یکی از ویژگیهای خاص ایشان احترام فوق العاده به پدر و مادرش بود. بهطوری که هر بار مادرش وارد اتاق میشد ایشان حتماً به احترام مادر از جا بلند میشد. این احترام تا جایی ادامه داشت که یک بار دیدم احمد آقا به مسجد آمده و ناراحت است!

با تعجب از علت ناراحتی او سؤال کردم. گفت: هر بار که مادرم وارد اتاق میشد جلوی پایش بلند میشدم، تا اینکه امروز مادرم به من اعتراض کرد که چرا این کار را میکنی؟ من از این همه احترام گذاشتن تو اذیت میشوم و…

احمد به صلهی رحم بسیار اهمیّت میداد؛ و همیشه در سلام کردن پیشقدم بود. حتّی در مقابل بچّههای کوچک.

هیچگاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد. میترسید کسی که مشکل مالی دارد ببیند و ناراحت شود.

احمد آقا هر چه پول توجیبی از پدرش میگرفت یا هر چه که کار کرده بود را خرج دیگران میکرد. بخصوص کسانی که میدانست مشکل مالی دارند.

بارها شده بود که احمد آقا در مسجد برای ما صحبت میکرد و بچّهها یکی یکی به جمع ما وارد میشدند. ایشان با تواضع جلوی پای همهی این بچّهها بلند میشد و به آنها احترام میکرد. خدا میداند که احترام و ادبی که ایشان برای بچّهها قائل بود چقدر در روحیهی آنها تأثیر داشت. بچّههایی که تشنه محبّت بودند با یک مربی ارتباط داشتند که اینگونه برای آنها احترام قائل بود.

به تمام مستحباتی که میشنید عمل میکرد؛ مثلاً، به یاد دارم چهل روز جلوی درب خانه را آب و جارو میکرد. وقتی میخواست در خانه بخوابد، به انداختن تشک و یا داشتن تخت و …. مقید نبود. با اینکه هر چه که میخواست برایش فراهم بود، امّا یک پتو برمیداشت و به سادگی هر چه تمامتر میخوابید.

مدتی در چای فروشی یکی از بستگان کار کرد. احتیاجی به پول نداشت امّا میدانست که اهل بیت، بیکاری را بزرگترین خطر برای جوانان معرفی کردهاند. کار احمد آقا بستهبندی چای بود. آن موقع چای را مخلوط میکردند و در بستههای زرد و قرمز میفروختند. آخر هفته حقوق میگرفت. همان موقع خمس حقوق را حساب میکرد و سهم سادات آن را به یکی از سادات مستحق میرساند. سهم امام را هم غیر مستقیم به حاج آقا حقشناس میداد.

احمد آقا بسیار اهل مطالعه بود. برخی کتابهای ایشان اصلاً در حد و اندازههای یک جوان و یا نوجوان نبود. امّا با کمک اساتید حوزه از آنجا استفاده میکرد.


منبع: کتاب «عارفانه» – شهید احمدعلی نیّری، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۲؛ صص ۳۲- ۳۴٫