در پاسخ اين پرسش، ميتوان به نکات ذيل توجه کرد:
1 – با تحقق يافتن اين نشانهها با انطباق اين اوصاف در وجود گرانمايهي حضرت مهدي عليهالسلام به هنگامهي ظهور، همهي شک و ترديدها برداشته ميشود و مردم منتظر ظهور آن حضرت، در اوج يقين و ايمان و آگاهي، او را خواهند شناخت و با وجود انبوه نشانهها و تحقق صفات در وجود گرامي او، ديگر فرصتي براي صاحبان دلهاي بيمار نميماند که در مورد آن حضرت ترديد کنند يا بذر ترديد بيفشانند و حجت قطعي و ترديدناپذيري که گريبان آنان را ميگيرد و دربهاي شک و چون و چرا را به روي آنان مسدود ميسازد، آنان را به پذيرش حقيقت ناگزير ميسازد.
2 – خداي جهان آفرين ميدانست که شمار بسياري از گمراهان و پيروان شيطان رانده شده، به دروغ و دجالگري و نيرنگ و افترا، ادعاي مهدويت ميکنند، به همين جهت خداوند اين نشانههاي مهم را که هرگز در جهان پديدار نگشته است، از نشانههاي قطعي ظهور حضرت مهدي عليهالسلام قرار داد تا مردم آگاه و بيدار دل با آگاهي بر اين نشانهها، نه تنها فريب اباطيل گمراهان و وسوسههاي شيطانها را نخورند، بلکه همين نشانهها، ادعاي باطل و دروغين مدعيان حکومت مهدويت را با شکست و رسوايي از ميدان بدر کنند و ميداني براي دجالگري آنان نگذارند.
هنگامي که به تاريخ اسلام و مسلمانان مراجعه ميکنيم، گروهي از گمراهان و باطلگرايان را مييابيم که به دروغ و دجالگري ادعاي مهدويت نمودند، اما همهي آنان فاقد اين نشانهها و اوصاف بودند و علاماتي که در انبوه روايات براي حضرت مهدي عليهالسلام ترسيم گرديده در آنها فراهم نبود.
برخي از آنان قلمرو قيامشان محدود، از نظر زمان، کوتاه مدت و فاقد شرايط و عوامل لازم بودند و نتوانستند شهر و روستايي را هم از عدالت و دادگري لبريز سازند تا چه رسد که کران تا کران زمين و زمان را از عدالت و دادگري، لبريز نمايند.
بسياري از اين مدعيان دروغين صلاح و اصلاحگري و مهدويت، در ادعاي دروغين خويش با شکست روبرو شدند و جز برخي ساده لوحان، کسي از آنان پيروي نکرد، از اينرو ثمرهي کارشان شکست بود و به فرار روي آوردند و پيروان سادهلوح خويش را به بدبختيها و رنجها کشاندند و نفرين تاريخ را براي خود خريدند و مايهي تمسخر مجالس و محافل گشتند
منبع:پرسمان