردیم و از آن جمله اعتقاد به قدیم بودن نوع عالم در کتاب کشف الزَّلَل است که بهطور مفصّل مذهبش را بیان و آن را ردّ کردیم… .[38]
وی همچنین مینویسد:
از خداوند متعال میخواهم که چشم بصیرت به پیروان او بدهد و آنان را به حق هدایت کند، تا چه رسد به کسانی که مغبون شدند و فریب حرفهای او را خوردند، تا جایگاه این بدعتگذار را بهخوبی بدانند و آگاه کردند که او جز فردی خارج شده از دین و کافر نیست و در اعتقادات منفرد بدعتگذار و گمراه بود و از جماعت مفارقت کرد.[39]
15 – حسن بن علی السقاف شافعی(معاصر)
وی نویسنده توانمند شافعی مذهب عصر حاضر است[40] و از وی شش کتاب در مقابله با اندیشههاي ابنتیمیه و وهابیّت به چاپ رسیده است:
1 – الإغاثة بأدلة الإستغاثة: در بیان حیات انبیا بعد از مرگ و ادلّه جواز توسّل به پیامبر بعد از وفات ایشان است که انتشارات الامام نوویِ عمان (اردن) در سال 1990م چاپ کرده است.
2 – البشارة و الإتحاف بما بین ابن تیمیة و الألباني في العقیدة من الإختلاف: این کتاب در باب اختلافهاي عقیدتی بین علمای سلفی چون اَلبانی و ابن تیمیه تألیف شده است و در سال 1413ق انتشارات دارالإمام النووي در اردن چاپ کرده است.
3 – قاموس شتائم: یکی دیگر از کتب وی در رد وهابیّت است که در آن اهانتهاي اَلبانی، از سلفیهاي معاصر، به علمای اهلسنّت را در آن جمع آوری کرده و به آن پاسخ داده است.[41]
4 – التندید بمن عدّد التوحید: یکی دیگر از کتب وی در رد تفکرّات ابنتیمیه است. وی در این کتاب اقدام ابنتیمیه به تقسیم توحید به توحید ربوبیّت و توحید الوهیّت و تکفیر مسلمانان به گمان عدم اعتقادشان به توحید الوهیت را نقد کرده است.
وی در مقدمه این کتاب درباره این تقسیمبندی ابنتیمیه مینویسد:
این تقسیم بدعت زشتی است که در قرن هشتم و پس از گذشت بیش از هشتصد سال از دوران پیامبر واقع شده است و کسی قبل از او (ابنتیمیه) این مطلب را نگفته است و هدف قائلین این دیدگاه تشبیه مؤمنین مخالف با به ظاهر سلفیها به کفار و بلکه تکفیر آنها با این ادعا که آنها مثل سایر کفار توحید ربوبیّت دارند، اما توحید الوهیت ندارند و به همین جهت، متوسلین به انبیا و اولیا کافر هستند و همینطور بسیاری از کسانی که در بسیاری از اموری که فکر میکنند حق است با آنها مخالفاند، کافرند و باعث همه اینها این حرّانی(ابنتیمیه) است.[42]
5 – تنقیح المفهوم العالیة بما ثبت و ما لم یثبت في حدیث الجاریة: این کتاب در ردّ کتاب مختصر العلو نوشته ناصر الدین البانی، از علمای سلفی مذهب، درباره تجسیم و تشبیه خدا و اثبات مکان برای باری تعالی است.
این کتاب در سال 1414ق در اردن به همت انتشارات دارالامام النووی به چاپ رسیده است.[43]
6 – فتح المعین: این کتاب نقد کتاب اربعین(چهل حدیث) ابواسماعیل هروی در موضوع صفات باری تعالی است. وی در این کتاب به این روایات که اثبات صفات جسمانی برای خداوند متعال است، اشکالات اساسی وارد کرده است و در ضمن آن عقاید تجسیمی و تشبیهی ابنتیمیه را نیز نقد کرده است.[44]
16 – محمود سعید ممدوح (معاصر)
وی یکی از علمای معاصر مذهب شافعی و از نویسندگان مشهور اهلسنّت در دوران حاضر است. از وی کتابی به نام رفع المنارة في تخریج أحادیثِ التوسّل و الزّیارة در سال 1416ق به همت دارالإمام نووي اردن به چاپ رسیده است. وی در این کتاب به طور مبسوط و مستدلّ به بررسی احادیث توسّل و زیارت پرداخته و به اشکالات ابنتیمیه و دیگر حنبلیها به احادیث زیارت و توسل پاسخ داده است.[45]
همچنین از وی کتابی به نام وصول التهاني بإثبات سنیّة السبحة و الرّد علی الألباني در ردِّ یکی از دیدگاههای البانی از علمای وهابیّت، به چاپ رسیده است.[46]
17 – بغدادی نقشبندی خالدی معروف به طحطاوی(معاصر)
از وی کتابی با نام المنحة الوهبیّة في ردِّ الوهابیّة در سال 1986م به همت انتشارات الحقیقة استانبول ترکیه به چاپ رسیده است.[47]
نتیجه
از مجموع مطالبی که از تعدادی از علمای مذهب شافعی نقل شد، اینگونه استفاده میشود که از آغاز پیدایش تفکرات ابنتیمیه، با این تفکرات به عنوان یک انحراف در جامعه اسلامی علمای مذاهب مختلف اسلامی مقابله کردند؛ بهطوریکه تنها علمای یکی از مذاهب فقهی اهلسنّت این چنین اهتمام به نقد و مقابله با وی پرداختند و این مقابله و برخورد جدی، زمینهساز طرد افکار وی از جامعه اسلامی و نابودی مروّجان این تفکر یعنی وهابیت است. به امید آنکه علمای معاصر نیز به این وظیفه خود عمل کنند و با انحرافات اعتقادی اسلامی به مقابله برخیزند.
منابع:
* قرآن کریم. 1 – الأعلام: خیرالدین زرکلی، بیروت ـ لبنان: دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، 1980م.2 – البدایة و النهایة: ابنکثیر، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ اول ، 1408ق.3 – البدایة و النهایة: اسماعیل ابن کثیر، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408ق.4 – بیان زغل العلم و الطلب:شمس الدین ذهبی، منبع الکترونیکی الشاملة. 5 – تذکرة الحفاظ: شمس الدین ذهبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بیتا.6 – التندید بمن عدّد التوحید: حسن بن علی سقّاف، عمان ـ اردن: دارالإمام النووی، چاپ دوّم، 1413ق.7 – تنفیح المفهوم العالیة: حسن بن علی سقّاف، عمان ـ اردن: دارالإمام النووی، چاپ اوّل، 1414ق.8 – تهذیب الکمال: المزی، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت ـ لبنان: موسسة الرسالة، چاپ چهارم، 1406ق. 9 – التوسل بالنبی جهلة الوهابیین: ابی حامد ابنمرزوق، استانبول: مکتبة ایشیق، 1876م.10 – التوفیق الرباني في الرد علی ابن تیمیة الحراني: جماعة من العلماء، افست، بیجا، بیتا.11 – الجوهر المنظم: ابن حجر هیتمی مکیّ، بیجا، بیتا.12 – الدرر الکامنة في أعیان المائة الثامنة: ابنحجر عسقلانی، بیجا، بیتا.13 – دفع الشبه عن الرسول: تقی الدّین حصنی دمشقی، قاهره: انتشارات دارإحیاء الکتاب العربی، چاپ دوم، 1418ق.14 – ذیل طبقات الحفاظ: جلال الدین سیوطی، بیجا، بیتا. 15 – سبل الهدى والرشاد: صالحی شامی، تحقیق و تعلیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول،1414ق.16 – سیرأعلام النبلاء: شمس الدین ذهبی، تحقیق: حسین اسد، بیروت: موسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413ق.17 – السیف الصّیقل في رد علی ابن زفیل: تقیالدّین سبکی شافعی، مصر:مکتبة زهران با مقدمه گروهی از علمای دانشگاه الازهر، بیتا. 18 – شفاء السقام: تقی الدین سبکی، تحقیق: سید محمد رضا حسینی جلالی، بیجا، چاپ چهارم، 1419ق.19 – شواهد الحق في الإستغاثة بسيد الخلق: شيخ يوسف بن اسماعيل نبهاني، استانبول: مکتبة حقیقة، 1984م.20 – طبقات الشافعیة:تاج الدین، بیروت : عالم الکتب، چاپ اول، 1407ق.21 – فتح الباري في شرح صحیح البخاري: احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، بیروت ـ لبنان: دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ دوم، بیتا.22 – فتح المعین: حسن بن علی سقّاف، عمان ـ اردن: داراللإمام النووی، چاپ اول،1410ق.23 – قاموس شتائم:حسن بنعلی السقاف، عمان: دارالامام النووی، چاپ اول، 1414ق.24 – کتاب الدعاء: برانی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول ،1413ق.25 – کشف المین لحدیث الحراني لحدیث ابن حصین: طارق بن محمد سعدی شافعی، بیروت: مکتبة دار الجنید، چاپ اول، بیتا.26 – المصنف: ابن ابی شیبه کوفی، تعلیق و تحقیق:سعید اللحام، بیروت ـ لبنان: دار الفکر، چاپ اول، 1409ق.27 – معجم المؤلفین: عمر کحاله ، بیروت ـ لبنان: مکتبة المثنی، بیتا.28 – هدیة العارفین: اسماعیل باشا البغدادی، بیروت ـ لبنان: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
منبع: نشریه سراج منیر
پی نوشت ها
[1]. سوره طه، آیه 5.
[2]. البداية و النهاية، ج14، ص51.
[3]. معجم المؤلّفین، ج10، ص161.
[4]. الأعلام، ج6، ص314.
[5]. همان، ج5، ص33.
[6]. همان، ج6، ص284.
[7]. البدایة و النهایة، ج14، ص153.
[8]. طبقات الشافعیّة، ج5، ص106.
[9]. هدیة العارفین، ج2، ص146.
[10]. الأعلام، ج6، ص284.
[11]. معجم المؤلفین، ج2، ص201، هدية العارفين، ج1، ص108.
[12]. ر.ک: سیر أعلام النبلاء، ج9، ص7-11.
[13]. «لا تذّكروا موتاكم إلّا بخير ، فإنّهم قد أفضوا إلى ما قدموا» ( المصنف، ج3، ص245؛ كتاب الدعاء، ص572).
[14]. السيف الصقيل ، ص217ـ 218؛ التوفيق الرباني في الرد على ابن تيمية الحراني، ص206.
[15]. سیرأعلام النبلاء، ج1، ص66 ؛ ج4، ص484 .
[16]. بیان زغل العلم و الطلب، ص17ـ 18.
[17]. حافظ یکی از بالاترین درجات محدثین در بین علمای اهلسنّت است.
[18]. تذکرة الحفاظ، ج4، ص1507.
[19]. ذیل طبقات الحفّاظ، ص352.
[20]. ابن زفیل همان ابن قیّم جوزی شاگرد ابنتیمیه است و این کتاب در نقد قصیده نونیّه ابن قیّم است.
[21]. السيف الصقيل، ص190؛ التوفيق الرباني في الرد على ابن تيمية الحراني، ص30؛ التوسل بالنبي 9وجهلة الوهابيون، ص218.
[22]. شفاء السّقام، ص293.
[23]. دفع الشبه عن الرسول، مقدمه كتاب.
[24]. همان.
[25]. همان، ص131.
[26]. اشاره به آیه کریمه: (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آَيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ …)(سوره آل عمران، آیه 7).
[27]. دفع الشبهه عن الرسول، ص82.
[28]. فتح الباري، ج1، ص2.
[29]. تهذیب الکمال، ج1، ص66.
[30]. الدرر الكامنة، ج1، ص155.
[31]. فتح الباري، ج3، ص53.
[32]. الدرر الكامنة، ج1، ص147.
[33]. سبل الهدى والرشاد، ج12، ص384.
[34]. التوسل بالنبي 9 وجهلة الوهابيون، ص234؛ الفتاوی الحدیثیة،ص144.
[35]. الجوهر المنظم، ص148.
[36]. شواهد الحق في الإستغاثة بسید الخلق، ص 62.
[37]. فرقان القرآن، ص2.
[38]. کشف المین في شرح الحراني لحدیث ابن حصین، مقدمه.
[39]. کشف المین في شرح الحراني لحدیث ابن حصین ، خاتمه کتاب.
[40]. از وی کتبی چون إلقام الحجر للمتطاول على الأشاعرة من البشر، إعلام الخائض بتحريم القرآن على الجنب والحائض، احتجاج الخائب بعبارة من ادعى الإجماع فهو كاذب، القول المبتوت في صحة حديث صلاة الصبح بالقنوت، به چاپ رسیده است.
[41]. قاموس شتائم، ص6.
[42]. التندید بمن عدّد التوحید، ص8.
[43]. تنفیح المفهوم العالیة، مقدمه کتاب.
[44]. ر.ک: فتح المعین، ص3.
[45]. رفع المنارة، ص288.
[46]. وصول التهاني، ص3.
[47] . المنحة الوهبية في رد الوهابية، مقدمة ، ص2.