«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

بیان مسأله‌ی شرعی پیرامون دروغ‌بستن به خداوند و ابطال روزه‌‌ی ماه رمضان

«وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا[۲]»؛ تقدیم به مَحضر مبارک حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و جهت عرض تبریک به مَحضر مبارک امام زمان‌مان صلواتی هدیه بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

یکی از مُفطرات روزه دروغ‌ بستن به خداوند متعال و پیامبران (علیهم السلام) و مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) است. خداوند متعال جَعّالین، دروغ‌پَردازان و دروغ‌سازان را لَعنت کند. چه خیانتی در طول تاریخ با این اَمر به اسلام و مُسلمین انجام دادند. برای این‌که فَدک حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را بخورند، حدیث جَعل کردند و گفتند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «نَحنُ مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ[۳]»؛ ما پیامبران ارث نمی‌گذاریم. دروغ گفتند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مسجد در آن استیضاحی که خلیفه‌ی غاصب را کرد، فرمودند: یعنی پدرم خلاف آیات قرآن کریم با شما سخن گفته است؟! قرآن کریم می‌فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ[۴]»؛ این همه آیات ارث در مورد خودِ پیامبران که چه کسی از چه کسی ارث بُرده است، وجود دارد. و این خیلی خطرناک است که اشخاص یک کارهایی بکنند و بعد هم به دین نسبت بدهند و بعد هم حدیث دروغ نَقل کنند، مطالب کِذب را به خوردِ مردم بدهند. اگر کسی با دهان روزه مطلبی را بگوید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین گفته است، در حالی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ نفرموده باشد؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین فرموده است، اما ایشان نفرموده باشند؛ یا چیزی را که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان ما (سلام الله علیهم اجمعین) فرموده باشند، ولی آن را نَفی کند، این موجب بُطلان روزه می‌شود. نَقل روایاتی که در کُتُب آمده است و انسان نمی‌داند که دروغ باشد، اشکال ندارد. از یک کتابی حدیثی را نَقل می‌کنید و احتمال هم می‌دهید که حدیث سَنَد درستی نداشته باشد، جُزء اَحادیث مَجعوله باشد، حالا در کتاب‌های ما هم به صورت کم و بیش احادیثی که حساب‌شده نیستند، نَقل شده است؛ اگر از خودتان نگویید و بگویید که این مطلب در فُلان کتاب نوشته شده است، این اشکالی ندارد.

صلوات مرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

Sadighi-14030107-Roze 15 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

قرآن کریم نُسخه‌ی تمام نیازهای فطری بَشر را در خود جای داده است

بعد از آن‌که پروردگار عزیز در سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء فرمود: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ[۵]»؛ این قرآن هدایت می‌کند به اُموری که نه تنها این‌ها مُحکم هستند، بلکه مُحکم‌ترین هستند. مو لای دَرز اسلام نمی‌رود. آدم باید با اطمینان هرچه خداوند متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته است را بداند که این خط آدرس درست رسیدن به سعادت دُنیوی و اُخروی است؛ «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ». بعد از این‌‌که خداوند متعال خواست هدایتِ دارای قِوام و استحکام قرآن کریم مایه‌ی قُرصی دل‌های ما باشد که در راهنمایی‌های قرآن کریم شیاطین نیایند و بگویند که این برای چند قَرن قبل بوده است، حالا دیگر فَضا عوض شده است، زمینه عوض شده است؛ بلکه تغییر مکان و زمان مَصالح واقعی بَشر را تغییر نمی‌دهد و اسلام و قرآن کریم بر اساس نیازهای فطرت بَشر آمده است. فطرت تغییر نمی‌کند. ابزار عوض می‌شود. در تغییر زمان ابزار زندگی فرق می‌کند؛ ولی نیازهای فطری بَشر نیازهای ثابت است و قرآن کریم بر اساس فطرت آیات را بیان کرده است. خوردن فطری است، آشامیدن فطری است. یک زمانی قاشق نبود و با دست غذا می‌خوردند، ولی حالا با قاشق می‌خورند. یک زمانی بر روی ذغال غذا را می‌پُختند، ولی حالا با بَرق می‌پَزند. این ابزار خوردن و آشامیدن عوض می‌شود، ولی خوردن و آشامیدن عوض نمی‌شود. لذا چه چیزهایی حرام است که بخوریم؟ چه چیزهایی حَلال است که بخوریم؟ در تجارت هم خیلی تحوّل پیش آمده است. اما اصلِ «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا[۶]»، خداوند بیع را حلال کرده است و ربا را حرام کرده است. این زمان برنمی‌دارد. در تمام اَزمنه ربا حرام است و بیع حلال است. همه‌ی نیازهایی که خداوند متعال در فطرت بَشر قرار داده است، برای تأمین نیازهای فطری بَشر قرآن کریم نُسخه آورده است. لذا همه‌ی احکام قرآن کریم احکام فوقِ زمانی و فوقِ مکانی است و همیشه قابل دفاع است و هیچ‌جا یک مطلبی که بشود روی آن اِن‌قُلت کرد، وجود ندارد.

Sadighi-14030107-Roze 15 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (5)

قرآن کریم در چارچوب اَمنیّت پروردگار متعال قرار دارد

خداوند متعال خودش قرآن را نازل کرده است، بر اساس حکمت بالغه نازل کرده است، بر اساس نیازهای فطری نازل کرده است. لذا هم مبدأ آن خداست، مَجرا و بِستر آن مَلائکه الله است و مَسکن و جایگاهش «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ[۷]» است. قرآن کریم همیشه حفاظ دارد، خداوند متعال حافظ قرآن کریم است. تا کُنون کسی نتوانسته است قرآن کریم را از بین ببَرد یا قرآن را تَحریف کند. یکی این است که خودش تَحریف‌ بردار نیست؛ «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ[۸]»؛ از هیچ طرفی قرآن کریم مورد آسیب قرار نمی‌گیرد. قرآن کریم نور است؛ هرکسی بخواهد نور را لَگد کند، خودش را اذیّت کرده است. نور زیرِ پا نمی‌ماند. نور همیشه بالاست. کسی بخواهد به آفتاب آب دهان بیندازد، این آب دهان به خودش برمی‌گردد. آفتاب جایی نیست که در دَسترس این‌ها باشد. لذا قرآن کریم هم در مبدأ، هم در مسیر و هم در جایگاهی که نازل شده است، در اَمن و اَمانِ الهی است. لذا قِوام دارد، استحکام دارد.

ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) به عُنوان حافظان قرآن کریم قرار گرفته‌اند

برای مَزید حفاظت حق‌تعالی خداوند متعال اهل‌بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) را قَرین قرآن کریم قرار داده است. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا[۹]»؛ یکی از مَجاری استحکام قرآن کریم، انحراف‌‌ناپذیری قرآن کریم و ثَبات قرآن کریم این است که همیشه یک قرآن ناطقی وظیفه‌اش نگهبانی از اُصول قرآن، از اخلاقیّات قرآن و از اَحکام فرعی قرآن کریم است. امروز هم یک چیزی که ما در سلام‌هایمان به امام زمان (ارواحنا فداه) عرضه می‌داریم، می‌گوییم: «السَّلامُ عَلیکَ یا شَریکَ القُرآن»؛ این «شَریکَ القُرآن» یعنی چه؟ «شَریکَ القُرآن» یعنی کسی که عینیّت قرآن خودِ شما هستید. قرآن مطالب علمی است، مطالب فَهمی است، مطالب آموزشی است؛ اما وجودِ شریف شما عینیّت آن آموزه‌های ذهنی و مَفهومی است. و این‌که شریک قرآن است، حافظ قرآن است. سَهم در حفاظت از قرآن کریم را به او داده است. همان‌گونه که خداوند متعال در جنگ‌ها فرموده است: «وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ[۱۰]»؛ نُصرت همیشه از جانب خداست که جبهه‌ای بر جبهه‌ی دیگر پیروز می‌شود. اما خداوند متعال پیروزی را به دست حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نَصیب جبهه‌ی حق می‌کرد. لذا علی (علیه السلام) مَجرای نُصرت الهی است. در حفاظت قرآن کریم هم تَفکیک‌ناپذیری عِترت از قرآن کریم یکی از جهات ثَبات و قِوام و استحکام قرآن کریم هست.

Sadighi-14030107-Roze 15 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

قرآن کریم برای مؤمنین رحمت و شفا و برای ظالمین خسارت است

در دو آیه‌ی بعد از جلوه‌های استحکام قرآن کریم، سازندگی قرآن کریم است و اگر کسی روی خوش به قرآن نداد، دَفع قرآن کریم است. قرآن کریم نُفوس طاهره را جَذب می‌کند؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ[۱۱]»؛ اما اگر نُفوس خَبیثه باشد، فطرت‌های ناپاک باشد، «ابوجَهل[۱۲]» باشد، از خودِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آیه را بشنود، «وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا[۱۳]»؛ چون آدمِ بد با حق لَج می‌کند، هرچه لَج می‌کند بر سُقوطش افزوده می‌شود. لذا این دو آیه‌ی بعد از «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» هم زمینه‌ای که در مؤمن وجود دارد، قرآن کریم او را تَغذیه می‌کند و او رُشد و نُمُو می‌کند، شَجره‌ی طیّبه می‌شود، به عَرش اَعلی سر می‌کِشد و از نعمت‌های بهشتی بَهره‌مند می‌شود. و کسی که کُفر دارد، یعنی حجاب دارد، یعنی جلوی تابش قرآن کریم را بر قلب خودش با حجاب مَعصیت، با حجاب لِجاجت، با حجاب خِباثت نمی‌گذارد که قرآن کریم‌ بتابد، او «لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» است.

Sadighi-14030107-Roze 15 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)

منشأ نفرین کردن انسان، عَجله‌ی اوست

بعد پروردگار متعال یکی از ویژگی‌هایی که در انسان وجود دارد و آن ویژگی خطرناک است، خداوند متعال هُشدار می‌دهد. قرآن کریم‌ به عُنوان یک نُسخه‌ی درمان و نُسخه‌ی پیشگیری می‌فرماید: بَشر در خواسته‌های خودش، در آرزوهای خودش همان‌گونه که نسبت به خوبی‌ها درخواست دارد، گاهی نسبت به بدی هم مانند خوبی‌ها اُمور بد را از خداوند متعال طَلب می‌کند. در روایت دارد به خودتان نفرین نکنید، به فرزندان خودتان نفرین نکنید؛ زیرا این عَجله‌ی در قضاوت است. الآن یک مشکلی دارید، در فشار قرار گرفته‌اید و می‌گویید: خدایا! مرگ من را بده. یا فرزندت تو را اذیّت کرده است و تحت فشار قرار می‌گیری، درخواست مرگ برای فرزندت می‌کنی. در این روایت می‌گوید که دعا ساعت دارد. گاهی همین نفرین شما در ساعت قرار می‌گیرد و گرفتار نفرین خودت می‌شوی و از بین می‌روی و برای همیشه از خیرات مَحروم می‌شوی. برای نمونه قَضیه‌ی «نضر بن حارث[۱۴]» را بیان می‌کنند که وقتی در غدیرخُم وجود مبارک حضرت خَتمی مرتبت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به عُنوان امیرِ مؤمنان، «سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ[۱۵]»، فرمود: ای حاجیان! بیایید با علی (علیه السلام) به عُنوان امیرِ مؤمنین تسلیم بشوید و بیعت کنید. «سَلِّمُوا»؛ به علی (علیه السلام) به عُنوان امیرِ مؤمنان سلام بدهید. همه آمدند و بیعت کردند و سلام عِمارت به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دادند. ولی کسانی که در این سَفر هم‌سَفر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نبودند، شنیدند که یکی از رؤسای قَبایل نضر بن حارث بود. وقتی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه آمدند و مُستقر شدند، گفت: هرچه در این مُدّت به ما دستور دادید، همه را اطاعت کردیم. کمک مالی کردیم، در جنگ‌ها بودیم، در اُمور اجتماعی یار و یاور شما بودیم. حالا این همه از ما مُطالبات کردید و ما هم اَدا کردیم، فقط همین مانده بود که برای بعد از خودتان علی را بر ما حاکم کنید؟! آیا این از جانبِ خودِ شما بود یا از جانبِ خدا بود؟ پروردگار متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مأمور کرده بودند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم صادق بودند؛ فرمودند: این دستور خدا بود و تَصمیم من نبود. گفت: اگر راست می‌گویید که از جانب خداست، خدایا همین الآن از آسمان یک سنگی بر من بِبار که من نباشم تا این روز را ببینم. همین‌که نفرین را کرد، خداوند متعال هم سنگی را از آسمان نازل کرد و به سر او اصابت کرد و تا پایین او را خُرد کرد و به جهنّم واصل شد. بنابراین منشأ نفرین به خود، عجله است. این سختی‌ها نتایج خوبی دارد. وقتی به یک مشکلی، با یک گِره‌ای، با یک بُحرانی روبه‌رو شدید، فوری نبُرید، فوری اظهار ناراحتی نکنید. صبر کنید. «اَلصَّبرُ مِفتاحُ الفَرَجِ» ؛ «عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ[۱۶]»؛ لذا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد عجله فرمودند: «اَلاَناهُ مِنَ اللّهِ وَ العَجَلَهُ مِنَ الشَّیْطانِ[۱۷]»؛ کسانی که عجله می‌کنند، این‌ها مأمور شیطان هستند، امام‌شان شیطان است، منشأ صُدور عجله شیطان است؛ اما کسانی که اهل فکر و تَأنّی هستند، کارِ این‌ها کارِ رَحمانی است. خداوند متعال در کار به عَدل و حکمت عمل می‌کند و هیچ‌وقت شتاب‌زَده نیست. لذا عَدل این است که هرچیزی در جای خودش باشد. آدم عَجول می‌خواهد زودتر میوه‌ی نارَس را بچیند و ضَرر می‌کند. لذا باید مُنتظر بود، کار در جای خودش نتیجه می‌دهد و ما باید کارِ خودمان را بکنیم و او هم کارِ خودش را دارد انجام می‌دهد. باید به مُهندسی خدا اطمینان داشته باشیم، در سختی‌ها دَستپاچه نشویم، عجله نکنیم و وقتی در فشار قرار می‌گیریم، نه از خداوند برای خودمان و نه برای کسانی که الآن از آن‌ها ناراحت هستیم، برای آن‌ها درخواست مرگ نکنیم.

Sadighi-14030107-Roze 15 Ramezan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)

اثرات محبّت به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

یکی دو جمله هم راجع به امام حسن مجتبی (علیه الصلاه و السلام) عرض کنم. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) از نظر رُتبه‌ی وجودی جُزء کسانی است که در دَرجه‌ی اوّل وجود قرار گرفته است، سُفره‌ی وجودِ کائنات به دست خَمسه‌ی طیّبه برای همه‌ی موجودات مُمکن تا روز قیامت چیده شده است. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) نه در زمان خودشان امام بوده‌اند؛ بلکه قبل از ورودشان به این عالَم در عالَم نور وجود داشته‌اند. «خَلَقَکُمُ اللّهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ[۱۸]»؛ امام حسن مجتبی (علیه الصلاه و السلام) چلچراغ عَرش خدا بوده است و خداوند به ما منّت گذاشت و این‌ها را در یک بُیوتی که «أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ[۱۹]» هستند، قرار داد تا ما با محبّت به این‌ها، با ارادت به این‌ها، با معرفتی که تولید محبّت و عشق و اطاعت در ما می‌کند، «جَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ، وَ مَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ، طِیباً لِخَلْقِنا[۲۰]»؛ ما هرچه به امام حسن مجتبی (علیه السلام) اظهار علاقه کنیم که مَشمول دعای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار بگیریم؛ فرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وَ أَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُ[۲۱]»؛ خدایا! من حَسنم را دوست می‌دارم؛ تو دوست بدار کسی را که امام حسن مجتبی (علیه السلام) را دوست می‌دارد. محبوب خداست، محبوب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و کسانی که امام حسن مجتبی (علیه السلام) را دوست بدارند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دعا کرده است که خداوند متعال آن‌ها را دوست بدارد. لذا محبّت حضرت امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) «جَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ، وَ مَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ»، اوّلین تأثیر آن در خلقت ماست، در تَکوین ماست. این خِباثت‌هایی که گناه در وجود ما ایجاد می‌کند، یا رَذائل اخلاقی مانند کِب، مانند حَسد و مانند حرص در وجود ما موجب اختلال عمل ما می‌شود، این محبّت رَذیلت‌سوز است. این هدیه‌ی ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین)، نماز را هدیه کنیم، مالی را در راه آن‌ها مصرف کنیم، عمل خیری به نیّت این‌ها انجام بدهیم، در تَکوین ما اثر می‌گذارد و این خیلی مهمّ است. تمام اُموری را که ما اراده و کار بد می‌کنیم، ریشه‌اش در یک لَکّه‌های ناجوری است که در دل ما هست. «الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ[۲۲]»؛ از پاک پاکی می‌جوشد و از ناپاک هم ناپاکی می‌جوشد. لذا یک بیماری‌هایی، یک میکروب‌ها و ویروس‌هایی در جانِ آدم تولید می‌شود و او باعث می‌شود که آدم به دنبال شَرّ می‌رود، به دنبال گناه می‌رود و آلوده می‌شود. اوّلین اثری که عشق به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) دارد، این است که طیبِ خَلق می‌آورد. خلقت و تَکوین ما پاکیزه می‌شود. «طِیباً لِخَلْقِنا، وَ طَهارَهً لِأَنْفُسِنا»؛ علاوه بر این‌که خلقت ما پالایش می‌شود، اَنفاس و جان‌های ما هم طهارت پیدا می‌کند. این امام مجتبی (علیه الصلاه و السلام) جُزء مَجاری طهارت هستند، جُزء مَجاری خودسازی هستند، جُزء مَجاری تحوّل وجود هستند که با ارتباط به این وجودِ نازنین وجودِ ما مُتحوّل می‌شود و دیگر آرام‌آرام از گناه بدمان می‌آید، سِنخیّت گناه را از دست می‌دهیم و خداوند متعال سِنخیّت پاکی و پاکیزگی را به ما عنایت می‌کند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه الصلاه و السلام) هم در آیه‌ی تَطهیر برتر از انبیاء سَلف مُعرّفی شده‌اند و هم در آیه‌ی مُباهله پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اَفضل خَلایق این‌هایی هستند که در جریان مُباهله حُضور پیدا کردند و جُزء کسانی است که مَودّت ایشان در قرآن کریم بر آحادِ مردم واجب شده است؛ «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى[۲۳]».

حِلم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در بیان «خواجه نصیرالدین طوسی»

حضرت امام حسن مجتبی یک شُهرتی در حِلم دارند که «خواجه نصیرالدین طوسی[۲۴]» که بُرهان المُوحّدین است و از او اُستاد البَشر یاد شده است، با همه‌ی نُبوغی که داشته است، نُخبگی که داشته است و جُزء استثنائات تاریخ دانشمندان جهان است و دارای عُلوم مُتنوّع و در همه‌ی این‌ها عَمیق بوده است، ریاضی‌دان بوده است، اَخترشناس بوده است، مُتکلّم بوده است، عارف بوده است، سیاست‌مَدار بوده است. یک شخصیّت جامع استثنائی است و خیلی فوق‌العاده است. اما یکی از فوق‌العاده‌های این بزرگوار این است که در مُقابل ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) خاک بوده است. لذا آثار عاشقی در کلمات خواجه نصیرالدین طوسی نسبت به حضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) موج می‌زند. این‌که وصیّت می‌کند که به او می‌گویند: اگر شما وفات کردید، اجازه می‌دهید که شما را از بَغداد و کاظمین به نَجف اَشرف ببَریم؟ ایشان می‌گویند: خجالت می‌کِشم؛ میهمان موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) هستم. بگویم من را از این‌جا کُجا ببَرید؟ خجالت می‌کِشم. لذا همین‌جا من را به میزبانم بدهید. اما قَبر من را در آستانه‌ی ورودی قرار بدهید که زائرین حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) پا بر روی من بگذارند و بروند و به امام برسند و روی قبر من هم ننویسید «آیت الله العُظمی»، ننویسید «سیاست‌مَدار»، ننویسید «نابغه»، ننویسید «علّامه»؛ اگر خواسنید چیزی بنویسید، بنویسید: «وَ کَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ[۲۵]»؛ قُربان معرفت خواجه. او امام‌شناس است. او می‌داند چه قَطره‌ای در برابر چه اُقیانوسی قرار گرفته است. خواجه نصیرالدین طوسی برای آقاجانمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) مطالب و قطعه‌های جالبی دارد. یکی این صلواتی است که خودش برای حضرت مهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) اِبداع کرده است. حضرت مهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه است؛ «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری[۲۶]». بعد برای این‌که این مسأله را تابلو کنند که هر امامی در هرچیزی که جلوه کرده است، امام زمان (اروحنا فداه) در همان چیز جلوه مُتمکّن است و مُستقر است، گفت: «أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی: صاحبِ الدَّعوَهِ النَّبویَّه[۲۷]»؛ وقتی امام زمان (ارواحنا فداه) می‌آیند، دعوت ایشان دعوت جهانی است. مانند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که پیامبر عالَمیان است، دعوت حضرت مهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) مانند دعوت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، دعوت نَبَویه است. «وَ الصَّولَهِ الحَیدریَّه[۲۸]»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مَظهر العجائب است؛ اما آن چیزی که در حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خیلی جلوه دارد، شُجاعت و صولت حیدری است که در هر جنگی وارد شد، کلید فَتح به دست مولی‌المُوحّدین حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) بود که اسدالله الغالب هست، علی‌ (علیه السلام) اسدالله الغالب هست. لذا «وَ الصَّولَهِ الحَیدریَّه». «وَ العِصمَهِ الفاطِمیَّه[۲۹]»؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) اسم اعظم خداوند هستند، مَظهر همه‌ی صفات خداوند متعال هستند؛ اما این عصمت و این حَیا در حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای بانوان درس است؛ «وَ العِصمَهِ الفاطِمیَّه». بعد چه چیزی است؟ «وَ الحِلمِ الحَسَنِیَّه[۳۰]»؛ حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در حِلم جلوه کرده است. وقتی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به شهادت رسیدند، «مَروان» خَبیث (لعنت الله علیه) مانند باران اَشک می‌ریخت. گفتند: تو که این‌قَدر مُعاند هستی. گفت: نمی‌دانید چه کسی را از دست دادیم. حِلم او مهم‌تر از کوه بود. حِلم امام حسن مجتبی (علیه السلام) را به کوه تَشبیه می‌کند. مَروان که دشمن اوست، با رفتنش احساس می‌کند یک خورشیدی غُروب کرد، یک مَشعلی خاموش شد و مهم‌ترین ویژگی را که همه در امام حسن مجتبی (علیه السلام) دیده بودند، حِلم ایشان است. اما در حدیثی از وجود نازنین خاتم انبیاء حضرت محمّد مُصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که فرمودند: «وَ لَوْ کَانَ اَلْفَضْلُ شَخْصاً لَکَانَ اَلْحَسَنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ[۳۱]»؛ اگر بَنا بود عَقل برای مردم دیده بشود، امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌شد. این امام حسن مجتبی (علیه السلام) در عَقلانیّت است. آن‌چیزی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از امام حسن مجتبی (علیه السلام) تابلو کرده است، عقل است. مَعلوم می‌شود دریای عقل و چشمه‌ی عقل حضرت امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) بوده است و هرکسی عاقل‌تر است، به امام حسن مجتبی (علیه السلام) نزدیک‌تر است. آن آیه را هم که فرمود: «وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ»؛ این آیه‌ای را فی‌الجمله درباره‌ی آن صحبت کردیم، «وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ»؛ همان‌گونه که انسان برای مَنافع و خیرش شتاب‌زَده است، گاهی برای چیزهایی هم که ارزشی ندارد و شَرّ است، همین‌گونه بیخودی یک چیزهایی را از خداوند می‌خواهد و بر آن اصرار هم می‌کند و یا به دنبال آن می‌رود. انسان در اثر این‌که عَجول است به دنبال چیزهای بد می‌رود.

دعا

خدایا! به حِلم امام حسن مجتبی (علیه السلام)، به عقل امام حسن مجتبی (علیه السلام)، به کَرامت کریم اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین)، به همه‌ی خَمسه‌ی طیّبه (علیهم السلام) و به ائمه‌ی مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم عیدی ما را آمُرزش گناهان‌مان السّاعه قرار بده.

خدایا! عیدی ما را زیارت امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) قرار بده.

خدایا! فَرج آقایمان را امسال قرار بده.

بارالها! پروردگارا! ما را در زُمره‌ی پاکان و خوبانی که در شب‌قَدر مُمتاز شناخته می‌شوند و نُمره‌ی بالا می‌گیرند، مَحسوب بفرما.

الها! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم مشکلات مردم ما را برطرف بفرما.

خدایا! فتنه‌گَران، آشوب‌گَران، کسانی که می‌خواهند مردم را به جان هم بیندازند، می‌خواهد مردم را به دین و نظام بَدبین کنند، تو را به مظلومیّت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، تو را به حقیقتِ امام حسن مجتبی (علیه السلام) سُفره‌ی شَرّشان را جمع بفرما.

خدایا! شیشه‌ی عُمرشان را بشکَن.

خدایا! خودشان را به خودشان مشغول بفرما.

خدایا! عاقبت اَمرمان را خَتم به خیر بگردان.

خدایا! سایه‌ی رهبر خوب‌مان را مُستدام بدار.

الها! پروردگارا! امام (رضوان الله تعالی علیه)، شهدا، همه‌ی حق‌داران‌مان و همه‌ی رفتگان‌مان که دست‌شان از این مجالس کوتاه است را السّاعه هرچه به افراد صالح، صائم و روزه‌دار می‌دهی، بَهره‌ای برای اَموات و گذشتگان‌مان ذخیره بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۱٫

[۳] نَحنُ مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکنا صَدَقَه عبارتی که ابوبکر برای مصادره فدک به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب کرد و براساس آن، فدک را صدقه و نه ارث پیامبر خواند. فاطمه (سلام الله علیها) در خطبه فدکیه، روایت ابوبکر را مخالف قرآن، سنت پیامبر و احکام ارث شمرده و به او اعتراض کرد و تا آخر زندگی از وی ناراضی بود. تعدادی از عالمان شیعه روایت ذکر شده را از جهت اعتبار و استدلال نقد کرده و مواردی مانند خبر واحد بودن، نقض حدیث از سوی ابوبکر و انگیزه وی را ذکر نموده‌اند. اختلاف در رد و قبول این حدیث، به تفسیر آیات مربوط به ارث انبیاء نیز کشانده شده است.

[۴] سوره مبارکه نمل، آیه ۱۶٫

«وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ».

[۵] سوره‌ی مبارکه اسراء، آیه ۹٫

«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا».

[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۷۵٫

«الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَ مَنْ عَادَ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».

[۷] سوره مبارکه نور، آیه ۳۶٫

«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ».

[۸] سوره مبارکه فصلت، آیه ۴۲٫

«لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ ۖ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ».

[۹] إرشاد القلوب، جلد ۱، صفحه ۱۳۱٫

«وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ».

[۱۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۲۶٫

«وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ ۗ وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ».

[۱۱] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲٫

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا».

[۱۲] عمرو بن هشام بن مغیره از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و همواره با او دشمنی می‌کرد. پدرش هشام بن مغیره از تیره بنی‌مخزوم بود و قریش مرگ او را مبدا تاریخ خود قرار داده بودند. مادرش اسماء دختر مخربه بن جندل حنظلی از بنی‌تمیم بود. از این رو او ابن‌حنظلیه نیز نامیده شده است. کنیه ابوجهل ابوالحَکم بود اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را ابوجهل نامید. دلیل این نامگذاری جهالت او و دشمنی‌اش با اسلام ذکر شده است. همچنین برپایه روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرعون امت اسلام، ابوجهل است. عِکرمه بن ابی‌جهل فرزند او بود که با پیامبر دشمنی می‌کرد اما پس از فتح مکه مسلمان شد. ابوجهل با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنی می‌کرد و به شیوه‌های مختلف به او ناسزا می‌گف و توهین می‌کرد. همچنین شان نزول برخی از آیات قرآن ابوجهل و رفتارهای او در مخالفت با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. در دایره المعارف قرآن ۳۲ آیه از قرآن ذکر شده که مفسران آنها را مرتبط با وی دانسته‌اند. او برای جلوگیری از گسترش اسلام اقداماتی انجام داد برخی از آنها عبارتند از: محمد بن احمد قرطبی در تفسیر آیه «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَوْاْ فِیهِ لَعَلَّکمُ‌ْ تَغْلِبُون‌؛ کافران گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!» از ابن‌عباس نقل کرده که هر زمان پیامبر قرآن می‌خواند، ابوجهل می‌گفت دادوفریاد کنید تا متوجه نشوند او چه می‌گوید. به گزارش عبدالملک بن هشام، مشرکان مکه در دارالندوه برای تصمیم‌گیری درباره نحوه برخورد با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرد هم آمدند هر یک پیشنهادی مطرح کردند ابوجهل پیشنهاد داد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بکشیم اما در قتل او همه قبایل مشارکت کنند تا بنی‌هاشم نتواند با همه قبایل درگیر جنگ شود و به خون‌بهای او رضایت دهند. پیشنهاد او پذیرفته شد از این رو در لیله‌المبیت برای عملی کردن نقشه قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از هر قبیله یک نفر حاضر شد. ابوجهل نیز در میان حاضران بود و آنان را تشویق می‌کرد اما با خروج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خوابیدن امام علی (علیه السلام) در جای او این نقشه عملی نشد. ابوجهل در سی سالگی به عضویت دارالندوه درآمده بود، در حالی که در آن زمان اعضای دارالندوه به جز بنی‌قصی می‌بایست بیش از چهل سال داشته باشند. در سال دوم هجری کاروانی از قریش که ابوسفیان ریاست آن را برعهده داشت مورد تهدید مسلمانان قرار گرفت. او از قریش تقاضای کمک کرد ابوجهل با لشکری برای حمایت از آن کاروان از مکه خارج شد. با آنکه کاروان به سلامت گذشت، اما به اصرار ابوجهل لشکر مکه به سوی چاه‌های بدر حرکت کرد و در آنجا جنگ بدر میان آنان و سپاه مسلمانان رخ داد. لشکر مکه از مسلمانان شکست خورد و ابوجهل به همراه شماری دیگر از سران قریش کشته شدند. ابوجهل به‌دست معاذ ‌بن عمرو و فرزندان عفراء کشته شد و عبدالله‌ بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد.

[۱۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲٫

[۱۴] نَضْر بن حارِث (متوفی ۲ق) پسرخاله حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و از بزرگان قریش بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بسیار آزرد. نضر یکی از پرچمداران قریش در جنگ بدر بود که پس از اسارت به دستور رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کشته شد. به گفته ابن عباس، صحابی پیامبر، همه‌ آیاتی که در آن لفظ «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» (افسانه‌های پیشینیان) آمده است اشاره به نضر بن حارث دارد. نضر بن حارث بن علقمه بن کَلَده بن عبدمناف (متوفی ۲ق) پسرخاله حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، از بزرگان قریش و از سرسخت‌ترین دشمنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه محسوب می‌شد. او آگاهی‌هایی درباره ‌کتاب‌های ایرانیان و دیگر اقوام داشت و تاریخ آنان را در حیره (در نزدیکی شهر نجف کنونی) خوانده بود و با مسیحیان و یهودیان نیز ارتباط داشت. ابن کثیر، از مفسران قرن هشتم قمری، نوشته است نضر بن حارث با نقل داستان‌های رستم و اسفندیار ادعای هماوردی با قرآن کرد. وی پس از اسارت در جنگ بدر، در محلی به نام «صفراء» و یا در «اثیل» (جایی بین بدر و صفراء) با دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به دست امام علی (علیه السلام) کشته شد. نضر بن حارث، از متعصب‌ترین افراد قریش در دشمنی و تکذیب حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. در مخالفت او با پیامبر اسلام آمده است که هرگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تبلیغ رسالت می‌نمود و کلام خدا را بر مردم می‌خواند، او نیز در مقابله با ایشان قصه رستم و اسفندیار و داستان‌ها و حکایت‌های پادشاهان ایران را ‌بازگو می‌کرد.

به اعتقاد بعضی از مفسران چند آیه از قرآن در مذمت نضر بن حارث نازل شده است. از جمله آیه ۳ سوره حج، آیه ۴۲ سوره فاطر و آیه ۷ سوره جاثیه که بیانگر سرکشی و عناد کافران در برابر وحی است، آیه ۵ سوره فرقان مربوط به اتهام «بَشَری خواندن قرآن»، آیه ۳۱ سوره انفال و ۵ سوره فرقان مربوط به اتهام «افسانه پیشینیان بودن داستان‌های قرآن» و آیه ۳۲ سوره انفال و آیه ۱۶ سوره ص درباره «درخواست عذاب نضر بن حارث از خدا». به گفته ابن عباس، صحابی پیامبر، هشت آیه از آیات سوره قلم درباره‌ نضر بن حارث نازل شده است، به ویژه آیه پانزدهم این سوره که می‌فرماید: «إِذا تُتْلی عَلَیهِ آیاتُنا قال أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» (در حالی که هرگاه آیات ما بر او خوانده شود می‌گوید: اینها افسانه‌های پیشینیان است.) و همه‌ آیاتی که در آن لفظ «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» آمده است، اشاره به نضر دارد. ابن حارث از آتش‌افروزان جنگ بدر و یکی از پرچمداران قریش در این جنگ بود. او به همراه عقبه بن ابی‌مُعَیط و ابوجهل با نسبت ترس دادن به افرادی که از حضور در جنگ بدر اکراه داشتند، آنان را ناگزیر به شرکت در این جنگ نمودند.

[۱۵]  الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱، ص ۲۹۲٫ / إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، جلد ۳، صفحه ۲۰۹. / إعلام الوری بأعلام الهدی، جلد ۱، صفحه ۳۲۲٫

«مَعاشِرَ النّاسِ، اءنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله‏ُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الاْءقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاْءَئِمَّهِ مِنّی وَمِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیتی مِنْ صُلْبِهِ. فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ: «إنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فی أَمْرِ إمامِنا عَلِیّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَمَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاْءَئِمَّهِ. نُبایعُکَ عَلی ذلِکَ بِقُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیدینا. عَلی ذلِکَ نَحْیی وَعَلَیهِ نَمُوتُ وَعَلَیهِ نُبْعَثُ. وَلا نُغَیّرُ وَلا نُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ وَلا نَجْحَدُ وَلا نَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلانَنْقُضُ الْمیثاقَ. وَعَظْتَنا بِوَعْظِ الله‏ِ فی عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالاْءَئِمَّهِ الَّذینَ ذَکَرْتَ مِنْ ذُرِّیتِکَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَمَنْ نَصَبَهُ الله‏ُ بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْمیثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَیدینا. مَنْ أَدْرَکَها بِیدِهِ وَإلاّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغی بِذلِکَ بَدَلاً وَلا یرَی الله‏ُ مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّی ذلِکَ عَنْکَ الدّانی وَالْقاصی مِنْ أَوْلادِنا وَأَهالینا، وَنُشْهِدُ الله‏َ بِذلِکَ وَکَفی بِالله‏ِ شَهیدا وَأَنْتَ عَلَینا بِهِ شَهیدٌ». مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ ؟ فَإنَّ الله‏َ یعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَخافِیهَ کُلِّ نَفْسٍ، «فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإنَّما یضِلُّ عَلَیها»، وَمَنْ بایعَ فَإنَّما یبایعُ الله‏َ، «یدُ الله‏ِ فَوْقَ أَیدیهِمْ». مَعاشِرَ النّاسِ، فَبایعُوا الله‏َ وَبایعُونی وَبایعُوا عَلِیا أمیرَالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ وَالاْءَئِمَّهَ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْآخِرَهِ کَلِمَهً باقِیهً ؛ یهْلِکُ الله‏ُ مَنْ غَدَرَ وَیرْحَمُ مَنْ وَفی. «فَمَنْ نَکَثَ فَإنَّما ینْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ الله‏َ فَسَیؤْتیهِ أَجْرا عَظیما». مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذی قُلْتُ لَکُمْ وَسَلِّمُوا عَلی عَلِی بِإمْرَهِ الْمُؤْمِنینَ، وَقُولُوا: «سَمِعْنا وَأَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَإلَیکَ الْمَصیرُ»، وَقُولُوا: «الْحَمْدُ للهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَما کُنّا لِنَهْتَدِی لَوْلا أَنْ هَدانَا الله‏ُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ». مَعاشِرَ النّاسِ، اءنَّ فَضائِلَ عَلِی بْنِ أَبیطالِبٍ عِنْدَ الله‏ِ عَزَّ وَجَلَّ ـ وَقَدْ أَنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ ـ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیها فی مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَأَکُمْ بِها وَعَرَفَها فَصَدِّقُوهُ. مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ یطِعِ الله‏َ وَرَسُولَهُ وَعَلِیا وَالاْءَئِمَّهَ الَّذینَ ذَکَرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوْزا عَظیما. مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلی مُبایعَتِهِ وَمُوالاتِهِ وَالتَّسْلیمِ عَلَیهِ بِإمْرَهِ الْمُؤْمِنینَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ فی جَنّاتِ النَّعیمِ. مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا ما یرْضَی الله‏ُ بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الاْءَرْضِ جَمیعا فَلَنْ یضُرَّ الله‏َ شَیئا. اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ بِما أَدَّیتُ وَأَمَرْتُ وَاغْضِبْ عَلَی الْجاحِدینَ الْکافِرینَ، وَالْحَمْدُلِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ».

[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۶٫

«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَ عَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَ عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».

[۱۷] المحاسن‏، برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدین‏، دار الکتب الإسلامیه، قم‏، ۱۳۷۱ قمری، چاپ: دوم‏، ج ‏۱، ص ۲۱۵، باب ۸ (التثبت).

[۱۸] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت جامعه کبیره.

«…أَنْتُمُ الصِّراطُ الْأَقْوَمُ، وَ شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ، وَ شُفَعاءُ دارِ الْبَقاءِ، وَ الرَّحْمَهُ الْمَوْصُولَهُ، وَ الْآیَهُ الْمَخْزُونَهُ، وَ الْأَمانَهُ الْمَحْفُوظَهُ، وَ الْبابُ الْمُبْتَلَىٰ بِهِ النَّاسُ، مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا، وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ، إِلَى اللّٰهِ تَدْعُونَ، وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ، وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ، وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ، وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ، وَ إِلَىٰ سَبِیلِهِ تُرْشِدُونَ، وَ بِقَوْلِهِ تَحْکُمُونَ، سَعَدَ مَنْ والاکُمْ، وَ هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ، وَ خابَ مَنْ جَحَدَکُمْ، وَ ضَلَّ مَنْ فارَقَکُمْ، وَ فازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ، و أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْکُمْ، وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکُمْ، وَ هُدِیَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ، مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّهُ مَأْواهُ، وَ مَنْ خالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْواهُ، وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کافِرٌ، وَ مَنْ حارَبَکُمْ مُشْرِکٌ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرَکٍ مِنَ الْجَحِیمِ؛ أَشْهَدُ أَنَّ هٰذَا سابِقٌ لَکُمْ فِیما مَضىٰ، وَ جارٍ لَکُمْ فِیما بَقِیَ، وَ أَنَّ أَرْواحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ واحِدَهٌ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَکُمُ اللّٰهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّىٰ مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ، وَ مَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ، طِیباً لِخَلْقِنا، وَ طَهارَهً لِأَنْفُسِنا، وَ تَزْکِیَهً لَنا، وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنا، فَکُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکُمْ، وَ مَعْرُوفِینَ بِتَصْدِیقِنا إِیَّاکُمْ؛ فَبَلَغَ اللّٰهُ بِکُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکَرَّمِینَ، وَ أَعْلَىٰ مَنازِلِ المُقَرَّبِینَ، وَ أَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلِینَ، حَیْثُ لَایَلْحَقُهُ لاحِقٌ، وَ لَا یَفُوقُهُ فائِقٌ، وَ لَا یَسْبِقُهُ سابِقٌ، وَ لَا یَطْمَعُ فِی إِدْرَاکِهِ طامِعٌ، حَتَّىٰ لَایَبْقَىٰ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، وَ لَا صِدِّیقٌ، وَ لَا شَهِیدٌ، وَ لَا عالِمٌ، وَ لَا جاهِلٌ، وَ لَا دَنِیٌّ، وَ لَا فاضِلٌ، وَ لَا مُؤْمِنٌ صالِحٌ، وَ لَا فاجِرٌ طالِحٌ، وَ لَا جَبَّارٌ عَنِیدٌ، وَ لَا شَیْطانٌ مَرِیدٌ، وَ لَا خَلْقٌ فِیما بَیْنَ ذٰلِکَ شَهِیدٌ؛ إِلّا عَرَّفَهُمْ جَلالَهَ أَمْرِکُمْ، وَ عِظَمَ خَطَرِکُمْ، وَ کِبَرَ شَأْنِکُمْ، وَ تَمامَ نُورِکُمْ، وَ صِدْقَ مَقاعِدِکُمْ، وَ ثَباتَ مَقامِکُمْ، وَ شَرَفَ مَحَلِّکُمْ وَ مَنْزِلَتِکُمْ عِنْدَهُ، وَ کرامَتَکُمْ عَلَیْهِ، وَ خاصَّتَکُمْ لَدَیْهِ، وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِکُمْ مِنْهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مالِی وَ أُسْرَتِی…».

[۱۹] همان.

[۲۰] همان.

[۲۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۳۱۵٫ / المناقب، جلد ۴، صفحه ۲۵٫ / کشف الغمه فی معرفه الأئمه، جلد ۱، صفحه ۵۲۲٫

«وَ رُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: مَا رَأَیْتُ اَلْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ إِلاَّ فَاضَتْ عَیْنَایَ دُمُوعاً وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَرَجَ یَوْماً فَوَجَدَنِی فِی اَلْمَسْجِدِ فَأَخَذَ بِیَدِی فَاتَّکَأَ عَلَیَّ ثُمَّ اِنْطَلَقْتُ حَتَّى جِئْنَا إِلَى سُوقِ بَنِی قَیْنُقَاعَ فَمَا کَلَّمَنِی فَطَافَ فَنَظَرَ ثُمَّ رَجَعَ وَ رَجَعْتُ مَعَهُ فَجَلَسَ فِی اَلْمَسْجِدِ فَاحْتَبَى ثُمَّ قَالَ اُدْعُ لِی لُکَعُ فَأَتَى حَسَنٌ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَعَ فِی حَجْرِهِ فَجَعَلَ یُدْخِلُ یَدَهُ فِی لِحْیَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ جَعَلَ رَسُولُ اَللَّهِ یَفْتَحُ فَمَهُ وَ یُدْخِلُ فَمَهُ فِی فَمِهِ وَ یَقُولُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ ثَلاَثاً».

[۲۲] سوره مبارکه نور، آیه ۲۶٫

«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ ۖ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ».

[۲۳] سوره مبارکه شوری، آیه ۲۳٫

«ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ».

[۲۴] خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷-۶۷۲ق) حکیم و متکلم شیعی قرن هفتم هجری قمری است. خواجه نصیر احیاگر فلسفه و مبتکر روش فلسفی در کلام شیعه دانسته شده است. برخی از علمای شیعه همچون علامه حلی، ابن میثم بحرانی و قطب‌الدین شیرازی از شاگردان وی بوده‌اند. نصیرالدین طوسی نویسنده کتاب‌ها و رساله‌های بسیاری در علوم اخلاق، منطق، فلسفه، کلام، ریاضیات و نجوم است. اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس، شرح الاشارات، تجرید الاعتقاد، جامع الحساب و کتاب مشهور زیج ایلخانی و تذکره فی علم الهیئه در علم نجوم، از آثار مهم و مشهور او هستند. او همچنین رصدخانه مراغه و در کنار آن کتابخانه مراغه را با بیش از ۴۰۰ هزار جلد کتاب بنا نهاد. گفته شده خواجه نصیر مجبور به همراهی با برخی از حاکمان عصر خود شد؛ ولی توانست در این همراهی‌ها آثار و تألیفاتی داشته باشد؛ به عنوان مثال در همراهی با هلاکو، تلاش کرد از میراث اسلامی که در معرض نابودی بود محافظت کند و به سبب اقدامات او پس از مدتی مغولان به اسلام گرویدند. همچنین حضور او در جریان فتح بغداد به دست مغولان، عاملی برای کاهش غارت و کشتار مردم و نجات یافتن بسیاری از عالمان از مرگ دانسته شده است. خواجه نصیر در بغداد درگذشت و بنا بر وصیتش در حرم کاظمین دفن شد. روز پنجم اسفندماه سالروز تولد خواجه نصیر، به یاد این دانشمند به عنوان روز مهندس به ثبت رسیده است. ابن تیمیه (۶۶۱ق-۷۲۸ق) از علمای اهل‌سنت، مدعی شده است که خلیفه بغداد، به‌دستور خواجه نصیرالدین طوسی به‌قتل رسیده است؛ اما برخی با استناد به بررسی منابع قبل از او و عدم مشاهده چنین مطلبی در آنها، این مطلب را نادرست و تهمت به خواجه دانسته‌اند و احتمال داده‌اند که منابع پس از ابن‌تیمیه به‌پیروی از او چنین مطلبی را آورده‌اند. برخی محققان معتقدند حضور نصیرالدین طوسی در جریان فتح بغداد به دست مغولان، عاملی برای کاهش غارت و کشتار مردم بوده و با حمایت او، بسیاری از عالمان از مرگ نجات یافته‌اند. خواجه نصیر در حالی در ۱۸ ذی الحجه سال ۶۷۲ق درگذشت که برای سامان دادن به امور اوقاف و دانشمندان، در بغداد به سر می‌برد. او بنا به وصیت خود در حرم کاظمین دفن شد. او همچنین وصیت کرده بود که روی قبرش اشاره‌ای به ویژگی‌های علمی‌اش نشود و فقط عبارت «و کَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالوَصید» بر روی سنگ قبرش نوشته شود.

خواجه نصیر طوسی را در علم، همتای ابن سینا دانسته‌اند؛ با این تفاوت که ابن سینا در طب سرآمد بود و خواجه‌نصیر در ریاضیات. برخی معتقدند دفاع خواجه نصیرالدین طوسی از ابن سینا در برابر انتقادات فخر رازی، در کتاب شرح اشارات، موجب احیای فلسفه در آن عصر شده است. هم‌چنین خواجه نصیر را مبتکر روش فلسفی در کلام شیعه دانسته‌اند. به باور مرتضی مطهری، تمام آثار کلامی بعد از خواجه نصیر، از کتاب تجرید الاعتقاد تأثیر پذیرفته‌اند. براساس برخی پژوهش‌های معاصر، خواجه نصیر طوسی، از یک سو شارح و مکمّل فیلسوفان و دانشمندان پیش از خود بوده، و از سوی دیگر سرمشق دانشمندان پس از خود شده است. بسیاری از دانشمندان مسلمان و همچنین اسلام‌شناسان غربی، از او ستایش کرده‌اند. تعابیر مختلفی که درباره خواجه طوسی شده نشانگر جایگاه علمی اوست برخی از آنها عبارتند از: سلطان المحققین فخر الحکما و مؤیّد الفضلا، نصیر الملّه و الدّین محقق مدقق طوسی و حکیم عظیم قدوسی افضل المتأخرین و اکمل المتقدمین. ۵ اسفند سالروز تولد خواجه نصیر، به یاد این دانشمند بزرگ به عنوان روز مهندس به ثبت رسیده است و هر سال همزمان با این روز همایش‌ها و مراسم مختلفی برگزار می‌شود. اشعاری را نیز به خواجه نصیر طوسی نسبت داده‌اند از جمله در نامه دانشوران این رباعی را به او منسوب کرده‌اند.

[۲۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۸٫

«وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ ۚ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَ کَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ ۚ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا».

[۲۶] ابن حسام خوسفی، ترکیبات، مناقب هفت گل در مدح امام زمان (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف).

[۲۷] به نقل از حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، ص۱۷۶ـ۱۷۵؛ این صلوات، که دارای ۱۴ بند است، و در توسل به ذیل عنایات چهارده معصوم (علیهم السلام) انشا شده است، به «دوازده امام خواجه نصیر» شهرت یافته است. نسخه های خطی و چاپی آن، در دسترس است، از جمله در کتاب «مفتاح»، در نسخه ها، گاه اختلافی در ضبط وجود دارد. بند چهاردهم که در بالا آورده شده است، از مجموعه ای خطی نقل شد، و جمله ای از آن، از روی نسخه ای چاپی تکمیل گردید.

«أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی: صاحبِ الدَّعوَهِ النَّبویَّه، وَ الصَّولَهِ الحَیدریَّه، و العِصمَهِ الفاطِمیَّه، و الحِلمِ الحَسَنِیَّه، و الشّجاعَهِ الحُسَینِیَّه، و العِبادَهِ السَّجّادِیَّه، و المآثِرِ الباقِریَّه، و الآثار الجَعفَرِیَّه، و العُلومِ الکاظِمیَّه، و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّه، و الجُودِ التَّقَوِیَّه، و النَّقاوَهِ النَقَوِیَّه، و الهَیبَهِ العَسکَریَّه، و الغَیبَهِ الإلهیَّه، القائمِ بِالحَقِّ، و الدّاعی إلی الصِّدقِ المُطلَقِ، کَلمهِ الله، و أمانِ الله، و حُجّهِ الله، القائمِ بِأمرِ الله، المُقسِطِ لِدینِ الله، الغالِبِ لِأمرِ اللهِ، و الذّابِّ عن حَرَمِ الله، إمام السّرِّ والعَلَنِ، دافعِ الکَربِ والمِحَن، صاحبِ الجُودِ و المِنَن، الإمامِ بِالحَقِّ، أبی القاسِم محمّدِ بن الحَسن، صاحبِ العَصرِ والزَّمان، وقاطعِ البُرهان، و خَلیفهِ الرَّحمان، و شَریکِ القُرآن، و مُظهرِ الإیمان، و سیِّد الإنسِ و الجانّ، صَلَوات اللهِ و سلَامُهُ عَلیه و علیهِم أجمَعین. الصَّلاهُ و السَّلامُ عَلیک، یا وَصیَّ الحَسَن، و الخَلَفَ الصّالِح، یا إمامَ زَمانِنا، أیُّها القائمُ المُنتَظَرُ المَهدِیّ، یابنَ رسول الله، یَابنَ أمیرِالمُؤمنین، یا إمام المسلمین! یا حُجَّهاللهِ عَلی خَلقه! یا سَیِّدنا و مولانا! إنّا تَوَجَّهنا، و استَشفَعنا، وَ تَوَسَّلنا بِکَ إلی اللهِ، وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، فِی الدُّنیا و الآخِرَه، یا وجیهاً عِندَ الله، إشفَع لَنا عِندَ الله ـ عَزَّ وَ جَلّ».

[۲۸] همان.

[۲۹] همان.

[۳۰] همان.

[۳۱] مائه منقبه من مناقب أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب و الأئمه من ولده علیهم السلام من طریق العامه، جلد ۱، صفحه ۱۳۵.

«حَدَّثَنِی اَلشَّرِیفُ اَلنَّقِیبُ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْعَلَوِیُّ اَلْحُسَیْنِیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنِی اَلْعَبَّاسُ بْنُ بَکَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ اَلْهُذَلِیُّ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِعَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ : یَا عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ أَنْتُمْ أَصْحَابِی وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ فَمَنْ قَاسَهُ بِغَیْرِهِ فَقَدْ جَفَانِی وَ مَنْ جَفَانِی [فَقَدْ] آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ رَبِّی یَا عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَیَّ کِتَاباً مُبِیناً وَ أَمَرَنِی أَنْ أُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نَزَّلَ إِلَیْهِمْ مَا خَلاَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ (یَسْتَغْنِی عَنِ اَلْبَیَانِ إِنَّ) اَللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ فَصَاحَتَهُ کَفَصَاحَتِی وَ دِرَایَتَهُ کَدِرَایَتِی وَ لَوْ کَانَ اَلْحِلْمُ رَجُلاً لَکَانَ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ لَوْ کَانَ اَلْفَضْلُ شَخْصاً لَکَانَ اَلْحَسَنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لَوْ کَانَ اَلْحَیَاءُ صُورَهً لَکَانَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ لَوْ کَانَ اَلْحُسْنُ (هَیْئَهً لَکَانَتْ) فَاطِمَهَ [بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ ] اِبْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ اَلْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً».