«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

باید خدای متعال را شکر کرد و از خدای متعال توفیق شکر طلب کرد که خدای متعال یک مرتبه‌ی دیگر درِ خانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه را به روی ما باز کرد و ما را به این موضوع مشرّف فرمود که در خانه‌ی حضرت حجّت ارواحنا فداه تمرینِ خادمی و نوکری کنیم و ان شاء الله در علم و عمل مجهّز بشویم تا راهِ خدمتِ به امام زمان ارواحنا فداه را با مهارت در وجودِ خودمان بیابیم و عمرِ خودمان را در مسیرِ ظهورِ آن بزرگوار و تحققِ آرزوهای آن بزرگوار صرف کنیم.

اهمیّتِ نور در دل برای طلبه

در حدیثی از وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است که ایشان فرمودند: «خَمسُ خِلالٍ لا یَجتَمِعنَ فِی مُؤمِنٍ حَقّا إلاّ یُوجِبُ اللّهُ ‏لَهُ الجَنَّهَ»[۲].

اولین از آن‌ها «النُّورُ فِی القَلبِ»، دومین از آن‌ها «وَ الفِقهُ فِی الإسلامِ»

اولین نکته برای یک سالک، برای یک مهاجر، برای یک طلبه پرداختنِ به نورانیّتِ دل است، که اخلاقیّون تعبیراتِ مختلفی به تبعیّت از قرآن کریم و حدیث دارند؛ تزکیه‌ی نفس، پالایشِ درون، تصفیه‌ی دل و مسئله‌ی تخلیه است، تا تخلیه نباشد، تا لوحِ دارای خطوطِ کَج پاک نشود، تا زمانی که شما این لوح را تمیز نکنید نمی‌توانید در آن نقشِ خوب ترسیم کنید، خطوطِ کج را باید کاملاً پاک کرد و بعد از آن یک نقشه‌ی عرشیِ دل‌انگیزی را در آنجا نوشت و تصویر کرد؛ لذا اولین مسئله در طلبگی این است که ما باطن را از اغیار پاک کنیم، دل را به خدای متعال بدهیم و در خانه‌ی خدای متعال غیر از خدای متعال را بدونِ اذنِ او وارد نکنیم.

این خیلی مهم است که انسان در بدوِ طلبگی بداند که از اغیار گسسته است تا به یار پیوست داشته باشد، نورانیّت شرطِ اول است، پاکیِ دل… هم انگیزه باید پاک باشد، دلی که مرضِ دنیاپرستی دارد، دلی که بیماریِ شهرت دارد، دلی که در آن هوا و هوس هست نور ندارد، وقتی نور ندارد، وقتی پاکیزه نیست، وقتی ظرف آلوده است، وقتی ظرف نجس است شما هر داروی شفاءبخشی را در ظرفِ آلوده بریزید آن دارو هم بی‌خاصیّت می‌شود.

لذا نورانیّتِ دل شرطِ اول است، باید لکّه‌ی دل را با استغفار شست، باید با توسّل وصل شد، باید با گرفتنِ دامانِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و اشک بر آن بزرگوار که اقربِ طرقِ الی الله تقرّب از طریقِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است درون را پاک کرد، باید تاریکیِ دل را با نورانیّتِ ایمان و اخلاص و تقوا و محبّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام و محبّتِ اولیاء و مؤمنین از بین برد و دل را نورانی کرد.

اهمیّتِ تفقّه در دین

دومین موضوع «فقه در اسلام» است.

حال که دلِ شما پاک است و نیّتِ شما خدای متعال است و آمده‌اید که مدارجِ قربِ الهی را طی کنید و در جستجوی خدای متعال هستید و می‌خواهید خدایی بشوید و رنگِ خدای متعال را بگیرید و مظهرِ اسماء الهی بشوید و آینه‌ی حق‌نما بشوید بدونِ فقه نمی‌شود، باید اسلام را فهمید، «فقه» یعنی فهمِ عمیق، «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ»[۳]، شما این ندای حق را لبّیک گفته‌اید و همان طائفه‌ای هستید که آمده‌اید تا متفقّه در دین بشوید، فهمِ روزنامه‌ای، فهمِ پای منبر کافی نیست، فهم باید عمیق باشد، طلبه باید از صدقه‌خوری به تولید برسد و خودکفاء بشود و دیگران را بر سرِ سفره‌ی خود بنشاند.

فقیه همان کسی است که صاحب نظر شده است، مجتهد شده است، خودِ او تولید می‌کند، خودِ او می‌جوشد، آن قوّه‌ی قدسیّه در کنارِ فرآورده‌های علمیِ او او را یاری می‌دهد تا مبانی را بسنجد و موضوعات را با مبانیِ دینی تطبیق بدهد و وظیفه‌ی خود را در بندگیِ الهی تشخیص بدهد و دیگران را هم با خود ببرد.

فقه، فقه، فقه!

این آیات قرآن کریم، روایاتِ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام… «مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ مِنْکُمْ فِی اَلدِّینِ فَهُوَ أَعْرَابِیٌّ»[۴]، اگر کسی فهمِ دینی نداشته باشد و در این فهم ریشه‌دار و عمیق نباشد اعرابی و بیابانی و جاهل است، این خیلی عوارض دارد، این تعرّضِ امام صادق علیه السلام به غیرِمتفقّهین است، و حضرت که ما را دوست دارد فرمودند: «أُحِبُّ رِیحَکُمْ»[۵]، شما که دورِ یکدیگر جمع می‌شوید و روایاتِ ما را در جمعِ خودتان سفره‌ی دل‌تان قرار می‌دهید، من بوی شما را دوست دارم!

این موضوع چقدر برای انسان دلبری دارد و انسان باید فدای امام صادق علیه السلام بشود که حضرت اینقدر دلسوز هستند. حضرت فرمودند: «لَیتَ السِّیاطُ عَلی رُؤوس أصحابی حَتّی یَتَفَقَّهُوا فی الحَلالِ وَ الحَرامِ»[۶]، ای کاش مبسوط‌الید بودم، ای کاش حکومت در دستِ من بود و من اصحابِ خود و شیعیانِ خود را فقیه می‌ساختم، (این کنایه است).

حوزه‌های علمیّه خیمه‌های امام زمان ارواحنا فداه هستند

لذا ما در آغاز سال ضمن تشکّر از امام زمان ارواحنا فداه که حضرت دوباره ما را طلبیدند و درِ خانه‌ی رحمت و علم و معرفت‌شان را به روی ما باز کردند و به ما خوش‌آمد گفتند، آقا هستند، بزرگ هستند، باگذشت هستند، با شرایطی که ما داریم ما استحقاقِ زندگیِ در خانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه را نداریم، با عدمِ استحقاق ایشان به کمبودهای ما نگاه نمی‌کنند، با سعه‌ی نظری که خدای متعال به حضرت حجّت ارواحنا فداه داده است و وارثِ «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»[۷] قرار دارند، با آن شرحِ صدرشان ما را با همه‌ی این نواقص‌مان دوباره به حضور پذیرفتند و درِ خیمه‌ی‌شان را دوباره به روی ما باز کردند.

این مدرسه‌های علمیّه خیمه‌های امام زمان ارواحنا فداه است و ما مدعوینِ حضرت هستیم، حضرت بلندگوی خدای متعال است و خدای متعال فرموده است «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»، آن بزرگوار به خلافت از خدای متعال این ندا را به ما رسانده‌اند و ما را قبول کرده‌اند که ان شاء الله در محضرِ ایشان راهِ بندگی را بیاموزیم و بنده زندگی کنیم و دیگران را به بندگیِ خدای متعال دعوت کنیم.

بنابراین در ابتدا نورانیّت است و بعد از آن هم فقاهت است.

هر طلبه‌ای ادبیّات می‌خواند باید صاحب‌نظر بشود، اگر منطق می‌خواند باید مهارت کافی را در تمرین داشته باشد، اگر اصول می‌خواند باید آنچنان محکم بخواند که بتواند این اصول را مقدّمه‌ی فقه و استنباط قرار بدهد، اگر فقه می‌خواند یک فهمِ روشن… بعضی از علما عالِم هستند ولی فقیه نیستند، ما درس‌خوانده‌ی نفهم کم نداریم، ابوموسی اشعری یکی از آن‌هاست، و در زمانِ خودمان هم گاهی طرف تا مرزِ مرجعیّت رفته است اما هیچ فهمِ درستی از صراطِ مستقیمِ دین، از اینکه دین دینِ عزّت‌ساز است، از اینکه دین دینِ زندگی است، از اینکه دین دینِ مدیریّت است، اینکه دینِ سیاست است… واقعاً هیچ چیز را تشخیص نمی‌دهد.

با آیاتِ قرآن کریم، با واقعیّتِ حکومتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تضاد دارد و خود را مقدّس می‌داند و تصوّر می‌کند که اسلام با سیاست فاصله دارد. این مقابله و جنگ با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، این جنگِ با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، جنگِ با حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، امام حسین علیه السلام خون‌شان را برای اقامه‌ی عدل… اقامه‌ی عدل بدونِ حکومت شوخی است.

لذا این فهم را باید خدای متعال به انسان بدهد.

تعبیرِ قرآن کریم هم، مقصد از آمدنِ به حوزه‌ها تفقّه است، فهمِ واقعی از دین داشتن است، صراطِ زندگی را… که یک زندگیِ نورانیِ پاکیزه‌ای باشد که هم انسان در دنیا گرفتارِ چالش نشود و هم دنیای آخرت‌ساز باشد و نه دنیای آخرت‌ستیز، این فهمِ در دین خیلی مسئله است، لذا هرچه می‌خوانیم باید فهیم باشیم، باید فهم کنیم، باید هضم کنیم.

آیت الله شبیری حفظه الله از مرحوم آیت الله العظمی بهجت اعلی الله مقامه الشّریف می‌فرمایند

می‌گویند در مرجعیّتِ مرحوم آیت الله العظمی بهجت اعلی الله مقامه الشّریف… آیت الله شبیری مدّتی به درسِ ایشان می‌رفتند، تعبیرِ ایشان این بود که آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف هرچه می‌فرمایند مضغ کرده‌اند، یعنی از دیگران نمی‌گویند، در وجودِ خودِ ایشان می‌جوشد، آنچه می‌گوید حقیقتِ وجودیِ خودِ ایشان است، آن مطلب صورتِ وجودیِ اخیرِ ایشان است، و اینطور نیست که وابسته‌ی به کتاب و گفته‌ی این و آن باشد و خودِ ایشان ریشه دارند و می‌رویاند و ثمر می‌دهد.

طلبه‌های عزیزِ ما با امام زمان ارواحنا فداه پیمان ببندند، هر زمانی که نماز می‌خوانید نمازی بخوانید که زیربنای این نماز فهمِ نماز است، معرفتِ به نماز است، لذا تا آن نباشد خشوع نمی‌آید، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»[۸]، چه زمانی این خشوع حاصل می‌شود؟ تا زمانی که معرفت نباشد، تا زمانی که فهمِ حقیقتِ نماز نباشد یک نمازِ سوری است، مثلِ کسانی که یک کتابی را که دیگران خلاصه کرده‌اند می‌خواند و می‌رود امتحان می‌دهد و نمره هم می‌گیرد، این شخص ملّا نمره‌ای است، ملّا بهشتی نیست، این شخص ملّا الهی نیست، این شخص ملّا معرفتی نیست، این شخص در حدّی است که مدرکی بگیرد و صورتِ ظاهری داشته باشد و باطن هیچ!

لذا خودِ نماز فهم می‌خواهد، روزه فهم می‌خواهد، نماز شب فهم می‌خواهد، اگر این فهم بیاید آثار و برکاتِ آن از جانبِ خدای متعال به انسان می‌رسد.

فقه در اسلام یعنی فهمِ عمیق که انسان چیزی زا مضغ کند، بلع کند، هضم کند و جزوِ وجودِ او بشود.

ورع در دین

«وَ الفِقهُ فِی الإسلامِ ، وَالوَرَعُ فی الدّین»، حال فهم مقدّمه‌ی چیست؟ مقدّمه‌ی خودکنترلی و پارسایی و پرهیز از زوائد و فضولات و تسلّط بر نفس است، تملّکِ نفسِ أمّاره است، به چنگ گرفتنِ هوا و هوس است و اسارتِ نفسِ خبیث است که او باید در دستِ ما اسیر باشد و ما نباید اسیرِ طبیعت‌مان و غریزه‌ی‌مان باشیم.

این ورع در دین حاصلِ نورانیّتِ دین و فهمِ اسلام است.

مودّت با مردم

چهارم: «وَ المَوَدَّهُ فِی النّاسِ»، این موضوع دو طرفه است، انسان هم دل ببرد و هم دل به عائله‌ی خدای متعال بدهد، آن عشقی که مولای ما، اسوه‌ی ما، «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»[۹]، کسی که این چند صفت را داشته باشد اعتقادِ به خدای متعال، باورِ به خدای متعال، امیدِ به خدای متعال، باورِ به آخرت، امید به ابدیّت و اهلِ ذکر بودن و اهلِ دل بودن…

اگر انسان این چند ویژگی را داشته باشد نمی‌تواند مقتدایی جز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشته باشد، و اگر اسوه‌ی شما حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است نه تنها نسبت به مؤمنین «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»[۱۰]، وجود مقدّسِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم از خودِ ماست، وقتی به ما می‌رسد می‌جوشد، وجودمان با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هماهنگ است، این اکسیر براده‌ی وجودِ ما را به خود جذب می‌کند، «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»، آنقدر به شما علاقه دارد، آنقدر دلِ مهربانی دارد، محبّتِ ایشان آنقدر در پدر بودن‌شان فوقِ توقّعاتِ ماست که اگر یک خاری به پای یکی از آحاد امّتِ ایشان برود و یک جای بدنِ او درد بگیرد برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سختی ایجاد می‌کند، می‌فرمایند که بر من ناگوار است، بر من گران است که شما به مشقّات گرفتار بشوید و مشکل داشته باشید، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جانِ ما هستند، همانطور که اگر دستِ ما خراش بردارد و جان نداشته باشیم اصلاً دردی احساس نمی‌کنیم، درد برای جان است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جانِ جانِ ماست، «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم»، نمی‌دانید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه آرزویی در موردِ شما دارند… پدرانِ شما شما را به امیدی به خانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه آورده‌اند و به رسمِ امانت تصوّر کردند که مجموعه‌ی گردانندگانِ این مدرسه، مدیران، معاونان و سایرِ خدمه امین هستند، این بزرگواران این سربازِ امام زمان ارواحنا فداه را در سربازخانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه آورده‌اند و تصوّر کرده‌اند که فرماندهانِ امینی هوای این سربازها را دارند و آموزش‌های لازمِ نظامی، فرهنگی، اخلاقی و ابعادِ مختلفِ انسانی اینجا آنگونه که امام زمان ارواحنا فداه می‌پسندد اجراء می‌شود، یعنی به این آرزو آمده‌اند و حال منتظر هستند تا فردا فرزندِ آن‌ها مجتهد بشود، محقّق بشود، علمدار بشود، عزّتِ عالَمِ اسلام بشود.

اگر خدای متعال ناکرده چند سالی گذشت و دیدند یک انسانِ ضایعی از کار درآمد، نه علمِ او رشد کرده است، نه آدمیّتِ او! آن پدری که با یک دنیا آرزو فرزندِ خود را به حوزه فرستاده است و به دانشگاه نفرستاده است چه می‌کشد؟ عمده التجّار بود و فرزندِ او می‌توانست یک تاجرِ خوبی باشد اما چشم پوشید و گفت می‌خواهم فرزندِ من طلبه باشد و پرچمِ نور در دستِ خود داشته باشد، این شخص چه آرزوی دارد؟ و اگر در آرزوی خود موفق نبود چه غصّه‌ای می‌خورد و چه رنجی می‌برد؟

«حَرِیصٌ عَلَیْکُم»، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کجا و پدرِ ما کجا؟

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک حرصِ عجیبی برای هدایتِ مؤمنین دارند، «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»، منشاء این «حَرِیصٌ عَلَیْکُم» ذیلِ آیه است که «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»، هم مهربان است و هم همراه است، رفیق است، اگر دستِ خودت را بدهی دستِ شما را می‌گیرد و شما را به مقصد می‌رساند.

این‌ها در حالِ الگو دادن به مدیرانِ ما، به اساتیدِ عزیزِ ما است، اگر شما به جای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خلیفه‌ی ایشان هستید باید بوی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بدهید، باید اخلاقِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در وجودِ شما دیده بشود، باید ملموس باشد، باید محسوس باشد، باید مشهود باشد، و اگر شما به جای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مشغولِ تربیتِ نفوسِ زکیّه هستید باید آن «حَرِیصٌ عَلَیْکُم» را در وجودِ خودتان ببینید و قبل از آنکه حریص باشید باید «رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» باشید، هم رأفت و مهربانی و هم رحیمیّتِ خدای متعال استمرارِ این رفاقت است، رحمانیّتِ خدای متعال شاملِ منافق و کافر هم می‌شود اما رحیمیّتِ خدای متعال مشمولِ مؤمنین است.

لذا این «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»[۱۱]، اساتیدِ عزیزِ ما روی مسائلِ اخلاقی در طلبه‌ها حسّاس باشند، آن‌هایی که مؤمن‌تر هستند، آن‌هایی که نجیب‌تر هستند، آن‌هایی که اخلاقی‌تر هستند، آن‌هایی که خداترس‌تر هستند، آن‌هایی که نسبت به امام زمان ارواحنا فداه عاشق‌تر هستند، شما برای این‌ها خادمی کنید، اصلاً کارِ استاد این است.

حضرت مسیح علیه السلام از شاگردانِ خویش درخواست کردند که آیا اگر من به شما چیزی بگویم قبول می‌کنید؟ گفتند: بلی! حضرت فرمودند: شما بنشینید و    پاهای خودتان را دراز کنید، من می‌خواهم پاهای شما را بشویم. برای آن‌ها خیلی گران بود، پیغمبرِ اولوالعزم بیاید و پای انسان‌های عادی را بشوید، برای آن‌ها خیلی گران بود. ولی پیغمبر بودند و امر کرده بودند و تمکین کردند؛ فرمودند من این کار را کردم، شما هم با مردمِ عادّی اینقدر متواضع باشید، پای این‌ها را بشویید.

این نورِ وجودِ خودِ استاد است که شاگرد را می‌سازد، تعلیمِ علمی علمِ لا یَنفَع می‌شود اما تعلیمِ عملی این است که طلبه می‌بیند جز خدای متعال در وجودِ استاد نیست، هیچ اندازه‌ای تهدید نمی‌کند، کَبّاده ندارد، جلال ندارد، ذوالجلال نیست، خود را بلند نمی‌کند، خود را بزرگ نمی‌کند، بلکه در این حد متواضع است که می‌تواند به راحتی پای شاگردِ خود را شستشو بدهد.

«وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»[۱۲]، نسبت به مؤمنین… آن‌هایی که درس‌شان برای خدای متعال است و درسِ خوب می‌خوانند، آن‌هایی که نماز شب‌شان ترک نمی‌شود، آن‌هایی که نماز اول وقت‌شان، نماز جماعت‌شان، حضورشان در مسجد جدّی است، باید مسئولینِ مدرسه، اساتیدِ عزیزِ ما نسبت به این‌ها حسابِ خاص باز کنید، «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»، نسبتِ مؤمنین هم مهربانی خاص است و هم رحمتِ رحیمیّه دارند، با این‌ها همراه هستند، حامیِ این‌ها هستند.

این نسبت به طلبه‌ها، نسبت به مؤمنینِ خاص، مسجدی‌ها، عزادارانِ حسینی، اهل اللهی که در جامعه است، علمای ما به خلافت از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این کارها را می‌کنند.

اما برای هدایتِ دیگران که در دایره نیستند فرمود: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَٰذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا»[۱۳]، اگر شما هر روز یک شکار نداشته باشید باید بنشینید و گریه کنید و بگویید خدایا! چرا عمرِ من اینقدر بی‌خاصیّت شده است و نتوانسته‌ام امروز یک نفر به قشونِ امام زمان ارواحنا فداه اضافه کنم، نتوانستم امروز بابِ هدایتی برای کسی باز کرده باشم و جهلِ کسی را برطرف کرده باشم و دلِ کسی را نرم کرده باشم و بی‌نمازی را بانماز کرده باشم و عاقّ والدینی را متواضع و بارّ به والدین کرده باشم، چرا ما از خودمان اینقدر بی‌توقّع شده‌ایم؟ چرا اینقدر بی‌حس شده‌ایم؟ چرا نسبت به گنهکارانِ جامعه‌ی‌مان دلسوزیِ کمی داریم؟ چرا در خلوت‌ها به خودمان نهیب نمی‌زنیم که تو چه عُرضه‌ای داری؟ تو چه افسری برای امام زمان ارواحنا فداه هستی که اینقدر در محضرِ ایشان گناه می‌شود و حُرمت‌ها شکسته می‌شود و تو هیچ خاصیّتی نداری؟ حدّاقل انسان این‌ها را احساس کند و دلسوزی کند و اشک بریزد.

این «وَ المَوَدَّهُ فِی النّاسِ» هم از این جهت که ما متکفّلینِ ایتامِ آل رسول علیهم السلام هستیم، امام زمان ارواحنا فداه در پسِ پرده‌ی غیبت رفته‌اند و این امّت یتیم هستند و امام زمان ارواحنا فداه این یتیم‌ها را به علما سپرده‌اند، علما باید به جای امام زمان ارواحنا فداه همان دلسوزی‌ها و همان مهربانی‌ها را داشته باشند.

از آن طرف «وَ المَوَدَّهُ فِی النّاسِ»، هم «مَوَدَّتکُم الی النّاس» و هم «مودّه النّاسِ إلَیکُم» را در بر می‌گیرد، در این جهت «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[۱۴]، اگر ایمانِ انسان ایمان بود و کارِ او درست بود و خلافکار نبود و جوارح و جوانحِ او نشانه‌ی ایمانِ او بود خدای متعال قول داده است مودّتِ او را در دلِ مردم قرار بدهد.

عالِم یعنی این! «وَ المَوَدَّهُ فِی النّاسِ ، وَ حُسنُ السَّمتِ فِی الوَجهِ».

راه‌های محک زدنِ خودمان

برادرانِ عزیز! اگر می‌خواهید خودتان را محک کنید محک‌های مختلفی در قرآن کریم و روایات برای مؤمن گذاشته شده است که انسان با آن محک‌ها می‌تواند خود را محک بزند تا معلوم بشود که این شخص مؤمن است یا مؤمن نیست.

یکی از محک‌ها «اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ»[۱۵]، اخمو نبودن، انبساطِ وجه داشتن، خوشرو بودن، متبسّم بودن.

این کار کارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، ایشان مردم را تحویل می‌گرفتند، ایشان به مردم توجّه می‌کردند.

چند نکته در مورد پژوهش حوزه

این اصولِ طلبگی بود که خدای متعال در این حدیث برای من القاء کرد تا در جلسه‌ی اول به خدمتِ شما عَرضه بدارم.

تقاضای دوستان این بود که ان شاء الله ما حدیثِ «عنوان بصری» را سفره‌ی دل‌مان قرار بدهیم و از جلسه‌ی آینده یک مروری به این حدیث خواهیم داشت و من امسال در جمع اساتیدِ عزیزمان درخواست کردم که هم اساتید مسئله‌ی پژوهش و مقاله‌نویسی و تحقیق و تتبّع را جدّی بگیرند، هر استادی در یک موضوعی یک پژوهش و تحقیقی را ارائه کند و از طلبه‌های عزیزمان هم بخواهند که هر کسی در رشته‌ی خود، یعنی در رشته‌ای که الآن مشغول است، در آن مرحله علاوه بر آنکه کتابِ خود را خوب می‌خواند یک پژوهش هم ارائه بدهد، اگر همّتِ بلندی دارد و وقتِ او برکت کرده است علاوه بر این یک موضوعی از موضوعات ضروری از مایحتاجِ مردم است پژوهشی را با عشق ارائه بدهد.

این کار خودشیرینی کردن برای امام زمان ارواحنا فداه است، آقاجان! به هر دری می‌زنم که مجهّز بشوم و مهارت پیدا کنم که دورِ شما بگردم، می‌خواهم با هر وسیله‌ای به شما خدمت کنم، می‌خواهم برای شما نیرو جذب کنم، می‌خواهم دل‌ها را برای شما شکار کنم.

این کارها شما را به دلبری مجهّز می‌کند و ان شاء الله بر دل‌ها نفوذ می‌کنید و ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه را از غربت در می‌آورید و همچنان «هَل مِن ناصِر» حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام همچنان ادامه دارد.

روضه‌ی اسارت

روزهای سختِ آل الله است، می‌گویند مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه الشّریف در مجلسِ روضه‌ای شرکت کرده بودند… ایشان خیلی اهلِ روضه بودند، ان شاء الله شما سبکِ مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه الشّریف را در پیش بگیرید، ایشان خیلی امام حسینی بوده است، شرحِ زیارت عاشورا را ایشان از شاگردشان «آقا میرزا ابوالفضل» خواسته بودند که بنویسند و ایشان هم شرحِ خوبی نوشته است، آقا شیخ عبدالکریم شاگردِ میرزای شیرازی است، در تمامِ جلسات و درسِ خارجِ ایشان ابتدا باید روضه‌ای می‌خواندند و با اشک بر حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دل‌های خود را تمیز می‌کردند و بعد به علم می‌پرداختند، با دلِ معطّر، با عشقِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام واردِ مباحثِ فقهی و اصولی می‌شدند.

می‌گویند در آن مجلسِ روضه روضه‌خوان گفت: «دَخَلَت زینَبُ عَلَی عبید الله بن زیاد»… می‌گویند عمامه‌ی خود را برداشت، آنچنان اشک می‌ریختند و می‌فرمودند ما همین یک مورد را هم نمی‌توانیم تحمّل کنیم، دخترِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کجا و مجلسِ شراب کجا؟!… مجلسِ حرام‌زاده‌ها کجا؟!…

هشتاد و چند زن و کودک را به یک طناب بسته‌اند… غُل و زنجیر به گردنِ حضرت سیّدالسّاجدین علیه السلام انداخته‌اند… آن‌ها را به مجلسِ نامحرمان وارد کرده‌اند… نانجیب دید یک خانمِ بلندبالا بدونِ سلام اعتناء واردِ مجلس شدند، هم گویا می‌خواهند خودشان را بینِ بانوان پنهان کنند تا کسی ایشان را نشناسد… گفت: «مَن هذه المُتِکَبِّرَه؟» گفتند: ایشان حضرت زینب سلام الله علیها است… شروع کرد به زخم زبان زدن… گفت: آیا دیدید خدا چه بلایی بر سرِ حسین آورد؟

حضرت زینب سلام الله علیها در نهایتِ شهامت و صولت علوی پاسخ دادند: این‌ها قومی بودند که خدای متعال برای این‌ها شهادت نوشته بود، با پای خودشان به قربانگاه آمدند.

نانجیب دید حضرت زینب سلام الله علیها عجب جرأتی دارند و هنوز پاسخ می‌دهند…

سرِ بریده‌ی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در تشتِ طلا بود، حرامزاده چوبِ دستِ خود را بلند کرد و به این لب‌ها چوب می‌زد… «زید بن أرقم» بلند شد و با حالِ گریه داد زد و گفت: ای نانجیب! به این لب‌ها نزن، من خودم دیده بودم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم لب‌های حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را می‌بوسیدند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

خدایا! تو را به سوزِ دلِ حضرت زینب سلام الله علیها و به مصائبِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قسم می‌دهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! ما را دارای این خصلت‌هایی که برای یک عالِمِ دینی در این حدیث آمده است متّصف بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم فوقِ رغبت و امیدمان به ما نظرِ لطف مشمول بفرما.

خدایا! ما را لحظه‌ای از یادِ خودت و یادِ قیامت غافل نفرما.

خدایا! ما را از یادِ امام زمان ارواحنا فداه غافل مگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم حوزه‌های علمیه و این حوزه‌ی مقدّسه را در امانِ حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! همه‌ی طلبه‌های عزیزِ ما را از همه‌ی آفت‌ها و آسیب‌ها و تضییعاتِ عمر و اسراف در عمر و وقت‌گذرانیِ بی‌حاصل نگه دار.

خدایا! ما را در بقیّه‌ی عمرمان بر نفس‌مان غالب بفرما.

خدایا! ما را بنده‌ی صالحِ خودت قرار بده.

خدایا! ما را نوکرِ مقبولِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! ما را شکارچیِ دل‌ها مقرر بفرما.

خدایا! همه‌ی جوان‌های کشورِ ما را در کسبِ کمالاتِ معنوی و پیمودنِ درجاتِ قربِ الهی، امرِ ازدواجِ سالم و کمک به دین و علم و امرِ سرگرمی‌های مفید و پُربرکت برای عمر یعنی اشتغال به سامان برسان.

خدایا! همه‌ی مریض‌ها و خصوصاً سیّدِ سرطانیِ خودمان و بیمارانِ موردِ نظرِ افسرده را از این بیچارگی و افسردگی نجات عنایت بفرما.

خدایا! طلبه‌های ما را در زندگی‌شان اهلِ سازش، اهلِ صفا، اهلِ گذشت، اهلِ اخلاق، به گونه‌ای که امام زمان ارواحنا فداه همیشه از زندگیِ آن‌ها راضی بشود قرار بده.

خدایا! به حقّ عصمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در زندگی‌های اساتیدِ ما و طلبه‌های ما ناسازگاری و امرِ شومِ طلاق و به هم پریدن و شکستنِ حُرمت‌ها را دور بفرما.

خدایا! به همه‌ی ما زندگیِ پاکیزه و حیاتِ طیّبه روزی بفرما.

خدایا! نوکریم و آرزو داریم که آقا و اربابِ خودمان را ببینیم، تو را به پهلوی شکسته‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این آرزو بر دلِ ما مگذار و مدالِ قبولیِ نوکریِ ما را نسبت به حضرت حجّت ارواحنا فداه از دستِ مبارکِ ایشان به ما اختصاص بده.

خدایا! روحِ بلندِ حضرت امام و شهیدان‌مان و گذشتگان‌مان را از ما راضی و شاد بگردان.

خدایا! سایه‌ی پُر برکتِ نایب امام زمان ارواحنا فداه، رهبرِ خودساخته و متواضع و نورانی و باکفایت‌مان را در غلبه‌ی بر منافقین و نفوذی‌ها و بهم‌ریختگی‌های اقتصادی و فرهنگی تأیید و تا ظهورِ حضرت حجّت ارواحنا فداه و در کنارِ حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] بحارالانوار، جلد ۱، صفحه ۲۱۹ (خَمسُ خِلالٍ لا یَجتَمِعنَ فِی مُؤمِنٍ حَقّا إلاّ یُوجِبُ اللّه‏ُ لَهُ الجَنَّهَ : النُّورُ فِی القَلبِ ، وَ الفِقهُ فِی الإسلامِ ، وَالوَرَعُ فی الدّین، وَ المَوَدَّهُ فِی النّاسِ ، وَ حُسنُ السَّمتِ فِی الوَجهِ)

[۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲ (وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)

[۴] کافی، جلد ۱، صفحه ۳۱ (عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: تَفَقَّهُوا فِی اَلدِّینِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ مِنْکُمْ فِی اَلدِّینِ فَهُوَ أَعْرَابِیٌّ إِنَّ اَللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ : «لِیَتَفَقَّهُوا فِی اَلدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ » .)

[۵] الزهد، جلد ۱، صفحه ۸۵ (۲۲۸ – صَفْوَانُ عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَمْرٍو اَلْبَزَّازِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ جُلُوساً فَقَامَ فَدَخَلَ اَلْبَیْتَ وَ خَرَجَ فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ اَلْبَابِ فَسَلَّمَ فَرَدَدْنَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمَ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکُمْ وَ أُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُمْ وَ إِنَّکُمْ لَعَلَى دِینِ اَللَّهِ وَ دِینِ مَلاَئِکَتِهِ وَ مَا بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ أَنْ یَرَى مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ إِلاَّ أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ [هَذِهِ] هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ وَ قَالَ فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ أَعِینُوا عَلَى ذَلِکَ بِوَرَعٍ .)

[۶] المحاسن، جلد ۱، صفحه ۳۵۸

[۷] سوره مبارکه شرح، آیه ۱

[۸] سوره مبارکه مؤمنون، آیات ۱ و ۲

[۹] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱

[۱۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸

[۱۱] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۳ (یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ)

[۱۲] سوره مبارکه حجر، آیه ۸۸ (لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ)

[۱۳] سوره مبارکه کهف، آیه ۶

[۱۴] سوره مبارکه مریم، آیه ۹۶

[۱۵] حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه