اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الاُمَمَ اَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ، وَیَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ، وَیَمْلاَ بِهِ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، وَیُمَکِّنَ لَهُ وَیُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنینَ

السلامُ عَلَیکَ یا بَقیّه الله مَولانا سیّدنا یابن الحسن، یا صاحب الزّمان أغِثنی، أدرکنی، نَحنُ المُضطَرّون، نَحنُ المُنتَظِرونَ لِقدومِک، نَحنُ المُلتَمِسون، نَحنُ المُشتاقون..

مقدّمه

جهت تعجیل در ظهور آقا و سلامتیِ وجودِ نازنینِ ایشان و خشنودیِ قلبِ عرشی و لاهوتیِ آن بزرگوار و عنایتِ ایشان به این کشور و به این مجالسِ عزا و به این عزاداران صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

تقدیم به ارواح پاک شهیدان، خصوصاً اولین قربانیِ راهِ حکومت اسلامی و ولایت علوی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و همه‌ی شهدای تاریخ شیعه تا سرافرازانِ مدافع حرم صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

جهت آمرزش گناهان و نورانیّتِ دل‌ها و آمادگیِ نفوس برای دریافتِ فیوضات حسینی در این ماهِ عزا صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

حلولِ ماه محرّم الحرام، ماهِ پیروزیِ خون بر شمشیر، ماهِ قیام، ماهِ انقلاب، ماهِ حماسه، ماهِ افشاگری، ماهِ اوجِ عروج، ماهِ جوششِ چشمه‌ی شهادت و ماهِ سالارِ عارفان و سیّدِ شهیدان ارباب‌مان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به امام زمان ارواحنا فداه و به شما در عزا نشستگان تسلیت عرض می‌کنم.

شریعت‌های جهانی

خداوندِ منّان بر ما منّت گذاشته است و برترینِ پیغمبران را نصیبِ ما کرده است، بر حسبِ روایت صد و بیست و چهار هزار پیامبر برای هدایتِ بشر در طولِ تاریخ پرچم به دست گرفتند اما «آدم ومن دونه تحت لوائی یوم القیامه»، آدم و همه‌ی پیامبران در روز قیامت زیرِ پرچمِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند و خدای متعال کامل‌ترینِ ادیان را نصیبِ ما قرار داده است.

در طولِ تاریخ چهار شریعتِ جهانی برای اداره‌ی جامعه‌ی بشری از جانبِ خدای متعال سفره‌گسترِ بشریّت شده است، «شَرَعَ‌ لَکُمْ‌ مِنَ‌ الدِّینِ‌ مَا وَصَّى‌ بِهِ‌ نُوحاً وَ الَّذِی‌ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ‌ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ‌ إِبْرَاهِیمَ‌ وَ مُوسَى‌ وَ عِیسَى‌‌»[۲].

شریعتِ حضرت نوح علیه السلام

اولین کسی که شریعت آورده است حضرت نوح نبی علیه السلام است که در میانِ انبیاء شیخ الانبیاء نامیده می‌شود، عمرِ مبارک حضرت نوح علیه السلام بیشترین عمرِ انبیاء علیهم السلام است، قرآن کریم می‌فرماید نهصد و پنجال سال طولِ توقّفِ حضرت نوح در میانِ قومِ ایشان بوده است، اما در این مدّتِ نهصد و پنجاه سال تلاشِ حضرت نوح علیه السلام مقطعی نبود، مسجدی نبود، منبری نبود…

در سوره مبارکه نوح که خدای متعال برای این پیامبر یک سوره اختصاص داده است از قولِ حضرت نوح علیه السلام که به خدای خود خطاب می‌کند می‌گوید: «قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَنَهَارًا»[۳]، خدایا! من قومِ خود را شب و روز دعوت می‌کردم، مدام به دنبالِ نجاتِ این‌ها بودم، شب‌ها هم بی‌خوابی می‌کشیدند که شاید یک دلی را با خدای متعال مرتبط کند و شاید یک جهنّمی را به سوی یک بهشت ببرد و شاید یک جانوری را انسان کند، اما «فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا»[۴]، هرچه ما اصرار می‌کردیم لجاجتِ آن‌ها بیشتر می‌شد، آن‌ها گریزپا بودند، آن‌ها با ما نمی‌جوشیدند.

شریعتِ حضرت ابراهیم علیه السلام

حضرت ابراهیم سلام الله علیه دومین پیامبری است که خدای متعال شریعتِ جهانی را به دستِ او به انسان‌ها هدیه کرد.

حضرت ابراهیم علیه السلام بنیانگذارِ دینِ اسلام است، و در قرآن کریم هم از قولِ حبیبِ خدای متعال حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داریم که ایشان فرمودند من پیروِ دینِ پدرم حضرت ابراهیم علیه السلام هستم، حضرت ابراهیم علیه السلام بنیانگذارِ دین اسلام هستند ولی حضرت ابراهیم علیه السلام هم در میانِ قومِ خود تنها ماندند و وقتی ایشان را به آتش پرتاب می‌کردند همه‌ی حیوانات و عرشیان و فرشیان تضرّع داشتند و به تکاپو افتاده بودند، اما از میانِ بشر کسی دلسوزِ این پیغمبر نبود.

شریعتِ حضرت موسی علیه السلام

سومین پیغمبری که شریعتِ عالَمی آورده است کلیمِ خدای متعال است، نجیّ خدای متعال است، که در قرآن کریم بیشترین حسّاسیّت برای حضرت موسی علیه السلام است. شاید در شصت جای قرآن کریم خدای متعال از حضرت موسی علیه السلام یاد کرده است، و از ابتدای خلقتِ حضرت موسی علیه السلام تا پایانِ عمرِ ایشان همه‌ی امورِ ایشان زیرِ نظرِ خدای متعال بود و خدای متعال دو موقعیّتِ برتر برای حضرت موسی علیه السلام بیان می‌کند، یکی موقعیّتِ نجی بودنِ حضرت موسی علیه السلام است و دوم وقعیّتِ کلیم بودنِ حضرت موسی علیه السلام است.

«وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی‏ تَکْلیماً»[۵]، خودِ خدای متعال با حضرت موسی علیه السلام سخن گفته است، به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»[۶]، فرمود: یا موسی! «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»، ای موسی! من رَبّ تو هستم، حال که به حضور آمده‌ای «فَاخلَع نَعلیک»، یعنی هیچ نوع تعلّقی در دلِ تو نسبت به غیر از معبودِ تو نبینم، تو به من رسیده‌ای، باید از ماسوی عبور کرده باشی، و خدای متعال به حقّ حضرت موسی علیه السلام و همه‌ی انبیاء علیه السلام دلِ ما را هم خالص برای خدای متعال قرار بدهد…

خطرِ حبّ دنیا

ما در دعاها داریم «سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی»[۷]، سیّدِ من! خدای من! حبّ دنیا را از دلِ من بیرون کن!

تمامِ بدبختی‌های ما و همه‌ی بشریّت برای حبّ دنیاست، حبّ دنیا با حبّ الله قابلِ جمع نیست، یا خدای متعال و یا دنیا و هوا! دنیا داشتن بد نیست اما عاشقِ دنیا بودن شرک است، اینکه انسان دنیا را به جای خدای متعال قرار بدهد شرک است.

سالار شهیدان علیه السلام بزرگ‌ترین دردِ بشر را همین نکته بیان کردند و فرمودند: «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا»[۸]، مردم خداپرست نیستند، مردم دنیاپرست هستند، «وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ»، دین بازیچه‌ی زبان است، مردم حرف می‌زنند، مردم حرفِ دین را خوب می‌زنند، اما در مقامِ عمل به دین عمل نمی‌کنند، «فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُون»، وقتی محکِ امتحان می‌آید دیندار خیلی کم است، اما همه بصورتِ شناسنامه‌ای دیندار هستند! همه حرفی دیندار هستند! اما چه کسی هست که مالِ حرام برای او آماده باشد و او بگذرد؟ چه کسی است که رشوه‌ی کلان برای او پیش بیاید و بگذرد؟

بعضی‌ها دین‌شان را خیلی ارزان نمی‌فروشند، آن شخص دینِ خود را به صد میلیون تومان نمی‌فروشد اما اگر به میلیارد برسد دینِ خود را می‌فروشد! به ریاست که خیلی ساده می‌فروشد، اگر بخواهد نماینده بشود، اگر بخواهد شورای شهر بشود، اگر بخواهد رئیس جمهور بشود دیگر دین که چه عرض کنم! مقابله‌ی با دین هم می‌شود! نه اینکه دین‌داری نمی‌شود بلکه دین‌ستیزی هم می‌شود تا به مقام برسند.

این است دنیا!

حضرت امام حسین علیه السلام قشرِ خاصّی را نفرمودند، فرمودند: «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا»، نوعِ مردم دنیاپرست هستند و خداپرست نیستند.

قرآن کریم هم دارد بر اینکه «وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ»[۹]، بندگانِ شکور همان‌هایی هستند که هرچه هست نعمتِ خدای متعال می‌دانند، خدای متعال را هم ولی‌نعمتِ خودشان می‌دانند، و خدای متعال را با هوا و هوس جابجا نمی‌کنند، خدای متعال برای آن‌ها خدای متعال است، همیشه حریمِ خدای متعال را حفظ می‌کنند.

گرفتاریِ حضرت موسی علیه السلام

خدای متعال در مقامِ تربیتِ حضرت موسی علیه السلام است، می‌فرماید: ای موسی! تو خودت را صاف کرده‌ای، تو زلال هستی و قاطی نداری، ولی انگار در گوشه‌ی دلِ خودت نگرانِ زن و فرزندِ خودت هستی؛ تو اینجا آمده‌ای، آیا می‌دانی کجا هستی؟ «إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»، اینجا دیگر باید پابند نداشته باشی، چیزی نباید پای تو را بگیرد که دلِ تو بتواند پرواز کند و به ما برسد.

گرفتاریِ حضرت موسی علیه السلام دو گروه بودند، یکی فرعونیان بودند و یکی هم قومِ خودِ ایشان!

مدّتی فرعون برای اینکه حضرت موسی علیه السلام به دنیا نیاید هزاران هزار کودک را سر برید، جاسوس‌ها کودکِ تازه به دنیا آمده را تازه از رحمِ مادر به دنیا می‌آمد می‌گرفتند و سرِ این نوزاد را می‌بریدند تا زهرِ چشمِ خانواده‌ها باشد و کسی هوسِ بچّه‌دار شدن نکند، «یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ»[۱۰]، زن‌ها را نگه می‌داشت که برای نسلِ بعد… حال هر قدر می‌خواهد زن باشد، وقتی مردی نبود… می‌خواست از بنی‌اسرائیل مردی نماند تا زنی از بنی‌اسرائیل حامله بشود و نژادِ بنی‌اسرائیل باقی بماند، زن‌ها را نگه می‌داشت که اگر ماندند خودِ فرعونیان و مصریان با این‌ها ازدواج کنند و نسلِ بنی‌اسرائیل منقرض بشود.

خدای متعال حضرت موسی علیه السلام را در دامانِ خودِ فرعون بزرگ کرد، این قدرتِ خدای متعال بود، یک مرتبه در تنور افتاد و خدای متعال او را در آتش نگه داشت، وقتی جاسوس‌ها در خانه‌ی مادرِ حضرت موسی علیه السلام ریختند که گزارش رسیده بود در این خانه بچّه‌ی نوزادی هست، مادرِ حضرت موسی علیه السلام دستپاچه شدند، تنور هم روشن بود، فرزندِ خود را در تنور انداختند، این‌ها آمدند و گشتند و دیدند که اثری از بچّه نیست، بعد مادرِ حضرت موسی علیه السلام رفت و دید که حضرت موسی علیه السلام در حالِ بازی با آتش است، حتّی هیچ مویی از حضرت موسی علیه السلام نسوخته بود، وقتی حضرت موسی علیه السلام را از آتش بیرون آورد خدای متعال دستور داد، «فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ»[۱۱]، حال که نگرانِ او هستی او را به آب بینداز، ایشان هم حضرت موسی علیه السلام را از آتش در آوردند و به آب انداختند، از آب و آتش خطرناک‌تر این جلّادِ خون‌آشامِ مستبدّ خطرناک است که این همه بچّه کشته است که ایشان به دنیا نیاید، حال خدای متعال اراده کرده است که حضرت موسی علیه السلام را در دامانِ خودِ او بیندازد که او را بزرگ کند!

آل فرعون او را از دریا گرفتند، تا اراده‌ی خدای متعال محقق بشود! تا از آن چیزی که می‌ترسد خودِ او همان شخص را بزرگ و حمایت کند!

خدای متعال با حضرت موسی علیه السلام سخن گفته است، فرموده است: «وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی»[۱۲]، ای موسی! تو نور چشمیِ من هستی! نظرِ من همیشه به توست، تو برای من هستی، تو خصوصی هستی، نمی‌گذارم هیچ کسی در کارِ تو دخیل بشود، نه مادرِ تو، نه پدرِ تو، نه هیچ کسی! خودم در حالِ اداره کردنِ امورِ تو هستم، «وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی».

حال حضرت موسی علیه السلام با استقامت، با اعجاز، با آن عصایی که الآن در دستِ مبارکِ حضرت حجّت ارواحنا فداه است و منتظر هستیم ایشان تشریف بیاورند و ان شاء الله ما آن عصای حضرت موسی علیه السلام را هم ببینیم، با این عصا هم کارِ اقتصادی می‌کردند، هم کارِ نظامی می‌کردند، هم کارِ فرهنگی می‌کردند، بالاخره با همین عصا به دریا زد و دریا به یک راهِ صاف و یک تونل تبدیل شد و حضرت موسی علیه السلام و اصحابِ ایشان از این تونل عبور کردند، فرعونیان هم در حالِ تعقیبِ آن‌ها بودند، وقتی که آن‌ها آمدند همین دریا که دهان باز کرده بود و حضرت موسی علیه السلام را عبور داده بود دهانِ خود را بست و همه‌ی این‌ها را در زیرِ آن خفه کرد.

حال بنی‌اسرائیل به قدرت رسیدند، خدای متعال دشمنِ بزرگ یعنی فرعون را برداشته است، لشکرِ او را در آب غرق کرده است و نوبت به یک ملّتِ مستضعفِ بدبختِ توسری‌خور رسیده است که آن‌ها حتّی حقّ بچّه‌دار شدن هم نداشتند، حال این‌ها چه بلایی بر سرِ حضرت موسی علیه السلام درآوردند! همین‌ها!

این است که بیشترین مذمّت از بنی‌اسرائیل در قرآن کریم شده است، این‌هایی که نجات یافته‌ی حضرت موسی علیه السلام هستند، این‌هایی که نجات یافته‌ی دین هستند، خودشان با پیامبرشان ناسازگار بودند و به این نعمتِ آزادی از فرعون ناشکری‌ها کردند.

شریعتِ حضرت مسیح علیه السلام

بعد نوبت به حضرت مسیح علیه السلام رسید، حضرت مسیح علیه السلام هم پدیده‌ی جدیدی در عالَم است، تا آن زمان سابقه ندارد، همه‌ی انبیاء در یک سنّی نبی بودند ولی حضرت عیسی علیه السلام هنگامِ ولادت! این قدرت‌نماییِ خدای متعال است!

اولاً پدر ندارند، خدای متعال اراده کردند، حضرت مریم سلام الله علیها بدونِ اینکه ازدواج کنند و با هیچ مردی تماس بگیرند خدای متعال در او بدمد و دمید و حضرت عیسی علیه السلام دَمِ خدای متعال است، حضرت عیسی علیه السلام روح الله است، حضرت عیسی علیه السلام مسیح است، دَمِ خدای متعال است.

وقتی حضرت مسیح علیه السلام متولّد شدند مردم با عصبانیّت و تعجّب به حضرت مریم سلام الله علیها حمله آوردند، شروع کردند و یکی پس از دیگری تیرِ تهمت را به سوی او به کمان گذاشتند و این تیرها را به قلبِ حضرت مریمِ صدّیقه سلام الله علیها می‌زدند و می‌گفتند: «مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا»[۱۳]، ای دخترِ عمران! پدرِ تو انسانِ خوش‌نامی بود! پدرِ تو انسانِ آبروداری بود! مادرِ تو هم پاکدامن بود، تو چرا اینطور شدی؟! این بچّه از کجا آمده است؟

خدای متعال چه قدرت‌نمایی کرده است! خدای متعال این داستان را برای ما نقل می‌کند که ایمانِ ما را بالا ببرد، این داستان‌های قرآن کریم داستان نیست، این‌ها درس است، این‌ها درسِ توحید است، حضرت مریم سلام الله علیها هم که بزرگ‌شده‌ی محراب هستند، خدای متعال پیغمبری مانندِ حضرت ذکریّا علیه السلام را کفیلِ او قرار داده بود، برای حضرت مریم سلام الله علیها از آسمان مائده می‌آمد، هیچ کسی ندید که حضرت مریم سلام الله علیها غذای این عالَم را بخورند، مدام برای ایشان از غذای آسمان مائده می‌آمد، حال این حضرت مریم سلام الله علیها که قدّیس بودند گرفتارِ این تهمت‌ها شده بودند، فرمودند: من روزه‌ی سکوت گرفتم، «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا»[۱۴]، من برای خدای رحمن نذر کردم که «أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا»[۱۵] سه روز با مردم حرف نزنم مگر با اشاره؛ اشاره‌ی ایشان چه بود؟ به این بچّه اشاره می‌کردند، مردم به ایشان تهمت می‌زدند و ایشان هم به این طفل اشاره می‌کردند، آن طفل هم کارِ خود را انجام داد، طفل زبان باز کرد، گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ»[۱۶]، شما مرا نمی‌شناسید، شما خیال می‌کنید که دامانِ مادرِ من آلوده بوده است، من پیغمبر هستم!

حضرت عیسی علیه السلام هنگامِ تولّد اعلام فرمودند اولین صفتی که خدای متعال به من داده است این است که من «عبدالله» هستم، من بنده‌ی او هستم، من به مقامِ عبودیّتِ محض رسیده‌ام؛ دوم اینکه خدای متعال به من نبوّت داده است، سوم اینکه خدای متعال به من شریعت داده است. همه‌ی انبیاء کتاب و شریعت ندارند، من پیغمبرِ عادّی نیستم، من پیغمبرِ صاحب کتاب هستم، من پیغمبرِ جهانی هستم، من صاحبِ شریعت هستم، «وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا»[۱۷]، یکی دیگر از ویژگی‌های من این است که هر کجا بروم قدمِ من برکت دارد، دستِ من برکت دارد، نگاهِ من برکت دارد، حرفِ من برکت دارد، من برای همه برکت هستم، من سفره‌ی برکتِ الهی برای مردم هستم.

نکته‌ی آخر این است که «وَبَرًّا بِوَالِدَتِی»[۱۸]… این‌ها برای ما درس است! خدای متعال مرا نسبت به مادرم خدمتکار قرار داده است! من والده‌ی خود را موردِ نیکی قرار می‌دهم، من به والده‌ی خود نیکی می‌کنم.

پدر و مادرهای‌مان را از گوهرِ اشک بر امام حسین علیه السلام بی‌نصیب نگذاریم

اگر مادرهای‌تان از دنیا رفته‌اند آن‌ها را یاد کنید، اگر خدای متعال در این مجالسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به شما اشک داده است شما بخشی از این اشک‌ها را به پدرها و مادرهای‌مان بدهیم، آن‌ها محتاج هستند و سخت هم محتاج هستند.

در میانِ مستحبّات کمتر گنج و گوهری مانندِ گوهرِ نابِ اشکِ بر امام حسین علیه السلام است.

«مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی فی مُصیبهِ الحُسین حُرِّمَت جَسَدَهُ علی النار و وَجَبَت لَهُ الجَنَّه»[۱۹]، اشک بر امام حسین علیه السلام کلیدِ بهشت است…

روضه‌ی حضرت مسلم علیه السلام

معمولاً روز اول محرم کلیدِ عزاداری‌ها به دستِ حضرت مسلم علیه السلام است، کمااینکه درِ شهادت با حضرت مسلم علیه السلام به روی کربلایی‌ها باز شده است، حضرت مسلم علیه السلام جلوتر از همه به بهشت رسیدند…

همه‌ی شهدای کربلا مظلوم بودند، ولی هیچ شهیدی غربت و مظلومیّتِ حضرت مسلم علیه السلام را نداشت، کوفیان در ابتدا احترام کردند، استقبال کردند، هجده هزار نفر بیعت کردند، پشت سرِ حضرت مسلم علیه السلام می‌آمدند و چه نماز جماعتی خوانده می‌شد… اما تا این حرامزاده به کوفه وارد شد اوضاع تغییر کرد، همه را خرید، «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا»[۲۰]، دین‌شان را به دنیا فروختند، بیعتِ حضرت مسلم علیه السلام را شکستند، تا جایی که حضرت مسلم علیه السلام با چهار هزار نفر آمدند که به دارالعماره متعرّض بشوند و جنگ و جهاد کنند، اما سرانِ عشایر نزدِ ابن زیاد بودند و آمدند از بالای بام عشیره‌ی خودشان را با اغوا فریب دادند و گفتند که جانِ خودتان را به خطر نیندازید که اوضاع خطرناک است… از آن‌ها خواستند که دورِ حضرت مسلم علیه السلام را خالی کنند…

از چهار هزار نفر فقط پانصد نفر باقی ماندند، حضرت مسلم علیه السلام با پانصد نفر به مسجد کوفه آمدند و نماز خواندند، اما زمانی که نماز عشاء تمام شد دیدند حتّی یک نفر هم نمانده است…

حال شب فرا رسیده است و هوا تاریک شده است، حضرت مسلم علیه السلام در این شهر غریب شده است و هیچ دری به روی حضرت مسلم علیه السلام باز نیست…

بالاخره کار به دستگیری حضرت مسلم علیه السلام منجر شد، شیرِ بیشه یک تنه با همه می‌جنگید، برای ایشان دام گذاشتند، ایشان در یک گودالی افتادند و ایشان را خلعِ سلاح کردند، مثلِ مولا و عمویِ خود حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دستِ ایشان را هم بستند… ایشان را با دستِ بسته به دارالعماره بردند…

حضرت مسلم علیه السلام تشنه بودند، آب خواستند، این‌ها هم قدحِ آبی آوردند، همینکه ظرف را به مقابلِ دهانِ خود آوردند که آب بنوشند… لب و دندان‌های ایشان طعمه‌ی شمشیر قرار گرفته بود، خون از لب‌های ایشان به قدح می‌ریخت، قدح خونین شد، فرمودند این آب نجس شده است و نمی‌شود این آب را خورد، این ظرف را ببرید و آبِ دیگری بیاورید، بردند و آبِ دیگری آوردند، این مرتبه دندان‌های حضرت مسلم علیه السلام به داخلِ قدح ریخت و این قدح هم مملو از خونِ دهانِ حضرت مسلم علیه السلام شد…

حضرت مسلم علیه السلام را برای شهادت به بالای دارالعماره بردند، آنجا گریه کردند، این جلّادِ خون‌آشام زخمِ زبان زد و گفت: آیا شجاعتِ تو این بود که در حالِ مقابله بودی؟ حضرت مسلم علیه السلام فرمودند: من برای خود گریه نمی‌کنم! گریه‌ی من برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است… من نامه نوشته‌ام که ایشان تشریف بیاورند…

وقتی خبرِ شهادتِ حضرت مسلم علیه السلام به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام رسید ایشان کجاوه را زمین آوردند، دخترِ مسلم را فراخواندند، این بچّه را روی زانو نشاندند، دستِ محبّت به سرِ او می‌کشیدند، اشک‌های ایشان جاری بود… این دختربچّه عرضه داشت: یا اباعبدالله! آیا خبری از پدرم رسیده است؟ آیا پدرِ من شهید شده است؟ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: دخترم! من بجای پدرِ تو هستم! به ایشان تسلیت و آرامش دادند…

اما یا حسین! برای تو بمیرم… وقتی شما شهید شدید کسی دخترِ شما را نوازش نکرد… این دختر خود را روی سینه‌ی خونینِ پدر انداخته بود… این عرب‌های خشن با تازیانه حمله آوردند… مگر یک بچّه برای از جا بلند شدن چند نفر را می‌خواهد؟…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم


پی نوشت:

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه شوری، آیه ۱۳ (شَرَعَ‌ لَکُمْ‌ مِنَ‌ الدِّینِ‌ مَا وَصَّى‌ بِهِ‌ نُوحاً وَ الَّذِی‌ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ‌ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ‌ إِبْرَاهِیمَ‌ وَ مُوسَى‌ وَ عِیسَى‌ أَنْ‌ أَقِیمُوا الدِّینَ‌ وَ لاَ تَتَفَرَّقُوا فِیهِ‌ کَبُرَ عَلَى‌ الْمُشْرِکِینَ‌ مَا تَدْعُوهُمْ‌ إِلَیْهِ‌ اللَّهُ‌ یَجْتَبِی‌ إِلَیْهِ‌ مَنْ‌ یَشَاءُ وَ یَهْدِی‌ إِلَیْهِ‌ مَنْ‌ یُنِیبُ‌)

[۳] سوره مبارکه نوح، آیه ۵

[۴] سوره مبارکه نوح، آیه ۶

[۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۶۴ (وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی‏ تَکْلیماً)

[۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲ (إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى)

[۷] دعای ابوحمزه ثمالی

[۸] بحارالانوار، جلد ۴۴، صقحه ۳۸۲ (النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا ، وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ ، یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ ، فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُون)

[۹] سوره مبارکه سبأ، آیه ۱۳ (یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِیَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ)

[۱۰] سوره مبارکه قصص، آیه ۴ (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ)

[۱۱] سوره مبارکه قصص، آیه ۷ (وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ)

[۱۲] سوره مبارکه طه، آیه ۴۱

[۱۳] سوره مبارکه مریم، آیه ۲۸ (یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا)

[۱۴] سوره مبارکه مریم، آیه ۲۶ (فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا)

[۱۵] سوره مبارکه مریم، آیه ۱۰ (قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَهً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا)

[۱۶] سوره مبارکه مریم، آیه ۳۰ (قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا)

[۱۷] سوره مبارکه مریم، آیه ۳۱ (وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاهِ وَالزَّکَاهِ مَا دُمْتُ حَیًّا)

[۱۸] سوره مبارکه مریم، آیه ۳۲ (وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا)

[۱۹] بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۳۰۸

[۲۰] بحارالانوار، جلد ۴۴، صقحه ۳۸۲ (النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا ، وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ ، یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ ، فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُون)