در ابتدا بايد دانست عادت به كار خوب، پسنديده است اما اگر عادت به عادى كشيده شود و مانع رشد باشد نكوهش شده است. چنان كه در روايات آمده، گاهى طولانى كردن نماز (ركوع و سجود) به صورت عادت در مى آيد و لذا ارزش خود را از دست مى دهد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرمايد: «لا تَنْظُروا اِلى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ و سُجُودِه فَاِنَّ ذلِكَ شَى ءٌ اِعتادَه فَلَوْ تَرَكَه اِسْتَوْحَشَ لِذلكَ و لكِن اُنظُروا اِلى صِدْقِ حَديثِه و اداءِ اَمانَتِه»؛[1] «به طولانى كردن ركوع و سجود كسى نگاه نكنيد؛ زيرا شايد اين چيزى باشد كه به آن عادت كرده باشد كه اگر تركش كند وحشت مى كند؛ ليكن به راستى در گفتارش و اداى امانتش نگاه كنيد».
بنابراين با ارزش ترين اعمال انسانى و عبادى، اگر به طورى عادت شود كه عمل از روى قصد و توجّه و آگاهى انجام نشود و نماز بدون توجّه به هدف اصلى آن برگزار شود، آثار سازنده نخواهد داشت.
البته اينكه انسان بايد كارى كند كه چيزى برايش به صورت عادت در آيد و به آن انس بگيرد به طورى كه ترك كردن آن برايش دشوار باشد به صورت كلى درست است؛ چون عادت بر دو قسم است:
1 – عادت فاعلى: آن است كه انسان تحت تأثير يك عامل خارجى قرار نمى گيرد؛ بلكه كارى را از روى آگاهى و آزادى و در اثر تكرار و ممارست، بهتر انجام مى دهد. مثلاً در اثر تمرين، عادت به نوشتن، خواندن مى كند. بسيارى از ويژگى هاى شايسته مانند: شجاعت، سخاوت و عفّت حاصل عادت فاعلى است. بنابراين خاصيّت اين عادات آن است كه انسان تا وقتى كه عادت نكرده، اراده اش در مقابل موانع ضعيف است و وقتى عادت كرد، قدرت مقاومت پيدا مى كند؛ همان طور كه درباره تقوا و عدالت چنين است و به گونه اى است كه انسان اسير آن نمى شود. علاوه بر اين عادت كارى را كه بر حسب طبيعت براى انسان دشوار است، آسان مى كند و اين نه تنها ناپسند نيست؛ بلكه پسنديده و نيكو است.
2 – عادت انفعالى: آن است كه انسان تحت تأثير يك عامل خارجى، عمل را انجام مى دهد و با ايجاد انس با آن، انسان اسير آن مى شود؛ مثلاً انسان عادت مى كند كه روى تشك پر قو بخوابد يا به پرخورى يا غذاى خاصى عادت مى كند؛ به طورى كه اگر آن غذا به او نرسد بهانه گيرى مى كند و به لجاجت مى پردازد. بنابراين يكى از معيارهاى تشخيص عادت هاى خوب از عادت هاى بد، پيامدهاى آن است.
در وصيت نامه اميرالمؤمنين (علیه السلام) به امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى خوانيم: «اِنَّ الْخَيْرُ عادَة»؛[2] «نيكى عادت است!». همين مضمون در كنزالعمال از پيغمبر (صلی الله علیه وآله) نقل شده است كه فرمود: «اَلْخَيرُ عادَةٌ و الشَرَّ لِجاجَةٌ»؛[3] «نيكى عادت است و شرّ لجاجت است!».
امام سجاد (علیه السلام) هم فرمود: «اَحَبّ لِمَنْ عود مِنْكم نَفْسَه عادة مِنَ الْخَير ان يدومَ عليها»؛[4] «دوست دارم كه از شما عادت نيكى را پذيرفته است آن را پيوسته ادامه دهد».
اكنون با توجّه به اين موضوع، روشن مى شود در صورتى عادت به نماز خواندن، ناپسند است و بايد با آن مبارزه كنيد كه احساس نماييد انگيزه خوبى براى اداى آن نداريد و يا تأثيرى در اعمال و رفتار روزانه شما ندارد و شما را از خلاف و گناه بازمى دارد و شما را به خداوند نزديك تر نمى كند. در اين صورت است كه مى توانيد با استفاده از راهكارهاى مناسب، به نماز خواندن خويش عمق بيشترى ببخشيد و به حضور قلب واقعى برسيد.
در نهايت مهم ترين راه براى اينكه نگذاريم نماز براى ما امرى عادى و روزمره شود، داشتن شوق حضور و از بين بردن سستى و كسالت است. ما هر جا هستيم و در هر منزل و مرتبه به سر مى بريم، بايد سستى و رخوت را از خود بزداييم و دست كم اوقات نماز را در ظاهر پاس بداريم و در پى مواظبت باطنى از آن باشيم؛ امام خمينى(ره) سفارش هاى زيبايى در اين زمينه دارد:
«اى عزيز! تو نيز به قدر ميسور و مقدار مقدور، اين وقت مناجات را غنيمت شمار و به آداب قلبيه قيام كن، و به قلب خود بفهمان كه مايه حيات ابدى اخروى و سرچشمه فضايل نفسانيه و رأس المال كرامات غيرمتناهيه، به مراودت و موانست با حق است و مناجات با او؛ خصوصاً نماز كه معجون روحانى ساخته شده با دست جمال و جلال حق است و از جميع عبادات جامع تر و كامل تر است. پس از اوقات آن حتى الامكان محافظت كن و اوقات فضيلت آن را انتخاب كن كه در آن نورانيتى است كه در ديگر اوقات نيست و اشتغالات قلبيه خود را در آن اوقات كم كن؛ بلكه قطع كن و اين حاصل شود به اينكه اوقات خود را موظّف و معيّن كنى كه در آن وقت كارهاى ديگرى نداشته باشى و قلب را تعلّقاتى نباشد و نماز را با امور ديگر مزاحم قرار مده تا بتوانى قلب را راحت و حاضر كنى».[5]
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:رحیم کارگر/پرسش وپاسخ دانشجویی
[1] – عيون اخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص 51؛ كافى، ج 2، ص 105.
[2] – بحارالانوار، ج 74، ص 232.
[3] – كنزالعمال، ح 28722.
[4] – بحارالانوار، ج 46، ص 98.
[5] – آداب الصلاة، ص 114.