بلاذری از ابن عورن روایت کرده که:
ابوبکر، کسی را نزد علی (ع) فرستاد تا بیعت کند، ولی آن حضرت بیعت نکرد. عمر نزد علی (ع) آمد، در حالی که پشتهای لیف خرما که به سرعت آتش در آن میافتد، با خود همراه داشت. فاطمه (ع)، او را در کنار در خانهاش دید و فرمود، ای پسر خطاب! آیا میخواهی خانهام را بسوزانی؟ عمر پاسخ داد: آری چون این کار با آئین پدرت که از سوی خدای متعال آورده، سازگارتر است..
روی البلاذری:
عن المدائني، عن سلمة بن محارب، عن سليمان التيميّ، عن ابن عون أنّ أبا بكر أرسل إلى عليّ يريده البيعة فلم يبايع فجاء عمر و معه فتیلة فتلقته فَاطِمَةُ عَلَى الْبَابِ فَقَالَتْ فَاطِمَه: يَا ابْنَ الْخَطَّابِ أَتَرَاكَ مُحْرِقاً عَلَيَّ بَابی؟ قَالَ نَعَمْ، وَ ذَلِكَ أَقْوَى فِيمَا جَاءَ بِهِ أَبُوكِ… . [1]
[1] ـ انساب الاشراف 2: 586 ح 1184، عنه الشافی 3: 241 و فیه: فجاء عمرو و معه قیس… و ذلک اقوی ممّا جاء.. عنه البحار 28: 389 و 411 اليّ قوله فبایع و في نسخته: و معه قبس، بالباء الموحدة و علیه فالنسخة الموجودة من الشافی مصحّفة.