«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی».[۲]

رسالت انبیاء علیهم السلام دعوت به خدای متعال است و چون حرکتِ بشر در مسیرِ حق با موانع  روبرو هست، از این جهت اجتناب از طاغوت، که طواغیت سدِ راه خدای متعال هستند و مانعِ شکوفایی استعداد توفیقی بنی‌آدم هستند و حجاب فطرت خداجویی و خداپرستی هستند. لذا دعوت به خدا ملازم با مبارزه و قیام بر علیه طاغوت هست.

مسئله‌ی خلافت در اراده‌ی خدای متعال

اراده‌ی حکیمانه‌ی پروردگار حکیم از آغاز خلقت بر این تعلّق گرفت که همه‌ی موحدان عالم را در مسیر توحید جهت بدهد و محور واحدی برای آن‌ها تعیین کند که آن محور و آن پرچم و آن فلش، هم محکی برای کسانی هست که توحید واقعی دارند و این‌ها را از کسانی که مدّعی توحید هستند جدا می‌کند.

مسئله‌ی خلافت الهی، رهبری بشر با یک رهبر تعیین شده‌ی از جانب خالق، هم راهنماست، هم راهبر است، هم مرزبان است، و هم اینکه محک است.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-11

در دعای ندبه که از دعاهای بسیار جامع و دل‌انگیز است و در آن جریان مرحوم آقای حسنی که امام جمعه‌ی موقت اوایل انقلاب در کرمان بودند، و یکی از سپاهیانی که الآن بازنشسته است، جریانی داشت، به خدمت امام زمان ارواحنا فداه شرفیاب شده بود، حضرت سه پیام برای آقای حسنی فرستاده بودند، یکی اینکه دعای ندبه را ترک نکن، دوم اینکه به قم برنگرد و تبلیغات خودت را در همانجا ادامه بده، سوم اینکه کنار عمامه‌ی ما موسیقی خوانده نشود؛ که وقتی به آقای حسنی گفته بود، آقای حسنی منقلب شده بودند و گریه‌ی فراوان کرده بودند و فرموده بودند که هر سه از اسرارِ من است، من گاهی دعای ندبه را می‌خواندم و گاهی هم نمی‌خواندم، معلوم می‌شود که حضرت دوست دارند که چشم به راهان حضرت هر جمعه این چشم به راهی خودشان را تجدید کنند و آمادگی خودشان را بازنگری کنند و آنچه که حضرت دوست دارند و اگر تشریف بیاورند آن را از ما مطالبه می‌کنند، در روزهای جمعه باید این آمادگی‌ها را احراز کنیم.

در دعای ندبه می‌خوانیم که «وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»، هم در آغاز خلقت خدای متعال «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً»[۳] وقتی این خلیفه بروز و ظهور پیدا کرد، خدای متعال همه‌ی موجودات صاحب اراده را در معرض آزمایش بزرگی قرار داد و فرمود: «اسْجُدُوا لِآدَمَ».[۴]

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-10

سجده نهایتِ خضوع و انقیاد است، اگر نه که خدای متعال همه‌ی موجودات را ساجد معرّفی کرده است، ذرّات عالم و همه‌ی ملائکه و همه‌ی اشجار و همه‌ی انهار و همه‌ی بحار و کوه‌ها هم ساجد هستند، «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»،[۵] دوامِ سجود دارند، دوامِ تسبیح هم دارند، همخوانی هم دارند، «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُ»،[۶] ولی خدای متعال این اراده‌ی حکیمانه، که هیچگاه اراده‌ی الهی عبث نیست، خواست این عبادت فردی را زیر پرچم قرار بدهد و از موجوداتی که باید به خدا برسند، راه رسیدن را «تبعیّت از رهبری» معرّفی فرمود.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-7

لذا وقتی فرمود «اسْجُدُوا لِآدَمَ» ملائکه سجده کردند، آن کسی که وصف ملک را داشت، که خدای متعال ملائکه را توصیف فرموده است و از آن‌ها ستایش کرده است، «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»،[۷] موجودات نوری هستند، «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ»،[۸] این‌ها در عین اینکه عصمت دارند ولی در یک درجه نیستند، ولی همه این وصف را دارند که «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»، چون ذاتشان خوب بود و گوهرشان خراب نبود، جنس و فلزشان خوب بود سجده کردند، وقتی ملائکه سجده کردند یعنی همه‌ی کائنات سجده کردند، زیرا که «مُدَبِّراتِ أَمْراً»[۹] هستند و هر کدام مأموریت تدبیر یک بخشی از مخلوقات خدای متعال را دارند، هر قطره‌ی باران را ملک می‌آورد، هر دانه‌ی کشت‌شده‌ی زیرِ زمین را ملک بالا می‌آورد، لذا کارهای همه‌یشان علمی و عاقلانه است، و همه‌ی آن‌ها قابلِ رصد کردن است و از آن قانون استنباط می‌کنند، این نظم دقیق برای این است که «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» پشتِ قضیه حضور دارد، و خودِ ما «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ»،[۱۰]… به خدای متعال پناه می‌بریم، ما هیچ وقت هم به این‌ها احترام نمی‌کنیم، رعایتِ حریم آن‌ها را انجام نمی‌دهیم، این‌ها مأمور هستند و ما را زیر نظر دارند و آنچه که ما انجام می‌دهیم را می‌نویسند، ولی کریم هستند، سر و صدا راه نمی‌اندازند و آبروی ما را نمی‌برند و ما را هو نمی‌کنند، شاید توبه کردیم و درست شدیم، ولی «إِلَّا إِبْلِیسَ»، آن کسی که فلزِ او خراب بود رهبری را قبول نکرد، رهبری الهی را قبول نکرد، شش هزار سال عبادت فردی کرده بود.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-9

این است که کسانی که مسلک سکولاری دارند، این‌ها دین را رابطه‌ی فردی بین موجود و خالق می‌دانند، بر خلاف سیره‌ی همه‌ی انبیاء علیهم السلام است، خدای متعال از آغاز خلقت سکولار را از گردونه‌ی عبودیت خارج کرده است و خواسته است که همه‌ی بندگان زیر پرچم رهبری حرکت کنند، و هر کسی از این مسیر خارج شد، امامِ او ابلیس است، که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در خطبه قاصعه دارند بر اینکه «فَعَدُوُّ اللّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ»، او به اصل خود تعصب داشت، خود را بزرگ دید، خود بزرگ‌بینی مانعِ تبعیت از رهبری مشروع و منصوب پروردگار عالم است.

در جریان غدیر هم همه بیعت کردند ولی بعد از رحلت نبی مکرّم اسلام، این جریان سکولار خود را نشان داد و طرفدارانی پیدا کرد و رهبریِ معصومِ منصوب را در انزوا قرار دادند و درواقع راه سعادت را به روی خودشان بستند.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-6

سیره‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یکی است

وجود نازنین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چون «أَسیرَ بِسیرَهِ جَدّی» را شعارِ انقلابیِ خودشان در آن نامه‌ی به جناب محمد حنفیه معرّفی فرمودند و سیره‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی».

دعوت به خدا در شئون مختلف زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت هم در عرصه‌ی اقتصاد و در جبهه‌ی اقتصاد، خودشان مشوّق بودند، خودشان شخصاً مسائلِ اقتصادی را انجام می‌دادند، هم گوسفند داشتند، هم نخلستان داشتند، و هم مردم را به اقتصاد تشویق می‌کردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فقر را در زمان خودشان در محیطی که در حیطه‌ی اختیار ایشان بود، این تفاوت طبقاتی و گرسنگی را حل کردند، بعدها در خلافت دیگران این فاصله‌ی طبقاتی ایجاد شد تا به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسید که فرمودند یکی از اموری که الزام کرد من حاکمیت بر شما را قبول کنم، «مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَنْ لاَ یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ»،[۱۱] که یکی از ادلّه‌ای که ولایت فقیه هم همین فرمایشِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در خطبه‌ی شقشقیه است. وقتی عالمی متعهد، وقتی دین‌شناسی مسئول از جانب خدا متعهد است که ناظرِ بی‌تفاوت نباشد، کسانی که فقط نماز می‌خوانند و کاری به کاری جامعه ندارند، این‌ها گویا این فرمایش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و بسیاری از آیات قرآن کریم را نخوانده‌اند، «مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَنْ لاَ یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ»، یک رهبرِ الهی، یک دین‌شناسِ دین‌مدار، یک مرزبانِ آیینِ حق نسبت به گرسنگان و نسبت به آن‌هایی که نابجا چاق شده‌اند و شکمشان از حرام پر شده است و حقِ دیگران را برده‌اند که دیگران گرسنه مانده‌اند، باید بپا خیزند و حکومت تشکیل بدهند و حقِ مظلوم را از ظالم بگیرند.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-8

همه‌ی زندگی وجود نازنین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، دعوت الی الله بود، امشب هم یک حدیثی را تبرکاً عرض می‌کنم و بعد عرایض‌مان را به مسئله‌ی اصلی خاتمه می‌دهیم.

دیدگاه زیبای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در پاسخ کسی که پرسید: «کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ»[۱۲]… «کَیْفَ أَصْبَحْتَ» در کلمات عرب، همان «چطور هستی» فارسی ماست، وجود مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حال شخصی خودشان را جواب ندادند، بلکه بشر باید متوجه باشد که در چه شأنی هست و در چه فضایی زندگی می‌کند و حواس خود را جمع کند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک جواب حکیمانه و دعوت الی الله داشتند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جواب دادند: «أَصْبَحْتُ وَ لِیَ رَبٌّ فَوْقِی»، اولین نکته‌ای که باید همه‌ی ما توجه داشته باشیم، جوان و پیر، زن و مرد، روستایی و شهری، هر کسی که هستیم این است که ما برای خودمان رها نشده‌ایم، ما نگهبان داریم و نگهبان ما هم ربّ العالمین است، ربّ من فوقِ من است، هیچ وقت تنها نیستم، هیچ وقت برای خودم رها نیستم، یک قدرت لایتنهی بالای سر من هست و من تحت اشراف ربّ خودم هستم.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-5

«وَ اَلْمَوْتُ یَطْلُبُنِی»، از طرفی خدا بالای سر من است، از طرفی مرگ به دنبالِ ماست، چرا ما حسابی برای مرگ خودمان باز نکرده‌ایم، مگر بنا نیست بمیریم؟ چرا نمی‌خواهیم مرگ را بمیرانیم؟ چرا نمی‌خواهیم مرگ را شیرین کنیم؟ چرا ما به دنبال مرگ نمی‌رویم که مرگ ما را تعقیب کند؟ کسی که با مرگ رفیق است تعقیب کردن ندارد، هر وقت بیاید خوش آمده است، اما کسی که از مرگ گریزان است، مرگِ او سخت خواهد بود، «وَ اَلْمَوْتُ یَطْلُبُنِی»، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه توجّه می‌دهند، هر کاری که می‌کنی در یاد داشته باش که مرگ به دنبالِ تو هست، دیر یا زود شما را می‌گیرد.

«وَ اَلنَّارُ أَمَامِی»، هر قدمی که ما برمی‌داریم و در عمر خودمان پیش می‌رویم، بین جهنّم و بهشت هستیم، یا آن قدم ما در آتش جهنّم است و یا در مسیرِ بهشتِ برین است، هر نگاه و سخن و قدم و قلم و حبّ و بغض ما اگر در مسیر گناه بود، ما در جهنّم و آتش سیر می‌کنیم، و اگر در مسیرِ طاعت بود، در مسیر بهشت هستیم.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-4

«وَ اَلْحِسَابُ مُحْدِقٌ بِی»، خداوند متعال در قرآن کریم برای بازرسی بندگان خودش، که حواس بندگان جمع باشد، گاهی «رقیب عتید» را به رخ ما کشیده است، «مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»،[۱۳] گاهی نظارتِ خود را، ذات ربوبی «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»،[۱۴] ما بشر را خلق کردیم، نه تنها کار شما را می‌دانیم، بلکه خدای متعال انگیزه و وسوسه‌های درونی شما را می‌داند، ولی در آیه‌ای تیم حفاظتی را برای ما معرّفی می‌کند تا حواس ما خیلی جمع باشد، «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ *  کِرَامًا کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ»،[۱۵] این‌ها «وَ اَلْحِسَابُ مُحْدِقٌ بِی».

مسئله‌ی دیگری که خیلی جای توجه دارد این است که «لاَ أَجِدُ مَا أُحِبُّ وَ لاَ أَدْفَعُ مَا أَکْرَهُ»، چیزهای که انسان دوست ندارد ولی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد، قالبِ انسان‌ها در زندگی ناکام هستند و آرزوهای بسیاری داشته‌اند که در مسیر زندگی دفن شد و به آن آرزوها نرسیدند، آنچه را که می‌خواهیم و به دنبالِ آن هستیم، قدرت نداریم بدست بیاوریم، آنچه را که دوست نداریم، مثلاً مریضی را دوست نداریم، کرونا را دوست نداریم، عداوت بعضی‌ها را نسبت به خودمان دوست نداریم، حسدِ حاسدین را دوست نداریم، گرفتاری‌هایی که برای خانواده‌ها پیش می‌آید، آرزو داریم عروس و داماد خوب داشته باشیم، کار و شغل و ارتباطات چند درصدِ بشر آن طوری است که دوست دارند و توانسته‌اند همه‌ی مشکلات خودشان را حل کنند؟

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک فضای اینطوری را ترسیم کردند تا توجّه ما را به خدا جلب کنند، دعوت به خدا یعنی این، وقتی بیچارگی خودم را فهمیدم، اینجا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: «فَأَیُّ فَقِیرٍ أَفْقَرُ مِنِّی»، چه کسی از من فقیرتر است؟

گاهی سخنانی از این دست در دعوت الی الله، که سراسر آموزه و عبرت و اخلاق است و برای سازندگی ما از جان عرشی‌شان صادر می‌شود و مانند چشمه می‌جوشد و دل‌ها را تمیز می‌کند، اما مهم‌ترین مسئله‌ای که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای آن قیام کردند، مسئله‌ی امامت است، «مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ»،[۱۶] امام کسی است که با قانون خدا و با سبک زندگی‌ای که خدای متعال معیّن کرده است برای مردم سبک زندگی تعریف کند و مردم را در آن مسیر و ریل ببرد، و کسی باشد که خودش را وقف خدا کرده باشد و بدونِ رضای خدا قدم از قدمِ خودش برندارد.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-3

سپردان زمام امور به خلیفه خدا و نایب او

از یک طرف مسئله‌ی دادنِ زمام امور به خلیفه خدا، به انسان شایسته، به کسی که به تعبیر حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام «حَفِیظٌ عَلِیمٌ»[۱۷] است، و به تعبیر دختر شعیب، که خدای متعال در قرآن کریم بعنوانِ آموزه‌ی مسئولیت به ما گفته است «الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»[۱۸] است، کسی که «حَفِیظٌ عَلِیمٌ» است، کسی که «الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» است، او باید زمام امور را بدست بگیرد، و این مسئله فطری هم هست، منتها شیطنت‌ها باعث می‌شود که ابهام پیدا می‌کند، قرآن کریم دو سؤال از عموم فطرت‌ها کرده است، یکی «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»،[۱۹] آیا عالم و دانشمند و دین‌شناس و خداشناس و خودشناس و جامعه‌شناس و دشمن‌شناس و راه‌شناس با کسی که هیچکدام از این شناهت‌ها را ندارد یکسان است؟ شما بلدچی را با نابلد یکی می‌دانید؟ معلوم است که جواب روشن است.

خدای متعال در جای دیگری فرمودند: «أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا لَا یَسْتَوُونَ»،[۲۰] کسی که به خدا ایمان دارد، به حق اعتقاد دارد، آیا مانند کسی است که بی‌بند و بار و فاسق است؟

ولایت فقیه یعنی ولایت کسی که راه‌بلد است و متعهد است که از راه هم خارج نمی‌شود، آیا این ابهامی دارد؟

خلیفه‌ای که خدای متعال معین کرد، و این عبادت‌های فردی را جهت‌دار کرد و به یک حرکت جمعی و نظام‌مند در شئون عالم آفرینش برنامه‌ریزی کرد، آنجا هم عمده‌ی خصوصیتِ آن خلیفه این بود که «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»،[۲۱] لذا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از طرفی خلأ نبودِ یک رهبرِ عالمِ امینِ دلسوزِ شجاع را خالی می‌بیند، که این خلأ رهبری موجبِ هرج و مرج و پایمال شدنِ مظلومین و بدبخت شدنِ خودِ ظالمین هست، از یک طرف طاغوتی مانند یزید به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشسته است و فسقِ علنی می‌کند و فرهنگ جامعه اسلامی را به تباهی می‌کشد.

امروز روزِ امیدِ جهان مستضعفان است و امیدها برای آمدن حضرت حجّت ارواحنا فداه روز به روز بیشتر می‌شود، خدای متعال امام راحل را مأمور کرد و در تاریخ بشر کم پیش آمده است که یک دین شناسِ حکیم، یک فقیه، یک عارف، یک زاهد، یک عادل، یک صاحب عزم با همه‌ی مشکلات دست و پنجه نرم کند و همه‌ی موانع را از پیش پای برقراری حکومت عدل برطرف کند و وقتی حاکم شد، خودِ او هم در حسینیه زندگی کند و با طبقات ضعیف مردم یکسان باشد.

خدای متعال ذخیره‌ی خود را در زمان امام آنچنان آماده کرد که با رفتنِ امام آب از آب تکان نخورد، این همان نفسی که خدای متعال برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «نفس الرسول» معرّفی می‌کند، در زمان ما هم امام حقیقتی بود، امام جلوه‌ی خدا بود، امام شکوه دین بود، امام امید مستضعفان و ضعفا بود و بحمدالله بعد از امام هم خلف صالح او نفسِ نفیسِ امام بود و بحمدالله زندگی ایشان را می‌بینید، رفت و آمد همه جانبه با سیاسیون و همه‌ی طبقات را مشاهده می‌کنید که سیره سیره‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، سیره سیره‌ی انبیاء علیهم السلام است، و این سلسله ادامه دارد و «ولایت فقیه» الحق تعبیر حضرت امام که «ادامه‌ی حرکت انبیاء است»، این شعار نیست، این یک حقیقتی است که در حالِ دیدنِ آن از نزدیک هستید، و به همین دلیل این چهل و چند سال مردم زیر این پرچم استقامت کردند و ایم همه جوان دادند و امروز هم عاشقانه، خدا می‌داند، ما که توفیق روضه‌خوانی داریم و در کشور، در استان‌های مختلف حرکت می‌کنیم، جوان‌های عاشق، مردان و زنانی که واقعاً تشنه هستند که یک مرتبه جمال نایب امام زمانشان را ببینند و چطور اعلان آمادگی برای فداکاری می‌کنند، این نتیجه‌ی قرن‌ها تلاش انبیاء و خاتم انبیاء و خونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است که در ایران مسیر ظهور امام زمان ارواحنا فداه را فراهم می‌کند.

Sadighi-14000525-Hosseiniye-Emam-Khomeini-Thaqalain_IR-2

روضه و توسّل به حضرت علی اکبر صلوات الله علیه

امشب شب حضرت علی اکبر علیه السلام است و از أشدّ مصائب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مصیبت أشبه الناس و آینه‌ی تمام‌نمای جمال حق و جلال حق بود.

پیغمبر خدا متخلّق به اخلاق الله بود، صفات خدا در وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، همه‌ی صفات جلال و جمال خدا در آینه‌ی وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به فناء مطلق رسیده بود، آن کسی که أشبه الناس به رسول الله است، یعنی در توحید کامل است، یعنی انسانِ کامل است، حضرت علی اکبر علیه السلام هم از نظر جمال «جمال الله» بود و هم از نظر کمال «کمال الله» بود و هم سخنِ ایشان سخن خدا بود، «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‌»[۲۲] که در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفته شده است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این سه مدال را به حضرت علی اکبر علیه السلام دادند، از این جهت شدّت اتصال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به این جوان أشبه الناس اتصالِ قراردادی نبود، عاطفه‌ی پدر و پسری نبود، علاقه‌ی نسبت به حضرت علی اکبر علیه السلام علاقه‌ی نسبت به خدا بود.

وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام آمدند و اذن میدان خواستند، خیلی سخت بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایشان را معطل نکردند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دو نفر از رزمندگان عاشورا را خیلی فوری مرخص کرده‌اند، حضرت علی اکبر علیه السلام و جناب حرّ علیه السلام، حضرت علی کبر علیه السلام به اعتبار اینکه منصوص فی ذات الله بودند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عاشق را معطل نکردند، دیدند حضرت علی اکبر علیه السلام برای وصال حق بال بال می‌زدند، این بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت علی اکبر علیه السلام را خیلی زود مرخص کردند.

اما وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام سوار شدند چشم مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایشان را بدرقه می‌کرد، وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام کمی فاصله گرفتند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایشان را صدا زدند، پسرم! آهسته برو، می‌خواهم یک مرتبه‌ی دیگر هیکلِ ربّانیِ تو را تماشا کنم، می‌خواهم قد و بالای تو را ببینم…

وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تماشا کردند، مقاتل نوشته‌اند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دست مبارکشان را به زیر محاسن شریفشان بردند، در عرب رسم است که وقتی مرد غصه‌دار می‌شود دست به زیر چانه‌ی خود می‌برد، این علامتِ غم‌زدگی است، ولی اگر بانویی مصیبت‌زده شد دو دست خود را روی سرِ خویش می‌گذارد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دست به زیر محاسن شریف خود بردند، اشک از چشمان شریف حضرت جاری شد، به خدا عرضه داشت: «اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلى هؤُلاءِ الْقَوْمِ، فَقَدْ بَرَزَ إِلَیـْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ»،[۲۳] حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خداحافظی کردند، حضرت علی اکبر علیه السلام رفتند، یک مرتبه برگشتند، گویا حضرت علی اکبر هم دیدند که گویا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هنوز دل نَکَنده‌اند، عطش را بهانه قرار دادند، به مقابل خیمه‌ها آمدند، «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی» بابا! سنگینی اسلحه من را از پا درآورده است و تشنگی طاقت را از من گرفته است، آمده‌ام تا ببینم آیا راهی به آب هست که من تجدید نیرو کنم و از ساحت مقدّس امام زمانم دفاع کنم؟

اما صحنه‌ای پیش آمد که گویا این صحنه خیلی برای حضرت علی اکبر علیه السلام گران بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دهان مبارکشان را باز کردند و فرمودند: زبان خودت را در دهان من بگذار، ولی وقتی دید دهان امام زمانش خشک‌تر از دهانِ اوست، دیگر به سرعت به طرف جبهه برگشتند، ناگهان صدای حضرت علی اکبر علیه السلام بلند شد، بابا! الآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به استقبال من آمده‌اند و برای من از آب آن عالم آورده‌اند، همینکه صدای حضرت علی اکبر علیه السلام بلند شد، رنگ از رخسار حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پرید، بگونه‌ای که دختر بزرگوار ایشان گمان کردند که پدر در حالِ جان دادن هستند…

از یکی از بزرگان سؤال کردند که أشد مصائب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در روز عاشورا کدام بود؟ جواب داد: مصیبت حضرت علی اکبر علیه السلام از همه شدیدتر بود.

این موضوع چند دلیل دارد، یکی از آن‌ها این است که حضرت زینب کبری سلام الله علیها در هیچ حادثه‌ای خودشان را ظاهر نکردند، اما در جریان حضرت علی اکبر علیه السلام… «حمید بن مسلم» می‌گوید دیدم یک خانم بلندبالا از خیمه بیرون آمد، دو دست خود را روی سرِ خود گذاشت، سراسیمه به سوی قتلگاه می‌رفت و مدام فریاد می‌زد: وای پسر برادرم، گاهی هم می‌گوید وای برادرم… معلوم می‌شود که حضرت زینب کبری سلام الله علیها نگران جان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند که خدای ناکرده جان بدهند، برای همین موضوع خودِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها بین دشمن ظاهر شدند که امر ناموس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را مشغول کند، دلیل دوم این است که وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خواستند چند قدم مانده به پیکر حضرت علی اکبر علیه السلام پیاده بشوند، زانوها طاقت نداشت، نتوانستند راه بروند، روی زانوان حرکت کردند و هفت مرتبه از پرده‌ی دل فریاد زدند: «وَلَدی عَلی!»

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به کنارِ پیکر آمدند، دیدند لب و دندان را خون فرا گرفته است، صورت خون‌آلود است، خون را از لب و دندان پاک کردند که شاید یک مرتبه‌ی دیگر صدای حضرت علی اکبر علیه السلام را بشنوند، ولی دیدند کار از کار گذشته است، اینجا بود که خَم شدند «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ» و صورت مبارک خود را روی صورت خونین جوانِ خویش گذاشتند…

تو همه کسِ من بودی، وقتی تو رفتی پدرِ تو تنها شد… اینجا بود که… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فقط یک جا آرزوی مرگ کردند، آن هم همینجا بود، «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ»

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم.

دعا

خدایا! تو را به مصیبت سنگین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و آل الله قسم می‌دهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! رهبر بزرگوارمان، نایب امام زمان ارواحنا فداه را با کرامت و کفایت و عزّت و سلامتی و نشاط در حل مشکلات کشور مستدام و در کنار حضرت حجّت ارواحنا فداه جزو پرچمداران عرصه‌ی مدیریت جهانی قرار بده.

خدایا! دولت جدید را برای حل مشکلات کشور یاری بفرما.

خدایا! نصرت و تأییدات خودت را بر حال ایشان نازل بفرما.

خدایا! این رئیس جمهور را از امام و امّت جدا مگردان.

خدایا! امید مردم را نسبت به این سیّد بزرگوار ناامید مگردان.

خدایا! یارانی لایق و شایسته و جهادی و دلسوز و گره‌گشا نصیب ایشان بگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می دهم عموم مریض‌ها، خصوصاً مریض‌های مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می دهم این کشور و این نظام و این رهبر نورانی ما را دشمن‌شاد مگردان.

خدایا! امام عظیم الشأن‌مان، شهدای سرافرازمان، گذشتگان و ذوی الحقوق‌مان را الساعه بر سرِ سفره‌ی اکرام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متنعم و از ما راضی بفرما.

غفرالله لنا و لکم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰ (وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ)

[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۴ (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ)

[۵] سوره مبارکه نحل، آیه ۴۹ (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دابَّهٍ وَ الْمَلائِکَهُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ)

[۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴ (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا)

[۷] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۲۷

[۸] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۶۴

[۹] سوره مبارکه نازعات، آیه ۵

[۱۰] سوره مبارکه انفطار، آیات ۱۱ و ۱۲

[۱۱] المناقب ، جلد ۲ ، صفحه ۲۰۴ (اَلشِّقْشِقِیَّهُ اَلْمُقَمِّصَهُ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِی قُحَافَهَ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجاً أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ اَلْأَعْشَى شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى کُورِهَا وَ یَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرٍ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ اَلْعِثَارُ فِیهَا وَ اَلاِعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ اَلصَّعْبَهِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ اَلنَّاسُ لَعَمْرُ اَللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اِعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ اَلْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ اَلْمِحْنَهِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ اَلرَّیْبُ فِیَّ مَعَ اَلْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ اَلنَّظَائِرِ وَ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَى رَجُلٌ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ اَلْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ اَلْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضِمُونَ مَالَ اَللَّهِ خَضْمَ اَلْإِبِلِ نِبْتَهَ اَلرَّبِیعِ إِلَى أَنِ اِنْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ اِنْکَبَّ بِهِ بَطْنُهُ فَمَا رَاعَنِی إِلاَّ وَ اَلنَّاسُ إِلَیَّ کَعُرْفِ اَلضَّبُعِ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ وَجْهٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ اَلْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَهِ اَلْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ وَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اَللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى حَیْثُ یَقُولُ تِلْکَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَهُ نَجْعَلُهٰا  اَلْآیَهَ بَلَى وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتْ لَهُمُ اَلدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّهَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَهَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّهِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَنْ لاَ یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ – فَنُووِلَ کِتَاباً فَجَعَلَ یَقْرَأُ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ – قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ لَوْ اِطَّرَدْتَ مَقَالَتَکَ مِنْ حَیْثُ أَفْضَیْتَ فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا اِبْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ .)

[۱۲] من لا یحضره الفقیه ، جلد ۴ ، صفحه ۴۰۴ (وَ رَوَى اَلْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ : قِیلَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ «أَصْبَحْتُ وَ لِیَ رَبٌّ فَوْقِی وَ اَلنَّارُ أَمَامِی وَ اَلْمَوْتُ یَطْلُبُنِی وَ اَلْحِسَابُ مُحْدِقٌ بِی وَ أَنَا مُرْتَهَنٌ بِعَمَلِی لاَ أَجِدُ مَا أُحِبُّ وَ لاَ أَدْفَعُ مَا أَکْرَهُ وَ اَلْأُمُورُ بِیَدِ غَیْرِی فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَنِی وَ إِنْ شَاءَ عَفَا عَنِّی فَأَیُّ فَقِیرٍ أَفْقَرُ مِنِّی» .)

[۱۳] سوره مبارکه ق، آیه ۱۸

[۱۴] سوره مبارکه ق، آیه ۱۶ (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ)

[۱۵] سوره مبارکه انفطار، آیات ۱۰ تا ۱۲

[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۳۲۴ (وَ تَلاَقَتِ اَلرُّسُلُ کُلُّهَا عِنْدَهُ فَقَرَأَ اَلْکُتُبَ وَ سَأَلَ اَلرُّسُلَ عَنِ اَلنَّاسِ ثُمَّ کَتَبَ مَعَ هَانِئِ بْنِ هَانِئٍ وَ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ وَ کَانَا آخِرَ اَلرُّسُلِ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ  مِنَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى اَلْمَلَإِ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْمُؤْمِنِینَ – أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِیداً قَدِمَا عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ اَلَّذِی اِقْتَصَصْتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقَالَهُ جُلِّکُمْ أَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اَللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى اَلْهُدَى وَ اَلْحَقِّ وَ إِنِّی بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ اِبْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ أَنَّهُ قَدِ اِجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِی اَلْحِجَا وَ اَلْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدِمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأْتُ فِی کُتُبِکُمْ أَقْدَمُ عَلَیْکُمْ وَشِیکاً إِنْ شَاءَ اَللَّهِ فَلَعَمْرِی مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ اَلدَّائِنُ بِدِینِ اَلْحَقِّ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اَللَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ .)

[۱۷] سوره مبارکه یوسف، آیه ۵۵ (قَالَ اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ ۖ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ)

[۱۸] سوره مبارکه قصص، آیه ۲۶ (قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ ۖ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)

[۱۹] سوره مبارکه زمر، آیه ۹ (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ)

[۲۰] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۸

[۲۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۱ (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ)

[۲۲] سوره مبارکه نجم، آیات ۳ و ۴

[۲۳] لهوف، صحفه ۱۱۳ (فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.)